ج

42,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب ج

کتاب ج داستانی بلند به قلم نویسنده‌ی نام‌آشنای این روزهای ادبیات ایران، پیمان هوشمندزاده است. نویسنده در این اثر فلسفی و روان‌شناختی به روایت داستان یک خانواده‌ی شمالی می‌پردازد. جایی که هر کدام از اعضای آن به نوعی با مفهوم هویت مشغول هستند. اثری هستی‌شناسانه با تمرکز بر مفهوم بدنمندی که بینش تازه‌ای راجع به هویت و مفهوم «من» در اختیار شما می‌گذارد.

درباره کتاب ج:

نام پیمان هوشمندزاده برای دنبال‌کنندگان جدی این روزهای ادبیات معاصر ایران نامی آشناست. داستان‌های روان و خوش‌خوان او با تکیه بر مفاهیمی عمیق از همان ابتدا جای خود را در دل مخاطبان باز کردند و او اکنون یکی از برجسته‌‌ترین نویسندگان معاصر ادبیات فارسی محسوب می‌شود. هوشمندزاده در کتاب ج نیز به سراغ مفهومی عمیق و تأمل‌برانگیز رفته و خوانندگان خود را به فکر کردن وا می‌دارد.

هوسرل، فیلسوف آلمانی – اتریشی قرن بیستم بدن را چیزی بیش از یک ابژه‌ی محض می‌دانست. به‌عقیده‌ی او، بدن با روان گره خورده به مثابه‌ی اولین درک هرکس از جهان است. بنابراین می‌توان گفت که سوژه خود را به‌گونه‌ای درک می‌کند که هم دارای روان و هم تن است و این درک روان – تنی است که پایه‌‎ای برای درک باقی امور و ابژه‌های دیگر قرار می‎گیرد.

به عبارت روشن‌تر، بدن وسیله‌ای‌ست که به‌واسطه‌ی آن ابژه‌های دیگر را در جهان تجربه می‌کنیم. اکنون هوشمندزاده از این مفهوم استفاده کرده و هویت، من و تنانگی را درون‌مایه‌ی کتاب ج قرار داده‌ است.

در کتاب ج با یک خانواده‌ی چهار نفره آشنا می‌شوید. خانواده‌ای از شمال کشور که به پرورش ماهی قزل‌آلا مشغول هستند. پیمان هوشمندزاده از مفاهیم هوسرلی بهره می‌گیرد و هنگام ترسیم موقعیت این خانواده، به طرح پرسش‌هایی عمیق می‌پردازد.

سوالاتی همچون: «نسبت من با بدن چیست؟»، «جای من در هستی کجاست؟»، «حواس در دریافت من از جهان چه نقشی دارند؟» و «آیا می‌توان میان جسم و دنیای پیرامون اعتدال و تناسبی برقرار ساخت؟»

ابتدای کتاب با ترسیم داستان مردی راست‌دست آغاز می‌گردد. کسی که چهار انگشت دست راست خود را به هم می‌بندد. توگویی دستش را گچ گرفته باشند.

او قصد دارد با چسباندن انگشت‌هایش به هم، چپ‌دست شود اما نتیجه عکس آنچه تصور می‌کند رخ می‌دهد و وضعیت معطوف به نتیجه نمی‌شود.

بدین ترتیب، هر یک از اعضای دیگر خانواده به ایفای نقش خود در این داستان می‌پردازند و سهم خود را در این اثر ایفا می‌کنند.

نثر روان، داستان تأمل‌برانگیز و شیوه‌ی روایت دل‌نشین نگارنده از جمله مواردی‌ست که باعث می‌شود تا انتها با این داستان بلند همراه شوید.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786220107071 دسته: , , , , , برچسب: ,
توضیحات

ج

نویسنده
پیمان هوشمندزاده
مترجم
—-
نوبت چاپ 4
تعداد صفحات 105
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220107071
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ج”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

زبان فراموش شده

3,500 تومان
در روزگاری که هنر و آموزش آن در تار و پود زندگی صنعتی و سرعت فناوری اسیر شده است، مضامین و آداب معنوی که ریشه در فرهنگ و هویت این سرزمین دارد و از اصول بنیادی هنر ایرانی- اسلامی ماست جایگاه ضعیفی یافته و غالبی بی مضمون و گاه ملال انگیز را به چهره هنر معاصر نشانده است. در این میان، اگر چه بازگشت به ساختار و نظام آموزش در گذشته و با تکرار کسالت بار آنچه آفریده شده و به تاریخ پیوسته در ذات و مفهوم هنر، بیانی شایسته نیست. اما ایجاد فضایی که بتواند هویت و اصالت را در کنار تعلقات، نیازها و پیشرفت انسان معاصر همگام سازد، آرمان همگان است. این مهم میسر نخواهد شد مگر با رجعتی دوباره به مبانی هنرهای بومی، ایرانی و آنچه ظاهراً به زبانی فراموش شده تبدیل شده است.  

یک قصه و دو قصه: حسنی و ننه‌حسنی و درخت سیب 1، دویست و بیست و چهار سیب برای عروسی 2

36,000 تومان

معرفی کتاب حسنی و ننه حسنی و درخت سیب،‌ دویست و بیست و چهار سیب برای عروسی

در کتاب حسنی و ننه حسنی و درخت سیب،‌ دویست و بیست و چهار سیب برای عروسی نوشته‌ی معصومه یزدانی و تصویرسازی سمیه محمدی، که بازآفرینی داستان حسن کچل است، او باید خیلی سریع برای عروسی پسر همسایه سیب سرخ جمع کند. همین‌طور قرار است برایشان مهمان هم بیاید ولی در خانه کاسه‌ی لعاب و سفره‌ی قلمکار و غذا ندارند. حالا مادرش نگران است و او باید فکری به حال این شرایط کند. این کتاب از برگزیدگان جایزه‌ی ویژه‌ی مهدی آذریزدی به‌شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب حسنی و ننه حسنی و درخت سیب،‌ دویست و بیست و چهار سیب برای عروسی

ننه حسنی در حیاط خانه‌شان نشسته و نگران و در فکر است. دورتر از او حسنی هم طبق معمول خوابیده و خروپف می‌کند. ننه وقتی نگران می‌شود سیب سرخی از درختشان می‌کَنَد و گاز می‌زند. دلیل نگرانی او این است که قرار است امروز برایشان مهمان بیاید ولی آن‌ها به تعداد مهمان‌ها کاسه‌ی لعاب و سفره‌ی قلمکار و غذا ندارند. ننه در همین فکر است که ناگهان پسر همسایه روی دیوار ظاهر می‌شود. او کیسه‌ای برای حسنی پرت می‌کند و می‌گوید برای عروسی امشبش به دویست‌وبیست‌وچهار سیب سرخ احتیاج دارد، چون رسم است که در شب عروسی داماد برای مهمان‌هایش سیب سرخ بیندازد. اگر حسنی بتواند این تعداد سیب بیاورد، به او یک کیسه‌ی مخملی می‌دهد. ننه نگاهی به درخت خودشان می‌اندازد و می‌بیند که آن‌قدر سیب ندارد. حسنی هم همچنان خواب است. او ناگهان متوجه درختی در کوچه می‌شود. ترشی‌هایش را می‌بردارد و به خانه‌ی همسایه می‌برد. به آن‌ها می‌گوید اگر همه‌ی سیب‌های درختشان را به او بدهند این ترشی را به آن‌ها می‌بخشد...

جنگ چهره ي زنانه ندارد

390,000 تومان

معرفی کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد نوشته‌ی سوتلانا آلکسیویچ، روایت پرفراز و نشیب مستندنگار بلاروسی‌ از یادواره‌های زنانی است که در لشکر اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند و اکنون بعد از گذشت سال‌ها از کابوس‌ها و تنهایی‌هایشان می‌گویند. سوتلانا آلکسیویچ (Svetlana Alexievich) در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد (The Unwomanly Face of War) در حقیقت جنگ جهانی دوم را با زاویه دیدی که کمتر مورد‌ توجه قرار گرفته یعنی از نگاه زنان روسی که تجربه‌ی حضور در این جنگ را داشتند توصیف می‌کند. او توانست در سال 2015 موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل شده و کتابش یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با مضمون جنگ شناخته شود. نویسنده در لابه‌لای سطور این کتاب صداها و ناله‌هایی را که تا‌به‌حال شنیده نشده، به گوش مخاطب می‌رساند و بعضی از زوایای پنهان جنگ را به تصویر می‌کشد. جنگ و تخیل در یک بستر نمی‌گنجند، جنگ صحنه واقعیت است؛ به همین علت نمی‌توان در کنجی نشست و جنگ را تصور و تخیل کرد. بهترین راه به تصویر کشیدن جنگ نقل قول افرادی است که در معرکه حضور داشته‌اند. این کتاب در حقیقت قطعه اول از پنج‌گانه‌ی سوتلانا اَلکسیویچ با نام صداهایی از آرمان‌شهر به حساب می‌آید. الکسیویچ در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد از تجربه‌ی روزنامه‌نگاری خود بهره گرفته و شیوه‌ی مصاحبه و انتقال بی‌کم‌و‌کاست توصیفات شاهدان عینی را برای ارائه‌ی نگاه زنانه به جنگ برگزیده است. زیرا که او پیش و بیش از آنکه نویسنده باشد، یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای است و به واسطه‌ی شغلش همواره ترجیح می‌دهد با حقایق عریان سر و کار داشته باشد. کتاب، گاه شامل لحظات سختی است که فراتر از گفته‌ها و شنیده‌های رایج درباره‌ی جنگ است. چیزی که این اثر را نسبت به بسیاری از آثار جنگی متفاوت می‌کند، پدیده‌ی چند صدایی است. در این کتاب حتی یک آشپز و رخت‌شوی ساده هم توانسته نظرش را نسبت به جنگ بیان کند. نویسنده از تضارب آرا نمی‌ترسد و همین چند صدایی است که سطور این کتاب را قابل‌باور کرده است. قهرمانان این کتاب قدیس و اَبَر انسان‌ها نبوده، و تنها مردمی عادی هستند. بیانشان با زبان ساده و نیز کوچه‌بازاری است. آن‌ها شاعر و پروفسور و سیاست‌مدار نیستند و رک حرف‌شان را می‌زنند. در ترجمه فارسی این کتاب نیز دقیقاًً به همین خاطر سبک کوچه‌بازاری و محاوره‌شان لحاظ شده تا کتاب را برای خواننده قابل لمس‌تر و قابل‌درک باشد. در بخشی از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد می‌خوانیم: دقیقاًً جایی که انسان بزرگ‌تر است، به خاطر سپرده می‌شود. در آن‌جا، انسان‌ها به دست چیزی که از تاریخ قوی‌تر است هدایت می‌شوند. باید حوزه‌ی کاری‌ام را توسعه بدهم، به حقیقت جنگ بسنده نکنم و حقیقت زندگی و مرگ را تشریح کنم. پرسش داستایوسکی را تکرار کنم؛ چند انسان در هر انسان وجود دارد، و چگونه باید از این انسان درونی محافظت کرد؟ بدون شک شر جذاب است؛ متنوع‌تر از خیر است؛ وسوسه‌انگیزتر است. همین‌طور عمیق‌تر. وارد دنیای نامتناهی جنگ می‌شوم، همه‌ی چیزهای دیگر گویی رنگ باخته‌اند و از عادی نیز عادی‌تر شده‌اند. دنیای عظیم و وحشی. اکنون تنهایی انسانی را که از آن‌جا بازگشته درک می‌کنم. انگار از سیاره یا دنیای دیگری آمده... او معرفتی دارد که دیگران آن را ندارند، کسب این معرفت تنها در آن‌جا ممکن است، در نزدیکی‌های مرگ. هنگامی که او سعی می‌کند با کلماتْ آن‌چه را دیده و زندگی کرده، انتقال دهد، فاجعه را با تمام وجودش حس می‌کند. زبانش بند می‌آید. او می‌خواهد توضیح دهد، دیگران می‌خواهند درک کنند، اما همه در رسیدن به هدف خویش ناتوان‌اند. آن‌ها همواره در فضایی متفاوت با منی که شنونده‌شان هستم، قرار دارند. آن‌ها را دنیایی نادیدنی در برمی‌گیرد. حداقل سه نفر در این گفت‌وگو شرکت می‌کنند؛ کسی که ماجراها را تعریف می‌کند، کسی که در آن زمان و هنگام وقوع حادثه این انسان بوده، و من. هدف من پیش از هر چیز کشف حقیقت آن سال‌ها و آن روزهاست. بدون دخالت احساسات. شاید روایتی که انسان از جنگ بلافاصله پس از پایان جنگ ارایه می‌کند، با گذشت دهه‌ها دچار تغییر و دگرگونی شود، چرا که او تمام زندگی‌اش را به خاطراتش اضافه می‌کند، همه‌ی وجودش را. این‌که در تمامی این سال‌ها چگونه زندگی کرد، چه خواند، چه دید، با چه کسانی معاشرت کرد. با او تنها صحبت می‌کنم، گاهی کس دیگری هم حضور دارد. مهم است چه کسی؟ خانواده؟ دوستان؟ کدام دوستان؟ دوستان جبهه و همرزم با سایر دوستان متفاوت‌اند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم زن‌ها کی برای اولین‌بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟ انسان بزرگ‌تر از جنگ است نمی‌خواهم حتا به خاطر بیاورم... دخترا، بزرگ شید، بالغ شید... شما هنوز خامید... بوی ترس و چمدان آب‌نبات ‌من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم... ‌نیاز به سرباز بود... اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم...
سفارش:0
باقی مانده:5

معرفت شناسی اجتماعی : طرح و نقد مکتب ادینبورا

4,050 تومان
چکیده:
از زمان طرح انتقادهای بنیانی ویرانگر بر مبانی پوزیتیویسم و نگتیویسم منطقی در طول دو دهه 1950 و 1960 و اضمحلال متعاقب آنها، رویکردهای متعددی پیرامون تبیین و فهم معرفت، به ویژه معرفت علمی، ظهور کرده است. این رویکردها دو موضوع بنیانی معرفت‌شناسی را وجهه همّت خود قرار داده‌اند: نخست، تبیین چگونگی ارزیابی دعاوی معرفتی، و دوم، منزلت یا خصلت باور یا دعوی معرفتی پذیرفته‌شده. در حوزه علم‌شناسی- فلسفه علم، جامعه‌شناسی علم، و تاریخ علم-یکی از فعال‌ترین و تحدی‌آمیزترین مکاتب و مناظر نوظهور و بالنده، مکتب معرفت‌شناسی اجتماعی ادینبور است که از اواخر دهه شصت میلادی آغاز به تکوین و توسعه کرده است. این مکتب با بهره‌برداری از آراء لودویگ ویتگنشتاین، عمیق‌ترین و پرنفوذترین فیلسوف قرن بیستم و تامس کوهن، مشهورترین و پرنفوذترین فیلسوف و مورخ علم‌شناس معاصر، نقش شواهد تجربی، معقولیت، و منافع یا تعلقات اجتماعی را در ارزیابی نظریه‌های علمی و غیرعلمی مورد نظریه‌پردازی قرار داده، سه استدلال برای نسبی‌انگاری معرفت‍‌شناختی و ابزارانگاری هستی‌شناختی مطرح می‌کند. همچنین، این معرفت‌شناسی اجتماعی تمام موازین و معیارهای ارزیابی معرفت را نیز نسبی و ابزاری می‌کند. و نهایتاً رابطه‌ای میان اهداف و تعلقات اجتماعی-سیاسی، و دعاوی معرفتی و چگونگی ارزیابی آنها برقرار می‌کند. در این اثر،تمام استدلالات فلسفی این مکتب مورد بازسازی و سپس ارزیابی نقادانه قرار گرفته است. در نهایت راههایی برای رهانیدن مکتب ادینبورا از پاره‌ای معضلات آن ارائه شده، و حوزه‌های بکر و ناکاویده‌ای به منزله عرصه‌های قابل پژوهش و توسعه ظرح شده است.

توضیحات:

کتاب حاضر برای دانشجویان رشته فلسفه در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا و رشته جامعه‌شناسی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا به‌عنوان کتاب مبنایی تدوین شده است.

فهرست:

مقدمه فصل اول: در جستجوی حقیقت فصل دوم: حقیقت، معلول جامعه فصل سوم: تاریخ‌نگاری درونی و برونی علم فصل چهارم: معقولیت و شواهد تجربی فصل پنجم: نظریه معقولیت طبیعی و نسبی‌انگاری فصل ششم: معقولیت و نسبی‌انگاری فصل هفتم: معقولیت و تعیّن ناقص نظریه‌ها مؤخره: امکان نجات مکتب ادینبورا فهرست منابع و ارجاعات واژه‌نامه فارسی ـ انگلیسی واژه‌نامه انگلیسی ـ فارسی فهرست اسامی فهرست موضوعی

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...

جای خالی سلوچ (جیبی)

130,000 تومان

خلاصه کتاب جای خالی سلوچ

داستان کتاب در روستایی به نام زمینج و با رفتن سلوچ اغاز می شود ، مردی که شغلش گچ کاری و تنورسازی و مغنی گری است ولی نمی تواند برای خود کاری پیدا کند و برای تهیه مایحتاج زندگی و سیر کردن شکم اعضای  خانواده به سختی افتاده و این اواخر نیز از سالار عبدالله ( یکی از شخصیت های کتاب ) مقداری پول قرض می کند.

مردی که در نهایت به علت خرد شدن غرور مردانه اش در یک  صبح روز زمستانی خانواده را رها کرده و ناپدید می شود. بعد رفتن سلوچ مرگان می ماند با چندین بچه بزرگ کوچک به نام های عباس، ابروا و هاجر به همراه قرض و بدهی های که از زمان سلوچ  باقی مانده ، بدهکارانی که به ظروف مسی خانه مرگان نیز رحم نمی کنند .

مرگان با رفتن سلوچ  در میان آشنایان و همسایه ها غریب می ماند و مورد هجوم نگاه و نیت های ناپاک آنها قرار می گیرد .  زنی که برای تهیه خرج و مخارج زندگی سختی های بسیاری می کشد و از انجام هیچ کاری دریغ نمی کند و به کارهای همانند گچ کاری و … که بسیار طاقت فرسا هستند تن می دهد .

او برای مدیریت کردن دخل و خرج زندگی می خواهد فرزندان را به کار جمع آوری هیزم  و فروش آن مشغول کند ولی عباس پسر بزرگ خانواده ، که با رفتن پدر حس رهایی از بند پیدا می کند ، تن به کار نمی دهد و وقت خود را صرف قماربازی و خوش گذردانی و تن پروری می کند.

پسر کوچکتر یا همان ابروا  با اینکه قد و قواره ی کوچکی دارد ولی کاری تر از برادر بزرگترش است و در خرج و مخارج به مادر کمک می کند و سختی زندگی را همراه مادر و خواهرش به دوش می گیرد .

علی گناو همسایه مرگان که مردی میانسال است در اثر صحبتهای زن قبلی اش ، مادرش را از خانه بیرون می کند و مادرش در اثر زندگی در خرابه از دنیا می رود ، او که زنش را مقصر مرگ مادرش می داند ، زنش را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده به طوری که زنش علیل می شود.

علی گناو در فکر ازدواج مجدد است به همین دلیل پیشنهاد ازدواج با هاجر که دختری نوجوان است را به مرگان می دهد ولی مرگان به شدت با این درخواست علی گناو مخالفت می کند ولی علی گناو با صحبت هایی همچون اینکه خانواده مرگان احتیاج به یه بزرگتر دارد تا از انها مراقبت کند و قول یافتن کار برای  عباس و ابروان ، رضایت مرگان را جلب می کند .

سرانجام علی گناو ، هاجر را به عقد خود در می آورد و هاجر به جای ازدواج با پسر دلیری که از اعماق وجود دوستش داشت، مجبور می شود زن دوم علی گناو میانسال شود.

بعد ازدواج ، علی گناو ابروان را در حمام عمومی خود مشغول می کند و عباس را شتربان شترهای پسر عموی خود می کند .