حدیث خداوندی و بندگی (تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی همراه با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن)

320,000 تومان

معرفی کتاب حدیث خداوندی و بندگی (تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی همراه با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن)

حدیث خداوندی و بندگی، ضمن معرفی مفصل تاریخ بیهقی، که از شاهکارهای بی‌نظیر نثر فارسی است، می‌کوشد مهم‌ترین جنبه‌های این شاهکار را، از حیث تاریخی و ادبی و اجتماعی و روانشناختی، برای خوانندگان توضیح دهد. ضمناً ماجراهای مهم تاریخ غزنویان، چنان‌که بیهقی روایت کرده است، در این‌جا از نو و بر حسب توالی تاریخی مرتب شده‌اند تا خوانندگان سر رشته‌ی رویدادها و حوادث را گم نکنند. شرح واژه‌ها و جمله‌های دشوار و غامض در حاشیه‌ی صفحات فهم متن را برای خواننده آسان‌تر می‌کند. نقشه‌های متعدد و توضیحاتی هم که ذیل نام‌های تاریخی و جغرافیایی آمده‌اند به او کمک می‌کنند که از فضا و مکان رویدادها تصویر و تصور روشن‌تری به دست‌ آورد.
حدیث خداوندی و بندگی (تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی همراه با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن) – انتشارات نی
مخاطب این کتاب نه‌فقط استادان و دانشجویان ادبیات بلکه همه‌ی کسانی‌اند که به تاریخ بیهقی علاقه‌مندند و می‌خواهند با این اثر بزرگ بهتر آشنا شوند و از خواندن آن بیشتر لذت ببرند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات
کتاب حدیث خداوندی و بندگی (تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی همراه با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن)
نویسنده
محمد دهقانی
مترجم ——
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات
504
نوع جلد
گالینگور
قطع
وزیری
سال نشر ——
سال چاپ اول ——
موضوع نقد ادبی
نوع کاغذ ——
وزن 930 گرم
شابک
9789641854029

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.930 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حدیث خداوندی و بندگی (تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی همراه با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بعد از زلزله

75,000 تومان
معرفی کتاب بعد از زلزله
هاروکی موراکامی در «بعد از زلزله» که در سال دو هزار منتشر شد از زلزله بزرگ سال 1995 در ژاپن تاثیر گرفت. این مجموعه داستان،‌ شامل داستان های «بشقاب پرنده در کوشیرو»، «منظره‌ای با اتوی چدنی»، «تایلند»، «قورباغه عظیم توکیو را نجات می‌دهد» و «شیرینی عسلی» است. موراکامی در این مجموعه داستان به تشریح خشونت پنهان در لایه‌های زیرین جامعهٔ مدرن ژاپن می‌پردازد. «وضعیت اقتصادی در اوج شکوفایی بود و مردم آنقدر پول داشتند که نمی‌دانستند با آنچه کار کنند. در همین حال بود که زلزله اتفاق افتاد. برای شخصیت‌های «بعد از زلزله»، زلزلهٔ کوبه بازتاب گذشتهٔ فراموش‌شده‌ای است که پیش‌تر از این‌ها به خاکش سپرده بودند. ساتسوکی سی سال از عمر خود را با نفرت از یک مرد سپری کرده است: عاشقی که شانس او را برای بچه داشتن از بین برده. آیا حس انتقام‌جویی او باعث وقوع زلزله شده بود؟ پدر و مادر عجیب و غریب جان‌پِی، در کوبه زندگی می‌کنند. آیا او می‌تواند خود را به آن‌ها برساند؟ میاکه خانوادهٔ خود را در کوبه ترک کرده است تا در جایی فرسنگ‌ها دورتر، نیمه‌شب‌ها در کنار ساحل، آتش‌بازی راه بیندازد. سالایِ چهار ساله هر شب در کابوس‌های خود مردِ زلزله را می‌بیند که می‌خواهد او را در جعبه‌ای کوچک محبوس کند. کاتاگیری وقتی به خانه برمی‌گردد، در آپارتمان خود با ابَر قورباغه‌ای روبرو می‌شود که مأموریت دارد توکیو را از شرّ کِرم بزرگی که زمین را سوراخ‌سوراخ می‌کند، نجات دهد. ابَرقورباغه می‌گوید: «وقتی آن کِرم عصبانی می‌شود، زلزله‌ای اتفاق می‌افتد؛ و الآن او خیلی‌خیلی عصبانی است.» یکی از ویژگی‌های اصلی این مجموعه داستان این است که یک سری نکات و رمز، این داستان‌ها را به هم پیوند می‌دهد. در واقع برخی منتقدان آمریکایی براین باورند که بعد زلزله مجموعه داستان نیست، بلکه یک رمان است.
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب شب نقاب عمومی است

125,000 تومان
معرفی کتاب شب نقاب عمومی است جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف. سراسر شب برف بارید دو زاغچه آینه شان را در برف می چرخاندند در جست و جوی دانه دعا می خواندند. .

گرافیک مطبوعاتی

قیمت اصلی: 116,000 تومان بود.قیمت فعلی: 38,036 تومان.
نویسنده دکتر کامران افشار مهاجر مترجم  ————— نوبت چاپ 14 تعداد صفحات 232 نوع جلد شومیز قطع وزیری سال نشر

ترانه‌های انگلارسی 2

50,000 تومان

می‌خورم فقط، Oil و گازوئیل

راه می‌روم، با چهار Wheel

Car هستم از، جنس آهنم

من به جای حرف، بوق می‌زنم...

در مجموعه کتاب‌های «انگلارسی» کودک با خواندن و شنیدن شعرهای دل‌نشین و جذاب، با زبان انگلیسی آشنا می‌شود و کلمه‌های زیادی یاد می‌گیرد.

با این مجموعه، کودک هم از شعر خواندن لذت می‌برد و هم شوق یادگیری زبان انگلیسی در او بیدار می‌شود.

سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب جنون منطقی

355,000 تومان
معرفی کتاب جنون منطقی افشین یداللهی (زادهٔ ۲۱ دی ۱۳۴۷ – درگذشتهٔ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵) ترانه‌سرا و روان‌پزشک اهل ایران بود. او فعالیت‌های حرفه‌ای ترانه‌سرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیما آغاز کرد. نخستین ترانه‌های وی با آهنگسازی فواد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا می‌شد. از جمله ترانهٔ «از فارس تا خزر» که با آهنگ‌سازی شادمهر عقیلی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد. یداللهی چندین سال بود که ادارهٔ انجمنی به نام «خانهٔ ترانه» را برعهده داشت. خانهٔ ترانه در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانه‌سرایانی از قبیل عباس سجادی، سعید امیر اصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاری‌پور، محمدرضا حبیبی و افشین یداللهی راه‌اندازی شد. این جلسات به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص می‌یافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق و فرهنگسرای ارسباران انتقال یافت. در طی سال‌های گذشته به‌تدریج ترانه‌سراهای موسس خانهٔ ترانه به دلایل مختلفی از آن جدا شدند و افشین یداللهی تنها فرد باقی‌مانده از هیئت موسس این انجمن بود که بعد از این اتفاق، همچنان اداره خانه ترانه را بر عهده داشت. جلسات خانه ترانه در فرهنگسرای شفق از کم اثرترین جلسات اجرایی بود. مکان اجرایی خانه ترانه در گذر زمان دستخوش تغییراتی بوده‌است. این کتاب شامل تعدادی از ترانه های این ترانه سرا است. . . .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت