

حضور آبی مینا
2,200 تومان
معرفی کتاب حضور آبی مینا اثر ناهید طباطبایی
در انبار موجود نمی باشد
حضور آبی مینا
نویسنده |
ناهید طباطبایی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 68 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1398 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 90 گرم |
شابک |
9789643626631
|
وزن | 0.90 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
خراطی
پیشگفتار دیباچه فصل اول: تعاریف اصطلاح خراطی تاریخچه خراطی تحول چرخ خراطی پیشینه خراطی ایران خراطی و هنر معاصر(37) پرسش ها جمع بندی فصل دوم: یادگیری خراطی هنر خراطی منحنی یادگیری ارتقای سطح مهارت پرسشها جمع بندی فصل سوم: تجهیزات خراطی کارگاه تجهیزات دستگاه خراطی انواع دستگاههای خراطی ابزارآلات ابزارهای اصلی ابزارها و لوازم جانبی پرسشها جمع بندی فصل چهارم: مقدمات خراطی(43) روشهای اصلی خراطی الف) خراطی مرغکی (spindle turning) ب) خراطی کاسه ای (bowl turning) طراحی انتخاب چوب تیزکردن ابزارهای خراطی تیزکردن با سنگ رومیزی صیقل دادن (honing) ایمنی پرسشها جمع بندی فصل پنجم: تکنیکهای خراطی اصول الف) خراطی مرغکی ب) خراطی کاسه ای پرسشها جمع بندی فصل ششم: اجرای چند پروژه شمعدان مراحل ساخت شمعدان ظرف پایه دار مراحل ساخت ظرف پایه دار گلدان مراحل ساخت گلدان ظرف با لبه طبیعی مراحل ساخت ظرف با لبه طبیعی ظرف درپوش دار مراحل ساخت ظرف درپوش دار پرسش ها جمع بندی یادداشت ها منابع واژه نامه (فارسی ـ انگلیسی) نمایه
سالمرگي
معرفی کتاب سالمرگی
کتاب سالمرگی نوشتهی اصغر الهی، اوهام و واگویههای ذهن یک مرد در لحظات پیش از مرگ است. عمرانی، مرد پریشاناحوال، پس از مرگ فرزندش با تیغ رگ دستانش را میزند تا به زندگیاش خاتمه دهد. او در فاصلهی جان دادن، زندگی خود و خانوادهاش را در ذهن مرور میکند. این رمان روانشناختی و تحسینشده که به شیوهی سیال ذهن و غیرخطی روایت میشود، جایزهی بهترین رمان گلشیری سال 1385 را بدست آورده است.دربارهی کتاب سالمرگی
عمرانی مردی خسته و پریشان و بیکار است که رابطهی خوبی با همسرش لیلا ندارد و دائماً از سوی او سرزنش میشود. با شهادت پسرشان سیاوش در جنگ، لیلا مرگ او را هم بهانه میکند و عمرانی را مورد شماتت بیشتری قرار میدهد. عمرانی خسته از همهچیز تصمیم میگیرد به زندگیاش خاتمه دهد. او با تیغ رگ دستانش را میزند. در لحظات احتضار، زندگی خود را از دوران کودکی در ذهن مرور و روابطش با آدمهای پیرامون و افکار و اوهامش را بازخوانی میکند. در این کابوس، حتی با همسرش لیلا هم سخن میگوید و ترسها و شکهایش را به زبان میآورد. مضمون غالب رمان سالمرگی، مرگ است و به چند صورت خود را نشان میدهد: خودکشی، فرزندکشی و سقط جنین. اصغر الهی (Asghar Elahi) که روانپزشک بود، داستانی روانکاوانه خلق میکند و سعی دارد درون شخصیتهای داستانش مخصوصاً عمرانی و لیلا را واکاوی کند. او قهرمانش را در لحظهی احتضار قرار میدهد تا به این بهانه ذهن و افکار و ترسهای او را بیان کند. داستان در ذهن عمرانی به شکلی غیرخطی و پراکنده به خاطر میآید. داستان سالمرگی چندین لایه دارد: یک لایه که مربوط به واگویهها و هذیانهای عمرانی است و داستانی مغشوش روایت میشود. در لایهی دیگر اسطورهها را میبینیم. پسر او، سیاوش، همچون سیاوش شاهنامه کشته میشود و عمرانی بابت مرگ او نمیتواند خود را ببخشد. احساسی شبیه فرزندکشی به او دست میدهد. وضعیت اسطورهای در مورد جنگ ایران و عراق هم تکرار میشود و بهنوعی جنگهای افسانهای ایران در شاهنامه را تداعی میکند. داستان در لایههای دیگرش، ابعاد مذهبی و تاریخی هم پیدا میکند. اصغر الهی نهتنها در شیوهی روایت و فضای روانشناختی که در مورد زبان هم موفق بوده و توانسته به زبانی متفاوت دست یابد. اصغر الهی داستان سالمرگی را در سال 1370 نوشت، اما کتاب او با تأخیری پانزدهساله و در سال 1385 منتشر شد. این اثر بلافاصله با استقبال خوانندگان و تحسین منتقدین روبهرو گردید و جایزهی بهترین رمان گلشیری سال 1385را به دست آورد. هیئتداوران دلیل این انتخاب را شخصیتهای متنوع و ملموس، روایت خاص و چندصدایی، خلق تصاویر تکاندهنده، ساختار هوشمندانه و زبان موجز این رمان دانستند.درک و دریافت موسیقی
معرفی کتاب درک و دریافت موسیقی
راجر کیمی ین یکی از برجستهترین استادان موسیقی در زمانهی ماست. کتاب درک و دریافت موسیقی او که امروزه به متنی کلاسیک در حوزهی آموزش موسیقی بدل شده، حاوی اطلاعاتی پایهای در باب تاریخ و اصول هنر موسیقی است. با مطالعهی این اثر، در یک کلام، میآموزیم که مخاطبی خوب برای آثار بزرگ موسیقایی باشیم.درباره کتاب درک و دریافت موسیقی
فرانتس کافکا، نویسندهی بزرگ آلمانیزبان، جملهای با این مضمون دارد: «من از موسیقی بیش از هر چیز دیگر در این دنیا میهراسم. چرا که هرگز نمیدانم موسیقی احساسات مرا به کجاها هدایت میکند.» بینش عمیق نهفته در این جمله را، بیشوکم تمام مخاطبین عام موسیقی درمییابند. کافکا ویژگیای را به موسیقی نسبت داده که به زعم بسیاری، بنیادیترین خصیصهی این هنرِ شگرف و عمیق به شمار میرود. در توضیح این ویژگی، میتوانیم بگوییم که موسیقی، بهتر و بیشتر از تمام دیگر مدیومهای هنری، رابطهای مستقیم با عمیقترین لایههای احساسات و عواطف ما برقرار میکند. این امر از این روست که موسیقی، فرمِ محض است، و علیالاصولْ خالی از محتوای فکری و مفهومی. برای روشنتر شدن مطلب، بیایید موسیقی را با ادبیات مقایسه کنیم. ابزار اصلی ادبیات زبان است. چنانکه میدانیم، زبان خاصیتی ارجاعی دارد؛ بدین معنا که نشانگان زبانی، یعنی واژگان، به اموری بیرون از خود -به مفاهیم ذهن و به اشیاء جهان خارج- ارجاع میدهند. از این رو، ادبیات ذاتاً خصلتی تأملی دارد، زیرا زبان که ابزار اصلی آن به شمار میرود، ذاتاً ما را به تأمل در باب جهان فرا میخواند. البته این بدین معنا نیست که ادبیات با احساسات ما سروکار ندارد. اما پرواضح است که ادبیات، احساسات را به طور ثانویه و از طریق تأملاتی که برمیانگیزد، متأثر میسازد. در مقابل، موسیقی را داریم، که نشانگان و ابزار اصلی آن، یعنی آواها (به زبان تخصصی: نتها)، به هیچ موضوع بیرونیای ارجاع نمیدهند. بلکه درخودکامل و قائمبهذاتاند. و از آنجا که نشانگان موسیقایی، مستقیماً با حواس ما سروکار دارند، میتوانیم مدعی شویم که موسیقی به طور بیواسطه احساسات ما را متأثر میسازد. از همین روست که بسیاری از زیباییشناسان و نظریهپردازان هنری، قائل به این فرض بودهاند که کمال هر هنری، در نزدیکیِ آن به موسیقی نهفته است. حالا با این توضیحات، بهتر معنای گفتهی کافکا، و این ادعای او را که موسیقی احساسات ما را به مرزهای ناشناخته نزدیک میکند، درمییابیم. هدف از طرح این مقدمهی نه چندان مفصل، معرفی کتاب درک و دریافت موسیقی (Music: An Appreciation)، اثر درخشان راجر کیمی ین بوده است. این اثر به ما یاد میدهد که به شنوندگانی قابل و حرفهای برای آثار بزرگ هنر موسیقی بدل شویم و سلیقه و شمّ موسیقایی خود را ارتقا دهیم. کتاب درک و دریافت موسیقی از بسیاری جهات اثری غیرتخصصی و مقدماتی به شمار میرود؛ متنی که هدف اصلی از نگارش آن، آشنا ساختن مخاطب عام با اصولِ زیباییشناختیِ موسیقی بوده است. با این حال، وسعت دانش نویسندهی کتاب، شیوهی نگارش جذاب و ترغیبکنندهی او، و البته، وسعت و گسترهی دید وی در طرح موضوعات مربوط به موسیقی، سبب شده که کتاب درک و دریافت موسیقی نظر مثبت بسیاری از صاحبنظران و متخصصان حوزهی موسیقی را نیز به خود جلب کند، و برای این گروه هم خواندنی و آموزنده به شمار رود. از کتاب درک و دریافت موسیقی هر آنچه را که میبایست دربارهی هنر موسیقی بدانید، خواهید آموخت؛ از تاریخچهی این هنرِ محبوب و پرطرفدار گرفته، تا ساختار زیباییشناسانهی حاکم بر موسیقی، و معنای دقیق اصطلاحات تخصصیِ رایج در دنیای موسیقی. اینجا لازم است اشاره کنیم که بخش مفصل و جذابی از این کتاب، به مرور زندگی و کارنامهی هنریِ برخی از برجستهترین موسیقیدانان و آهنگسازان تاریخ، اختصاص یافته است. کتاب درک و دریافت موسیقی توسط حسین یاسینی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است.در نکوداشت کتاب درک و دریافت موسیقی
- کتاب درک و دریافت موسیقی، امروزه به یکی از متون کلاسیک در زمینهی آموزش موسیقی بدل شده است. در این اثر بینظیر، دورههای زمانی متناوب در تاریخ موسیقی، و شرح حال آهنگسازان بزرگ، با دقتی خارقالعاده مورد بحث قرار گرفته است. (آمازون)
قلعه ي پرتغالي
فهرست
- ماهی
- دم
- دست توی عکس
- لارک
- قباد
- هر وقت
- قلعه پرتغالی
- خانه
- موشک
- مد
برشی از متن کتاب
با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال میزدم. بال میزدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیکترین مسجد آن اطراف فرود میآمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل میرسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه میدانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که میشد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. میشود گاهی شبها آمد و شام را هم آورد اینجا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشهای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگها و روباهها پخش بود. موشها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا میشدند که به سویی میدویدند. شاید بو میکشیدند. میرفتند و بر میگشتند و باز میرفتند. تودهای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همانها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان میپلکیدند. با پوزههای صورتی و مرطوبشان سر به هر سوراخی فرو میکردند و مرتب دور خودشان میچرخیدند ((آه از شبهای تابستان، آه از شبهای این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم میدیدم جز ماه که از آن بالا نور میپاشید و اصلا هم دست بر نمیداشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکتهای خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو میرفت. همه میرفتند. نگاه نمیکردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را میدانستند. میرفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که میآمد خلوتتر هم میشد. ((میتوانم بپرم. میتوانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسههای آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را میتکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک میشد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر میآمد و بار و مسافر میآورد.فارسی عمومی: برگزیده متون ادبی طی پانزده فصل، شیوه نگارش فارسی، مباحث ادبی طی پانزده ف
معرفی کتاب فارسی عمومی اثر حسن ذوالفقاری
جنگولکبازیهای جناب تام 2/ جناب تام به ساحل میرود
برشی از متن کتاب
یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش میخواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن میشد منظرهی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکهی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزهها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب میکردند. شن های ساحل داشت داغ میشد و کلهی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در میکرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز میگیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.