حیوان قصه‌گو

160,000 تومان

اين كتاب در مورد اعتياد انسان به قصه و قصه‌گويي از ديرباز تا امروز است. درباره اين كه چه قدر عجيب است يك داستان دزدانه وارد جان ما مي‌شود،‌ ما را مي‌خنداند يا مي‌گرياند، عاشق‌پيشه يا خشمگين‌مان مي‌كند، و شيوه‌ي تفكر ما را درباره‌ي خودمان و دنياي‌مان تغيير مي‌دهد. چقدر حيرت‌آور است كه وقتي داستاني را تجربه مي‌كنيم ـ خواه در يك كتاب، فيلم، يا آواز ـ به خود اجازه مي‌دهيم به اشغال گوينده درآييم.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642133000 دسته: , ,
توضیحات

حیوان قصه‌گو

نویسنده جاناتان گاتشال
مترجم عباس مخبر
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 210
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1398
شابک 9789642133000
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.214 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حیوان قصه‌گو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه)

42,000 تومان

معرفی کتاب ۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه)

جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایش‌نامه‌هایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متن‌های نظری در حوزه‌ی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای می‌گیرند.
○ دارم خاطره می‌نویسم، شرح حال. مدرکی که نشون بده وسط این همه جنون یه نفر بود که محکم چنگ زد به حقیقت. من می‌تونم ببینم آینده چه شکلیه. آینده‌ای بدون حزب. مردم آزادن حرف بزنن و فکر کنن. همه‌چی تغییر می‌کنه. باید تغییر کنه. ص ۵۲ ۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه) - انتشارات نی

قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس 1/ اسکلت خون‌آشام

145,000 تومان

توضیحات

کتاب قصه های بترس برای بچه های نترس 1 : کتاب حاضر دارای یک داستان تخیلی و ترسناک مناسب گروه سنی ب و ج می باشد. این کتاب با تصاویر و فونت نوشتاری اش جذابیت داستان را چند برابر کرده است. اگر فکر می کنی بچه نترسی هستی این کتاب رو شروع کن به خوندن و ….
اسکلت‌های خون‌آشام، اتوبوس‌هایی که فقط مرده‌ها رو سوار می‌کنند، هیولاهایی که دیکته می‌گن. جن‌هایی که توی متکا زندگی می‌کنند، زن‌های قوزی، گرگینه‌ها...

از این چیزها می‌ترسی؟ می‌ترسی و می‌لرزی؟ می‌لرزی و خیس می‌شی؟

اگه فکر می‌کنی بچه‌ی نَترسی هستی، بیا وسط!

اگه دلت می‌خواد ترس رو توی داستان مزه‌مزه کنی، دلت رو بزن به دریا و بیا جلو!

اگه دلت می‌خواد با موجودات عجیب‌وغریب و ترسناک آشنا بشی، این کتاب رو از توی قفسه بکش بیرون و بخون!

به افتخار همه‌ی بچه‌های نترس!

جیغ و داد و هیولای بلند

سفارش:0
باقی مانده:2

تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس

296,000 تومان
تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس نویسنده دکتر محمد ایلخانی مترجم —————– نوبت چاپ 11 تعداد صفحات 592 نوع
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب لیبرالیسم و نارضایتی های آن

195,000 تومان
معرفی کتاب لیبرالیسم و نارضایتی های آن کتابی کوتاه درباره چالش‌های لیبرالیسم از راست و چپ اثر نویسنده پرفروش «منشأ نظم سیاسی».لیبرالیسم کلاسیک در وضعیت بحرانی است. لیبرالیسم که در پی جنگ های اروپا بر سر مذهب و ناسیونالیسم ایجاد شد، سیستمی برای اداره جوامع مختلف است که بر اساس اصول اساسی برابری و حاکمیت قانون استوار است. این بر حقوق افراد برای پیگیری اشکال شادی خود بدون تعرض توسط دولت تأکید می کند.بر کسی پوشیده نیست که لیبرالیسم همیشه به آرمان های خود عمل نمی کند. در آمریکا، بسیاری از مردم از برابری در برابر قانون محروم بودند. افرادی که به عنوان انسان های کامل و شایسته حقوق جهانی به حساب می آیند، قرن ها مورد مناقشه قرار داشتند، و تنها اخیرا این دایره به زنان، آمریکایی های آفریقایی تبار، LGBTQ+ و دیگران گسترش یافته است. محافظه کاران شکایت دارند که لیبرالیسم زندگی مشترک را از معنا تهی می کند. همانطور که فیلسوف سیاسی مشهور فرانسیس فوکویاما در کتاب لیبرالیسم و نارضایتی‌های آن نشان می‌دهد، اصول لیبرالیسم نیز در دهه‌های اخیر از سوی راست و چپ به افراط‌های جدید کشیده شده است: نئولیبرال‌ها کیش آزادی اقتصادی ایجاد کردند و مترقی‌ها بر روی آن تمرکز کردند. هویت بر جهانی بودن انسان به عنوان محور بینش سیاسی آنها. فوکویاما استدلال می کند که نتیجه شکست جامعه مدنی ما و خطر فزاینده ای برای دموکراسی ما بوده است.در این گزارش کوتاه و روشن از نارضایتی‌های سیاسی کنونی ما، فوکویاما دفاعی اساسی از لیبرالیسم احیا شده برای قرن بیست و یکم ارائه می‌کند.

کتاب خاطرات بولیوی ارنستو چه گوارا

140,000 تومان
معرفی کتاب خاطرات بولیوی ارنستو چه گوارا چه، در دورۀ فعالیت چریکی اش عادت داشت روزنگارهایش را به دقت در یک دفتر یادداشت خصوصی ثبت کند، راهپیماییهای دراز، از روی زمینهای ناهموار و دشوار گذر، در وسط جنگلهای مرطوب، هر وقت نیروی رزمی، که همیشه زیر بار سنگین کوله پشتیها و مهمات سلاحهای خود خم شده بودند، یا وقتی اردو میزدند، چه را میدیدی که دفتر یادداشت کوچکی در می آورد و با دستخط نسبتا ناخوانای یک پزشک تندتند یادداشتهایش را به دقت مینوشت. در پی انقلاب کوبا، ارنستو چه گوارا به دنبال رویکرد عملگرایانه ی وقت، در سفری مخفیانه در سال 1966 به امید برانگیختن حس انقلابی در سرزمین های آمریکایی جنوبی به بولیوی عزیمت کرد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت