خانواده‌ای‌ محترم‌

305,000 تومان

کلارا یا ویرجینیا؟ جنگ‌ آرام‌ و سربراه‌ سکوت‌ را تثبیت‌ می‌کند. سرما به‌ زندگی‌ مجال‌ رستن‌ نمی‌دهد و بیگانگی‌ آغاز می‌شود. کلارا یا ویرجینیا؟ مرگ‌ امید دوست‌ داشته‌ شدن‌ است‌ و عشق‌ خاموش‌. «خانواده‌ای‌ محترم‌» چشم‌اندازی‌ است‌ با دو منظر تمام‌ و هزاران‌ منظر ناتمام‌. چشم‌اندازی‌ از زندگی‌ دو زن‌، یکی‌ چشم‌ انتظار دوست‌ داشتن‌ و یکی‌ دوست‌ داشته‌ شدن‌. کلارا؟ ویرجینیا؟ انتخاب‌ با مخاطب‌ است‌.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

خانواده‌ای‌ محترم‌

نویسنده
ایزابلا بوسّی‌ فدریگوتی‌
مترجم
بهمن فرزانه
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات 328
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٣
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن 375 گرم
شابک
9789643113513
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خانواده‌ای‌ محترم‌”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

من اسپارتاکوس هستم

15,000 تومان
مطلبی که داگلاس در این کتاب می‌خواهد بگوید شرح چگونگی ساختن فیلمی مانند اسپارتاکوس در دوره‌ای از بروز شکاف و تفرقه در تاریخ کشور است. او درباره ساخت این فیلم می‌گوید: فقط سعی داشتم بر مبنای داستانی که از آن خوشم می‌آمد بهترین فیلم ممکن را بسازم. هنوز هم این داستان برایم خیلی جالب است. داوری درباره فیلم را به دیگران می‌سپاریم. به گمان من این فیلم ارزش‌های خاص خود را دارد و به ساختن آن افتخار می‌کنم. جورج کلونی درباره کرک داگلاس می‌گوید: «جوهر وجود کرک داگلاس از ماده‌ای بس سفت و سخت ساخته شده است. برخلاف بسیاری از کسانی که در فیلم‌ها ‌می‌شناسیم او کارش را با قهرمان‌بازی شروع نکرد. بلکه راه رسیدن او به افتخار بیشتر به راه کسانی چون آتیکاس فینچ در فیلم کشتن مرغ مقلد می‌ماند. او دنبال دردسر نرفت. دردسر او را دنبال کرد... او را یافت... و مثل آتیکاس او همان کاری را انجام داد که بلد بود انجام دهد... کار درست را. کرک داگلاس هم ستاره سینماست و هم تهیه‌کننده فیلم، اما پیش از هر چیز او مردی با شخصیتی استثنایی است. از آن قسم مردانی که در روزگار سختی‌ها و دشواری‌ها پدید می‌آیند. از آن نوع  مردانی که در تیره‌ترین و اندوهبارترین لحظه‌های عمر خود در انتظار از راه رسیدن آن‌ها هستیم.» نقدی بر این کتاب نقدی بر این کتاب ٢

بازدم

7,000 تومان
رمان بازدم درباره پسری٣٢ ساله با نام «کسری» است که در فاصله زمانی کمی می‌خواهد از ایران برود. داستان طی یک روز و در فاصله زمانی صبح تا غروب اتفاق می‌افتد. در این برش کوتاه خواننده با زندگی کسری و گذشته و دغدغه‌های او آشنا می‌شود. پدر کسری زندانی سیاسی بوده و مادرش هم مربی مهد کودک است. کسری و بهار خواهر و برادری دوقلو بوده‌اند که بهار سال‌ها قبل طی یک دوره بیماری روحی-روانی از دنیا رفته است حادثه‌ای که تأثیری عمیق بر همه اعضای خانواده و بویژه کسری گذاشته است. «باز هم سرفه کرد. خانه ساکت بود. حتی بی‌صدای توتک که در قفسش بالا و پائین بپرد. یا بال‌هایش را باز و بسته کند و نوک بزند به ظرف غذای آبی رنگش. سکوت محض بجز هیاهوی دور و همیشگی تهران به وقت صبح: صدای حرکت ماشین‌ها، ویراژ تند موتورسیکلت‌ها، ترمزی ناگهانی و جیغ کوتاه لاستیک‌ها. صبحی مثل همه صبح‌های دیگر این شهر بی‌خواب که تا نه روز دیگر جایش را می‌داد به ... به چه واقعاً؟ سکوت صبحدم پاریس یا هیاهویی مشابه؟» «آنیتا یارمحمدی» پیش از این رمان اینجا نرسیده به پل را نوشته است.

ساکن خیابان بهشت

130,000 تومان
راوی داستان زنی سی و چندساله و پزشکی موفق در پزشک قانونی است. او که در کودکی مشکلات و مصائبی را پشت سر گذاشته که بر بزرگسالی‌اش هم سایه انداخته است حال به فراخور شغلش با آدم‌های مختلف و مشکلات تکان‌دهندۀ آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. شخصیت‌های داستان، گفته و ناگفته، راوی درد و رنجی‌اند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و هرکدام به نوعی قهرمان داستان خودند و نویسنده سعی نمی‌کند، در مقام راوی، اعمال و رفتار آن‌ها را قضاوت کند. ساکن خیابان بهشت همزمان هم از عشق و هم از فقدان عشق حرف می‌زند و تلاش می‌کند تصویری دقیق و روانشناختانه از انسان‌ها و دغدغه‌هایشان بدهد. مریم رجبی، نویسندۀ توانای کتاب، با انتخاب موضوعی تازه، جسارت به خرج داده و به مسائلی پرداخته که شاید در دیگر آثار کمتر به آن‌ها پرداخته شده است.

روژی یار

6,000 تومان
روژی یار قصه دختری است به همین نام که روزگار با او سر ناسازگاری دارد: «پدرم در جوانی عاشق دختر کُردی بود به نام روژی یار. اسم او را روی من گذاشت. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌شد از این کار. صدا زدن من براش عادت شده بود، شاید هم یک جور کیف ساده و گذرا نصیبش می‌کرد.» روژی یار عاشق این است که بچه‌دار شود و هر بار در ازدواج‌هایش بخاطر این موضوع ناکام می‌ماند: «این که دلم می‌خواست بچه داشته باشم فقط به خاطر زن بودنم یا جوان بودنم نبود. بیشتر زن‌ها دوست دارند بچه‌دار شوند، به همین سادگی. عالم و آدم بگویند بچه‌دار نمی‌شوی زیر بار نمی‌روم. باید بچه‌دار شوم، سم قاطر که نخورده‌ام... وقتی چیزی را می‌خواستم، با تمام وجود می‌خواستم و...» روژی یار در روایتی که بازگو می‌کند تقصیرها و ناکامی‌ها را به همسرش نسبت می‌دهد و آنگاه که از او جدا می‌شود تن به ازدواج دیگر می‌دهد. اما این بار هم ناکام می‌ماند و پدر او را روانه دکتر می‌کند شاید که افاقه کند، اما... در مرور خاطرات روژی یار در می‌یابیم زندگی بی رحمانه تر از آن است که به او لبخند بزند، مخاطراتی پیش روست که او فکر بچه دار شدن را از سر بیرون می‌کند: «فکر بچه دار شدن را از سرم بیرون کرده بودم، بیرون که نه، فرستادم بودمش گوشه‌ای پرت و دور از ذهنم داشتم مثل آدمیزاد زندگی‌ام را می‌کردم تا اینکه...» «فریده خرمی» نویسنده و مترجم، پیش از این کتاب «دختر خاله ونگوگ» را نوشته است.

شهریور شعله‌ور

55,000 تومان
در رمان‌ژانر شهریور شعله‌ور مسائلی چون مافیای دارو و پزشکی، زدوبندهای اقتصادی و وضعیت بحرانی زندان‌ها دستمایۀ محمدحسن شهسواری برای داستان‌پردازی قرار می‌گیرد و البته مانند دیگر آثار نویسنده باز هم عشق و رفاقت است که در این دنیای سراسر سیاهی پرحادثه ناجی همه می‌شود. شهریور شعله‌ور توانایی نویسنده در پرداختن به چندگانه‌ای جنایی را به تصویر می‌کشد و دومین جلد از این چندگانه است. رمانی است در نوع خود خواندنی و پرکشش که خوانندگانش را با خود همراه می‌کند. نویسنده در شهریور شعله‌ور، که در واقع ادامۀ مرداد دیوانه است، قهرمانان داستان را در تعامل با پلیس و در تقابل با دست‌های پنهان و قدرتمند پشت پرده قرار می‌دهد، به این امید که بر سیاهی و پلشتی‌ای که حاکم شده است غلبه کنند، غافل از آن‌که دست‌های پشت پرده در تلاش برای سربه‌نیست کردن آن‌ها از هیچ قتل و جنایتی فروگذار نمی‌کنند.

مردی که هیچ بود

6,000 تومان
در قسمتی از این کتاب می خوانیم: یاشا کمی چاق و تپل و سرخ و سفید بود، لب پرخنده ای ام داش. همه جام جاش بود، با اون لهجه شیرین نیمه آذریش توجه اطرافیانشو به خودش جلب می کرد، قاپشونو می دزدید و یار غارشون می شد. اون مرد بی شیله پیله و کم سوادی بود، اما خیلی سرش می شد. اهل سیر و سفر نبود، چون وضع مالی میزونی نداش. دور هیچ فرقه ای ام تاب نمی خورد، سرش به کار خودش و زن و بچه ش بود، نماز و روزه ش ترک نمی شد و راه مسجدم گم نمی کرد. اگه کسی تو محل جشنی، عروسی ای چیزی داش، یه راس می اومد سراغش و آشپزیشو به اون می داد، دستمزدی ام بهش می دادن که کمک خرجیش می شد. یاشا پولاشو صنار سه شی روی هم می ذاشت و جم می کرد تا تونس یه تیکه زیمین آخرای سبزیکاری امین الملک، چسبیده به باغ ملا، نزدیکای حندق دس و پا کنه و یه اتاق خشت و گلی کنج اون جا علم کنه و زن و بچه شو از آوارگی و خونه به دوشی و اجاره نشینی نجات بده. چن سال بعد با تقلای زیاد و از خرجی خونه زدن و نخوری و ته خونه رو فروختن و قرون قرون رو هم گذاشتن و قرض و قوله تونس چار تا اتاق دیگه و دو تا زیرزیمین به اون اتاق اضافه کنه و به آدمای مختلف اجاره بده...