خانواده‌ی سلطنتی 3/ قایم‌موشک‌بازیِ سلطنتی

75,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب خانواده ی سلطنتی 3 اثر کریستوف موری

بچه‌ها از دست پدر و مادرشان فرار می‌کنند تا از جشن تولد شاهزاده خانم‌ها خلاص شوند. آنها با دوست‌هایشان سوار بر هلیکوپتر سلطنتی در جزیره‌ای متروکه فرود می‌آیند و اتفاقات عجیب‌وغریبی برایشان می‌افتد؛ از زمین‌لرزه و فوران آتشفشان گرفته تا پیدا شدن سر و کله‌ی دزد دریایی!
البته این سفر یک عالمه کیک‌فنجانی خوشمزه و تفریح هم دارد… برویم ببینیم داستان این فرار به کجا می‌کشد.

بچه‌ها از دست پدر و مادرشان فرار می‌کنند تا از جشن تولد شاهزاده خانم‌ها خلاص شوند. آنها با دوست‌هایشان سوار بر هلیکوپتر سلطنتی در جزیره‌ای متروکه فرود می‌آیند و اتفاقات عجیب‌وغریبی برایشان می‌افتد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

خانواده‌ی سلطنتی 3/ قایم‌موشک‌بازیِ سلطنتی

نویسنده
کریستوف موری
مترجم
مهسا امرآبادی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 64
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222042349
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خانواده‌ی سلطنتی 3/ قایم‌موشک‌بازیِ سلطنتی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

من منچستر يونايتد را دوست دارم

130,000 تومان
در بخشی از کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم می‌خوانیم: وقتی پدربزرگ جنازه را ول کرده توی بیمارستان، برگشته خانه. داده لباس‌ها، آرشیو روزنامه‌ها، عکس‌ها، بعضی کتاب‌ها و حتی تقدیرنامه‌هایش را توی باغچه آتش بزنند. پدربزرگ، رد نعشِ زن‌ِ جوان‌ِ با یک لنگه جوراب را، روی کمرش حس می‌کرده و هی به خودش نهیب می‌زده تا از فکر ناموس مردم، آن هم مرده‌اش، بیاید بیرون. سروصدای تیر و تفنگ دیگر کمتر شده بوده. پدربزرگ رفته لب حوض و پایش را فرو کرده وسط آب و ماهی‌ها. پدربزرگ ته دلش منتظر بوده که اتفاقی بیفتد و دری به تخته بخورد و فرشتگان کاری بکنند تا زن جوان زنده شود و بیاید دمِ خانه‌ی آن‌ها، در بزند و بعد از کلی تشکر باهم بروند بازار کباب‌خوری. آتش توی باغچه زیاد می‌شده و اهالی خانه‌ هی عکس و پوستر و بیانیه می‌ریخته‌اند توی دل آن و دود بیشتری می‌رفته هوا. روزنامه‌ها پر بوده‌اند از عکس سر آدم‌ها. آتش، آرام‌آرام عکس‌ها و کلمه‌ها را می‌کشیده توی خودش و جمع‌شان می‌کرده و تکه‌های سوخته با نرمه بادی بلند می‌شده‌اند و مثل پر می‌رفته‌اند هوا. آتشِ روزنامه‌ها، عکس‌ها و کاغذها توی غروبِ یکی از آخرین روزهای مردادماه چیز وامانده‌ای بوده، هم حالِ آدم را می‌گرفته و هم خطرناک بوده، چون وقتی بنی‌بشر حاضر است دست به هر کاری بزند، یک آتش‌بازی مختصر با روزنامه‌ها که چیزی نیست. پدربزرگ همان‌طور که پایش را توی حوض تکان‌تکان می‌داده، می‌دیده که نرمه‌بادی تکه‌های زغال‌شده‌ی کاغذها و عکس‌ها را می‌آورد و می‌اندازد روی آب و ماهی‌های کله‌خرتر می‌روند و توک می‌زنند به آن‌ها. پدربزرگ یکی دو ساعتی به تماشای آب و باد و آتش و حماقت ماهی‌های سرخ مشغول بوده که می‌بیند خورشید غروب کرده. بی‌سروصدا می‌خزد توی آشپزخانه و یک گزلیک تازه تیزشده برمی‌دارد و از خانه می‌زند بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:2

آه استانبول

68,000 تومان

معرفی کتاب آه استانبول

کتاب آه استانبول از درخشان‌ترین مجموعه داستان‌های تاریخ ادبیات فارسی به قلم رضا فرخ فال است. داستان‌های این کتاب زندگی انسان‌هایی را روایت می‌کند که در دنیای امروز سرگردانند و هر کدام به سیاق خود بار زندگیشان را به دوش می‌کشند. درباره‌ی کتاب آه استانبول: فرهیختگان و منتقدان ادبی کتاب آه استانبول را یکی از مهم‌ترین و بهترین آثار داستانی در دهه 60 شناخته‌اند. فرخ فال با قلمی هنرمندانه داستان‌های این کتاب را به نحوی به تصویر کشیده است که شما خود را در دل قصه‌ها تصور می‌کنید و به خوبی با اتفاقات و شخصیت‌های داستان‌ها همراه می‌شوید. کتاب آه استانبول مناسب چه کسانی است؟ علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی را به خواندن این کتاب برجسته دعوت می‌کنیم.
سفارش:0
باقی مانده:1

مسئولیت مدنی

147,000 تومان
مسئولیت مدنی یکی از بخش های مهم حقوق مدنی است که در عصر جدید اهمیت روزافزونی یافته و توجه ویژه دانشمندان حقوق و دادرسان و قانون گذاران کشورهای پیشرفته را به خود جلب کرده است. الزامات خارج از قرارداد یا مسئولیت مدنی به معنی عام، تکالیفی است که در نتیجه امر مشروع یا نامشروعی، بدون اینکه قرارداد صحیحی در میان باشد، پدید می آید. قانون مدنی این الزامات را با عنوان «در الزاماتی که بدون قرارداد حاصل می شود» مورد توجه قرار داده است که این الزامات را ضمان قهری نیز می توان نامید. این کتاب در 6 فصل تدوین شده است. چاپ نهم: از آن رو که حقوق مسئولیت مدنی از موضوعات پویای حقوق است و بر اساس نیازهای جامعه به سرعت دستخوش تحول می شود، پس از تصویب قانون جدید آیین دادرسی کیفری در سال 1392 و اجرای آن در سال 1394، ویراست سوم این اثر با تجدیدنظر اساسی چاپ شد که در آن علاوه بر اصلاحات نسخه پیشین، این قواعد بررسی و جایگاه آنها در نظام حقوق مسئولیت مدنی مشخص شده است. همچنین «قانون اصلاح قانون بیمه مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث» مصوب 1387 که در کتاب بررسی شده به موجب «قانون بیمه اجباری خسارت وارد شده به شخص ثالث در اثر حوادث ناشی از وسایل نقلیه» مصوب 20 اردیبهشت 1395 صریحاً نسخ شده است و قواعد تازه ای در این قانون آمده که تحولی در زمینه حقوق بیمه شخص ثالث به شمار می آید؛ درنتیجه لازم بود قانون جدید به اختصار بررسی و تفاوتهای مهم آن با قانون پیشین مشخص شود.  

شوري در سر

50,000 تومان
در بخشی از کتاب شوری در سر می‌خوانیم: مولود، در ده‌ها هزارباری که به خانه‌ای در استانبول پا گذاشته و در آشپزخانه‌ای ماست یا بزا می‌فروخت، از زنان خانه‌دار، خاله‌ها، عمه‌ها، کودکان، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، بازنشسته‌ها، پیشخدمت‌ها، فرزندخوانده‌ها، یتیم‌ها،... می‌شنید که به پدرش می‌گفتند «خوش اومدی آق مصطفا، نیم‌کیلو ماست تو این کاسه بریز برا ما، دستت درد نکنه.» «به به! آقا مصطفا، خیلی وقته چشم به راه شما موندیم، امسال خیلی تو ده بودین، نه؟» «ماست فروش! ماستت که ترش نیست، نه؟ ترازوت درست کار می‌کنه دیگه، آره؟» «این جوون خوش‌تیپ دیگه کیه آقا مصطفا؟ نگو که پسرته! ماشاالله، ماشاالله.» «ای بابا! خیلی می‌بخشی عمو، اشتباه شده، بچه‌ها از بقالی سر محل خریده بودن، نگاه! اون هم کاسه به این بزرگی.» «کسی تو خونه نیست، پولش رو بنویس به حساب‌مون.» «آقا مصطفا بچه‌های ما دوست ندارن، از سرشیرش اصلاً نذار واسه ما.» «آقا مصطفا می‌خوای این دختر خوشگلو بدم به پسر خوش تیپت فامیل شیم؟!» «ماست فروش، کجا موندی پس؟ همه‌ش دو طبقه‌ست‌ ها!» «ماست فروش، تو این بشقابه هم می‌شه یا یه کاسه بیارم برات؟» «گرون شده؟» «مدیر ساختمون گفته که دست فروشا حق ندارن از آسانسور استفاده کنن، می‌فهمی؟» «آقا مصطفا شما خودتون این همه ماست رو از کجا می‌گیرین؟» «آقا مصطفا داری می‌ری در خونه رو محکم ببند، این سرایدار ما باز معلوم نیست کدوم گوری رفته.» «ببین آقا مصطفا، این درست نیست، درست نیست این بچه رو تو این سن و سال کوچه به کوچه دنبال خودت بکشونی، این الان باید مدرسه باشه، درس بخونه، به خدا اگه نفرستیش مدرسه دیگه ازت ماست نمی‌خرم.» «ماست فروش، هر دو روز یه بار نیم‌کیلو ماست با این جوون بفرست بالا برا عیال ما، حله؟» «نترس عمو، نترس، این سگا از اون سگا نیستن، ببین، می‌خواد باهات بازی کنه، نگاه.» «آقا مصطفا می‌خوای یه دقیقه بشین یه چایی بخور. خانم بچه‌ها نیستن. یه خرده پلو خورشت هم هست‌ها، می‌خوای براتون گرمش کنم؟»
سفارش:0
باقی مانده:1

نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی

667,000 تومان
چکیده:
شاهنامه کتاب فرهنگ ایران و سند هویت فرهنگی ما ایرانیان است. از این رو، سازمان «سمت» ضروری دانسته است که ویرایش و گزارش شاهنامه را آن چنانکه در خور این کتاب ارجمند است، در برنامه انتشاراتی خود بگنجاند. کتاب حاضر به نام «نامه باستان» جلد هفتم از مجموعه‌ای ده جلدی است که ویرایش و گزارش شاهنامه را از آغاز تا انجام دربرخواهد داشت. در این جلد، از پادشاهی اسکندر تا پادشاهی بهرام گور به تمامی ویراسته و شرح گردیده است. مؤلف دانشمند، دکتر میرجلال‌الدین کزازی در شرح ابیات و تحلیل داستانها، از دانشها و دیدگاههایی چون واژه‌شناسی، ریشه‌شناسی، چهره‌شناسی، اسطوره‌شناسی، نمادشناسی، سبکشناسی، زیبایی‌شناسی و نسخه‌شناسی بهره گرفته است. در زیبایی‌شناسی، بیتها از دید سه دانش بدیع، بیان و معانی کاویده و بررسی شده است. در سبک‌شناسی، دگرگونیهای تاریخی زبان در نظر بوده است. در ریشه‌شناسی، خاستگاه و پیشینه واژگان بررسی شده و کمابیش ریخت پهلوی واژگان به دست داده شده است.

توضیحات:

این کتاب با نام «نامه باستان: جلد هفتم: از پادشاهی اسکندر تا پادشاهی بهرام گور» از مجموعه ده جلدی است که ویرایش و گزارش شاهنامه را از آغاز تا انجام دربر خواهد داشت. این مجموعه برای همه دوستاران شاهنامه به چاپ خواهد رسید؛ اما دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری و کارشناسی ارشد از این مجلد و مجلدهای دیگر که به یاری خداوند در آینده چاپ خواهد شد، می‌توانند بهره‌مند گردند. فهرست:
دیباچه پادشاهی اسکندر پادشاهی اشکانیان پادشاهی ساسانیان پادشاهی شاپور اردشیر پادشاهی اورمزد شاپور پادشاهی بهرام اورمزد پادشاهی بهرامِ بهرام پادشاهی نرسی بهرام پادشاهی اورمزد نرسی پادشاهی شاپور ذوالاکتاف پادشاهی اردشیر نکوکار پادشاهی شاپورِ شاپور پادشاهی بهرام شاپور پادشاهی یزدگرد بزه‌گر پادشاهی بهرام گور بخشهای برافزوده گزارش بیتها فرهنگ واژگان واژه‌نمای ریشه‌شناختی کتاب‌نما

قلعه ي پرتغالي

5,000 تومان

فهرست

 
  1. ماهی
  2. دم
  3. دست توی عکس
  4. لارک
  5. قباد
  6. هر وقت
  7. قلعه پرتغالی
  8. خانه
  9. موشک
  10. مد
 

برشی از متن کتاب

با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال می‌زدم. بال می‌زدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیک‌ترین مسجد آن اطراف فرود می‌آمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل می‌رسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه می‌دانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که می‌شد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. می‌شود گاهی شب‌ها آمد و شام را هم آورد این‌جا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشه‌ای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگ‌ها و روباه‌ها پخش بود. موش‌ها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا می‌شدند که به سویی می‌دویدند. شاید بو می‌کشیدند. می‌رفتند و بر می‌گشتند و باز می‌رفتند. توده‌ای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همان‌ها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان می‌پلکیدند. با پوزه‌های صورتی و مرطوب‌شان سر به هر سوراخی فرو می‌کردند و مرتب دور خودشان می‌چرخیدند ((آه از شب‌های تابستان، آه از شب‌های این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم می‌دیدم جز ماه که از آن بالا نور می‌پاشید و اصلا هم دست بر نمی‌داشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکت‌های خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو می‌رفت. همه می‌رفتند. نگاه نمی‌کردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را می‌دانستند. می‌رفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که می‌آمد خلوت‌تر هم می‌شد. ((می‌توانم بپرم. می‌توانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسه‌های آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را می‌تکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک می‌شد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر می‌آمد و بار و مسافر می‌آورد.