خواب‌هایت را در این خانه تعریف نکن محمود

9,000 تومان

محمود مردی میانسال و استاد دانشگاه است. در احوالات عرفانی و دنیای دلخواه خود، یعنی قرن چهارم و پنجم سیر می‌کند. اتفاقی باعث می‌شود که محمود خود را در همان قرن‌ها و در پیشگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر ببیند و عاشق یکی از مریدان او شود.

درهم آمیختگیر کلاسیک ومدرن ونیز چاشنی طنز و فانتزی در بستری تاریخی منجر به خلق داستانی جذاب و خواندنی با ویژگی‌های خاص نویسندگی عباس سلیمی شده است.

در قمستی از این کتاب می‌خوانیم:

 

از خرانق گذشته‌ایم و بر کویر می‌رانیم. داریم از کنار آن تابلوهای سبز فلکی می‌گذریم و هر تابلو آسمانی است که وقتی محوش می‌شوم، قلپ‌قلپ آب وارد شش‌هایم می‌شود و دست و پا می‌زنم، نفسم می‌گیرد  و حتی با بودنِ حسن، که می‌خواهد آن‌قدر بزی‌ام تا خودش رگ بِسملم را بزند، غرق می‌شوم. رنگ سبز فلکی همیشه همین بلا را سرم می‌آورد؛ وقتی بر آن تمرکز می‌کنم خیزاب‌های سهمگین به سویم می‌تازند. گاهی هم کف می‌کند و در برم می‌گیرد و دست و پا می‌زنم، آن‌گاه حسن به سخن می‌آید و می‌گوید: «فلسفی نشو فقیر! اصلاً رنگی نیست و آنچه هست تابلو است و تابلو هم نیست، آن تویی و تو هم نیستی و آنچه هست اوست.»

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

خواب‌هایت را در این خانه تعریف نکن محمود

نویسنده
عباس سلیمی آنگیل
مترجم
——-
نوبت چاپ ۱
تعداد صفحات ۱۱۲
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٧
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن ۱۲۰ گرم
شابک
9786005639919
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.12 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خواب‌هایت را در این خانه تعریف نکن محمود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پانصد میلیون ثروت بانو بیگم

قیمت اصلی: 190,000 تومان بود.قیمت فعلی: 55,000 تومان.
سارازن، پزشک فرانسوی، مطلع می‌شود، صاحب ارثیۀ هنگفتی از سوی شخصی به نام «بانو بیگم» شده. او وقتی این خبر را می‌شنود، شروع به رویابافی می‌کند، تا این‌که سر و کلۀ ورثۀ دیگری پیدا می‌شود. آقای پروفسور شولتز، آن‌طور که ادعا می‌کند، نوۀ خواهر بزرگ مرحومه بیگم است. پروفسور شولتز که آلمانی‌ای متعصب است دوست ندارد این ارثیه به این راحتی‌ها نصیب رقیب فرانسوی‌اش شود، بنابراین وارد عمل می‌شود. در نهایت، ارثیه بین سارازان و شولتز تقسیم می‌شود. هرکدام از آن‌ها با توجه به رؤیایی که در سر دارند برای این پول نقشه‌هایی می‌کشند. ژول ورن زمانی این اثر را به رشته تحریر درمی‌آورد که آلمان به خاک فرانسه حمله و بخشی از آن را تصرف کرده. انتشارات ققنوس در نظر دارد تمام آثار ژول ورن را به صورت مجموعه‌ای کامل منتشر کند. پانصد میلیون ثروت بانو بیگم اولین بار است که به فارسی ترجمه می‌شود.

من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

9,000 تومان
ولی این‌جا خیلی عجیبه! راوی اول شخص، دچار سندرم نادری است معروف به «آلیس در سرزمین عجایب» که شخص بیمار چیزها را بزرگ‌تر و یا کوچک‌تر از اندازه واقعی خود می‌بیند. او که این حالت را از سنین پایین‌ تجربه کرده است و در بزرگسالی به ماهیت آن پی برده، رد نشانه‌های آن را در خاطراتش می‌گیرد. خاطراتی که از مجرای نگاه متفاوت او به جهان بازتاب پیدا می‌کنند منجر به تصویر معوجی از جهان پیرامونی او می‌شوند که در نهایت به حذف مرز میان خیال و واقعیت می‌انجامد. توهمی که او را در دنیایی سیال از اسطوره‌ها و افسانه‌های دیروز و امروز رها می‌کند که هیچ ساحل امنی در آن نیست. انگار نسبت راوی بیمار با جهان استعاره‌ای از حضور انسان در جهان مشکوک این عصر است: «همسرم غول‌ها را زیاد جدی می‌گیرد! آنها را بیخود گنده می‌کند... دست خودش نیست. این، هم خودش را به هول و ولا می‌اندازد، هم غول را معذب می‌کند! آن نیمه شب هم که داشتم روی متن «درباره ما» برای وب‌سایتم کار می‌کردم تا صبح خروسخوان تحویل طراح دهم، به همین دلیل وحشت زده شد. توی اتاق نشسته بودم به نوشتن – چندین بار خط زدم و از نو نوشتم... چشم‌هایم خسته بود و سردردم داشت پا می‌گرفت. با این حال فرصت کم بود و باید سروتهش را زودتر هم می‌آوردم. بالاخره بعد از بالا و پایین بسیار، سر و شکل متن در‌آمد و رسیدم به ماجرای «فابرژه» و تخم‌مرغ‌ها... .»

می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم

6,000 تومان
راوی داستان زنی سی‌ساله و فارغ‌التحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. از بد روزگار، از کار بیکار و از همه جا رانده شده و با شوهر مهندس خود زندگی آرام و بی حاشیه‌ای دارد. وقت‌های بی‌کاری و افسردگی‌های موسمی‌اش را با پختن غذا و یادآوری خاطره‌های پراکنده شکمی از روزگارهای دورتر می‌گذراند. کتاب حاضر تصویرگر یازده روایت آبگوشتی است. در هر روایت یک جور غذا محور داستان می‌شود: آبگوشت، خورش کرفس، نان و پنیر و گوجه، یتیمچه، کله‌پاچه، خورش هویج و... نویسنده کوشیده است با استفاده از موضوع هیجان‌انگیز غذا، هم قصه بنویسد و هم روش پخت یازده غذا را میان قصه‌هایش بیاورد: خیلی طول کشید تا این گزاره به ما ثابت شود که آبگوشت شاخ دارد. خانه‌مان داشت از بیخ و بن کن‌فیکون می‌شد که یکهو شاخک‌های مامانم جنبید و فهمید ما از آن خانواده‌ها هستیم: از آن‌ها که وقتی آبگوشت می‌خورند، پاچه هم را می‌گیرند و از گل و گردن همدیگر آویزان می‌شوند و می‌پرند به هم. نویسنده این کتاب معتقد است دنیا بر مدار سه اصل کلیدی می‌چرخد: «خواب، کتاب، کباب» و تا کسی می‌گوید چرا ایرانی‌ها اینقدر شکمو هستند زود می‌گوید شکمو نیستند اهل دل‌اند.

کشف رمز

15,000 تومان
کشف رمز عنوان داستانی از نویسنده معاصر چینی مای جیا است که اغلب به جهت آثارش در حوزه داستان‌های جاسوسی و پلیسی شهرت یافته است. مای جیا به سبب نگارش داستان‌هایی با محتوای امنیتی و جاسوسی به عنوان پدر ادبیات اطلاعاتی‌ـ‌جاسوسی چین شناخته می‌شود. این رمان روایتگر داستان رونگ جین جن نابغه ریاضی است که به بیماری اوتیسم مبتلاست، اما نبوغ او در عالم محاسبات و خصوصیات بدیعی چون آشنایی با علوم غربی و اصول تعبیر خواب موجب می‌شود یکی از سرویس‌های اطلاعاتی نظامی چین جذبش کند و... . کشف رمز به عنوان یکی از ده رمان جاسوسی برتر جهان معرفی شده، و به جهت پرداختن به ابعاد جدیدی از داستان زندگی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. سابقه امنیتی نویسنده، بر جذابیت و عینیت بیشتر روایت او افزوده است اما آنگونه که خودش تأکید کرده این داستان، یک ماجرای جاسوسی صرف نیست؛ بلکه می‌توان آن را تلاشی برای نزدیک شدن به ابعادی از بزرگ‌ترین رمز عالم یعنی «انسان» توصیف كرد.   ترجمه‌ی دستنوشته‌ی اختصاصی نویسنده برای طرح جلد نسخه‌ی فارسی: در طراحی این جلد خلاقیت مشهود است؛ یک سو بین (تاریکی)  و سوی دیگر یانگ (روشنایی)،  نمادی از جامعه‌ی روزمره ما، و همزمان چهره‌ای رازآلود که با یک چشم‌اش خیلی روشن، جهان انسان‌ها را می‌نگرد، اما در عین حال تنهاست. مای جیا ۲۰۱۹/۰۴/۲۵

الفبای قطعه‌ای از جهنم

6,000 تومان
مجموعه داستان « الفبای قطعه‌ای از جهنم » از ١٩ داستان کوتاه تشکیل شده است. گربه کوچک ما و راییمن، دومینوهای بدبخت، آن چشمِ بالای گنبدخانه،  جای پنجه‌های آدم، شاهکاری برای آن فتانه دل‌سنگی و . . . داستان هایی هستند که  هر کدام فضای خاصی را آفریده‌اند. نویسنده کتاب، گربه‌ ای که پیام‌آور مرده‌هاست و کسانی که میزبان جوانکی غیرواقعی می‌شوند را از دل عیب‌هایش به کابوس‌هایی وابسته کرده که او را وادار به نوشتن نموده است. او می‌نویسد تا عالم امنی خلق کند، اما نمی‌تواند، چرا که از رویاهای درهم و برهم او ماشینی سر برمی‌آورد که گردن می‌زند و صدایی که می‌خواهد با خون او گِل کوزه‌گری را ورز بدهد. این توهم زائیده چه ذهنی است که راوی را از مرگ می‌رهاند ولی باز او را به قتلگاه می‌برد. برخی داستان‌های روح الله کاملی جوایز ادبی اصفهان را کسب کرده و او این بار آن ها را در قالب این کتاب به قضاوت مخاطبان سپرده است.

هیتلر را من کشتم

7,000 تومان
سرنوشت دیکتاتور آلمان همواره یکی از مرموزترین داستان‌های تاریخ بوده است و فرضیه‌ها و مستندهای زیادی در مورد او و روزهای پایانی جنگ جهانی دوم ساخته و پرداخته شده است. پیرمردی به نام صادق نورچیان در آخرین روزهای عمر خود به نوه روزنامه‌نگارش، حمید، راز بزرگی را می‌نمایاند. حمید در پی کشف این راز به دید جدیدی از زندگی و آینده‌اش می‌رسد. هیتلر را من کشتم داستانی معمایی درباره این احتمال است که روس‌ها پیشوای آلمان نازی را در روزهای پایانی جنگ به ایران منتقل کردند و به صورت مخفیانه در شمال ایران نگهداری می‌شد. و داستان براساس نقب در خاطرات گذشته افراد دخیل در این راز پیش می‌رود. این کتاب اولین رمان هادی معیری‌نژاد است که از اواسط دهه هفتاد شمسی به نوشتن شعر، داستان، نقد هنری و مقالات اجتماعی مشغول است. اما تاکنون اثری منتشر نکرده است. او مدرک کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دارد و عضو انجمن منتقدان سینمای ایران است و در حال حاضر به کار روزنامه‌نگاری اشتغال دارد. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: با خنده گفت: «نه پدرسوخته! ضرر نداره. این راز رو باید بری کشف کنی، من فقط اولش رو بهت می‌گم. فقط باید قول بدی تا وقتی من زنده‌م هیچی نگی، بعدش هر کاری خواستی با این راز بکن. فقط مواظب باش هدرش ندی.» گفتم: «نه مطمئن باشید بابا.» بعد چشمکی زدم و گفتم: «حالا چی هست این راز؟ لااقل تیترشو بگین. با شاهپور غلامرضا دعواتون شده زدینش؟» گفت: «نه برو بالاتر.» به شوخی گفتم: «با اشرف پهلوی سَروسِر داشتین؟» گفت: «نه برو بالاتر.» گفتم: «کتاب خاطرات سِری اعلیحضرت پیش شماست؟» گفت: «نه برو بالاتر.» بعد اشاره کرد که گوشمو بیارم جلو. گوشم رو بردم جلو، خیلی جدی گفت: «به کسی نگو، اما هیتلر رو من کشتم.»