خواب‌های گمشده

1,600 تومان

راوی «خواب‌های گمشده» مرد جوانی است که خانواده‌اش او را روانپریش می‌دانند. این مرد جوان ادعا می‌کند با روح فامیل خود که مرده‌اند در ارتباط است …. چرا که روح مادربزرگش او را ترغیب کرده به خانه پدری‌اش برگردد زیرا حقایق زیادی است که او باید بداند. نویسنده داستان در پی مرور روایت‌هایی گوناگون از راویان مختلف به دل گذشته‌های دور این خانواده نقب می‌زند و خاطرات نوستالژیکی را برای خواننده تداعی می‌کند. خواننده در انتهای داستان متوجه می‌شود تمامی آنچه که روایت شده دستنوشته‌های راوی است که اکنون خود نیز به گمشدگان پیوسته: «خواب‌هایم را گم کرده‌ام، اینک منم و روزهایی پیوند خورده با کابوس. من به آن سو رسیده‌ام.

آخر خواب‌های گمشده. گمشدگان همه این جایند. کسی آیا خواب مرا می‌‌بیند؟» زنگ زده بودم به مادر و گفته بودم مامان، خواب وحشتناکی دیده‌ام! خواب دیدم شما مردین و از مرگتون دو سال گذشته، خونه رو هم فروختیم و …. مادر پای تلفن خندیده بود. گفته بودم مامان، خدا را شکر که خواب بودم، الام می‌آم دیدنتون تا مطمئن بشم که بیدارم. گوشی را که گذاشته بودم، از خواب پریده بودم! کابوس سرجایش بود!

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

خواب‌های گمشده

نویسنده
نادر وحید
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ۱۱۱
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٧
سال چاپ اول ——
موضوع
رمان فارسی
نوع کاغذ ——
وزن ۱۳۵ گرم
شابک
9789643117542
توضیحات تکمیلی
وزن 0.135 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خواب‌های گمشده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

حاتم طائی

9,000 تومان
یکی دیگر از مجلدهای مجموعه ادبیات عامه به قصه حاتم طائی اختصاص دارد. داستان‌های عامیانه فارسی گنجینه‌هایی از مضمون، تمثیل، ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم فارسی زبانان به شمار می‌روند. توجه به چنین گنجینه‌هایی، در اصل، پاسداشت فرهنگ و ادب کهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی، در چاپ جدید این داستان‌ها با بهره از نسخه‌های متعدد و با به کارگیری رسم‌الخط جدید، نسخه‌ای حتی‌المقدور به دور از لغزش‌ها و خوشخوان ارائه می‌گردد. چه بسیار کسانی که با خواندن این داستان‌ها به جرگه کتابخوان‌ها پیوستند. زیرا این داستان‌ها که اغلب روایت پهلوانی و مردانگی و عشقند با نثر شیرین و پرطمطراق، با افسانه‌سازی و خیال‌پردازی خواننده را بر سر شوق می‌آورند و به خواندن ترغیبش می‌کنند. حاتم طائی از بزرگان عرب، مردی بخشنده و بلند نظر در دوره پیش از اسلام و یکی از سخاوت‌مندترین مردان روزگار خود و فرزند «طی» بود. روزی که حاتم به دنیا آمد شش‌هزار طفل در آن روز به دنیا آمدند. «طی» دستور داد شش‌هزار دایه تهیه نموده و طفل‌های تولد شده را به خرج او پرستاری کنند و چهار دایه برای حاتم گرفت. آورده‌اند که حاتم شیر نمی‌خورد. «طی» منجمان را طلبید و دستور خواست. عرض کردند: «این پسر در عالم در سخاوت بی‌نظیر است. تا اطفال تولد شده شیر نخورند او نخواهد خورد.» شاه دستور داد اطفال را در یک عمارت جمع نمودند تا آن‌ها شیر بخورند و حاتم هم شیر بخورد. بعد از آن که بزرگ شد همیشه با آن اطفال در سر یک سفره غذا می‌خورد تا به دوازده سالگی رسید دست خود را از بخشش باز نمی‌داشت، مسافران را طعام می‌داد، به فقرا بذل و بخشش می‌نمود تا شهره آفاق شد.

من‌ و زندگی‌

14,000 تومان
تاریخچه‌ پیش‌ پرده‌خوانی‌، تماشاخانه‌های‌ تهران‌ که‌ از سالهای‌ دور تشکیل‌ و منحل‌ گردیده‌، با تحقیق‌ و درج‌ اولین‌ نمایشنامه‌های‌ اجرا شده‌، نام‌ کارگردانها، بازیگران‌، چگونگی‌ آغاز نمایش‌های‌ رادیوئی‌، همچنین‌ بازیگران‌ اصفهان‌، تبریز، رشت‌، مشهد و مطالب‌ دیگر کتاب «من و زندگی» نوشته و خاطرات «مرتضی احمدی» است. ناشر درباره‌ی کتاب آورده است: «من و زندگی شرح خاطرات مرتضی احمدی هنرمند پیشکسوت عرصه نمایش است. او در این کتاب به نقل خاطرات دوران کودکی تا بزرگسالی و زندگی حرفه‌ای و شخصی خود می‌پردازد. در بیشتر بخش‌های کتاب اطلاعات جالبی درباره شهر تهران در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد. او در فصل نخست با عنوان "از گذشته حرف بزنیم" نقل می‌کند: بر عکس آنچه بین مردم شایع است، اولین بستنی‌فروش صاحب‌نام در تهران اکبر مشدی نبوده، بلکه استاد او مردی قوی هیکل و بلندبالا با محاسنی سیاه با سه دهنه مغازه بستنی فروشی در دروازه دولت، قلهک و تجریش به نام محمد ریش بوده. کیفیت بستنی او به حدی مطلوب بوده که شعری در وصف او سروده‌اند: از اینجا تا به قلهک تا به تجریش نخوردی بستنی محمد ریش پس از مرگ او شاگردش، یعنی‌‌ همان اکبر مشدی که پدرش را همه مشدی خطاب می‌کردند و یکی از بزن بهادر‌ها و در عین حال نیکوکاران خیابان ری بوده، به شهرت می‌رسد.» در قسمتی از این خاطرات می‌خوانیم: «امروز که زیر سایه خیمه پیری دراز کشیده‌ام به روزهایی که جوان بودم و آرام و قرار نداشتم فکر می‌کنم. جوانی بودم شاداب و قبراق، خیلی قرص پا به زمین می‌کوبیدم، سرکش بودم؛ قلدر و جویای نام. هر بار که یاد آن وقت‌ها می‌افتم، غم گذشته بیش از پیش جلوی چشم‌هایم جولان می‌دهد و سر به سرم می‌گذارد. ای کاش پدرم برایم شناسنامه نگرفته بود و سال‌های عمرم گم بودند و تاریخ تولدم به من دهن کجی نمی‌کرد؛ چه بودم، چه کار می‌خواستم بکنم، به کجا رسیدم؟»

روایت عور

16,000 تومان
 جواد مجابی درباره این مجموعه می‌گوید: «انگیزه‌ی خلق این نوشته‌ها بیشتر با این هدف بود که در دوران شتاب گرفتن زندگی سنتی و بی‌حوصلگی خاص و عام، داستان اگر بتواند بی‌شرح و بسط در موجزترین شکل و معنای خود ظاهر شود، کمترین فایده‌اش این است که در آن یک دقیقه‌ی آماری فرصت خوانندگان احتمالی زودتر جذب می‌شود.» داستان‌های روایت عور تمثیل‌ها و روایت‌های کنایی را شامل می‌شود که خواندن‌شان خواننده را در فکر فرو می‌برد.

ماجرا از این قرار بود که . . .

2,700 تومان
همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، وقتی زیادی ناراحت می‌شوند از چشمشان اشک می‌آید ، موقع خنده صدایی شبیه هق‌هقی سرخوشانه از گلو بیرون می‌دهند و وقتی هم به سفر می‌روند سعی می‌کنند سر خودشان را با دیدنی‌های شهر تازه گرم کنند . همه شهرها هم ، تقریباً همه شهرها ، برای خودشان دیدنی‌هایی دارند و شنیدنی‌هایی . . . و البته بوئیدنی‌هایی و . . . صد البته خوردنی‌هایی . گفتن ندارد که بعضی شهرها و بعضی آدم‌ها هم اینطور نیستند . بعضی شهرها را جان به جانشان کنی نمی‌توانند به معنای سرگرم‌کننده قضیه ، سرگرم‌کننده به حساب بیایند . یک نفر هم هست که جان به جانش کنی نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، خوشحال یا ناراحت بشود . یعنی نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها گریه کند یا بخندد . این آدم برای سرگرمی هم روش‌های خاص خودش را دارد ، اینطور که واقعاً نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، مثل آدم سر خودش را گرم کند . . . . گندش را بالا می‌آورد ، کوچکترین اتفاقی می‌تواند باعث شود شاخ دربیاورد و پاش بیفتد واقعاً شاخ هم درمی‌آورد ، واقعاً یک شاخ واقعی ، جداً یک شاخ جدی . حالا تصور کنید این یک نفر تصمیم بگیرد برود به یکی از آن بعضی شهرها . . . . خب ، این ماجرای همان یک نفر است در یکی از آن بعضی شهرها .

انگار کمی مرده بودم

5,500 تومان
داستان درباره مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت فرو می‌رود و در حالت نیمه بیهوشی، متوجه حرف‌های همسرش – گلرخ – می‌شود و در می‌یابد که گلرخ قبل از ازدواج با او نامزد داشته است. این مرد که بسیار به همسرش علاقه‌مند بوده و او را براساس باورهای خودش دوست داشته ناگهان به هم می‌ریزد و احساس می‌کند بار زندگی و خاطرات گذشته هیچگاه او را رها نمی‌کند. به همین خاطر به کندوکاو در زندگی گذشته‌اش می‌پردازد. او فرزند پدری سختگیر و زیاده خواه بوده که به دلیل ضعیف‌الجثه بودن و معایب کودکی‌اش همیشه مورد تحقیر پدر قرار می‌گرفته و اکنون حس شرم و نفرت تنها حس باقی مانده در اعماق وجودش دوباره جان می‌گیرد. درگیری ذهنی او برای رهایی از خاطرات تلخ کودکی و نیز راز پنهان همسرش باعث سردرگمی هر چه بیشترش می‌شود. بنابراین به سراغ نامزد سابق همسرش می‌رود و از دور او را زیر نظر می‌گیرد اما او را مردی بسیار معمولی می‌یابد که هیچ ویژگی برای این‌که بتوان از او متنفر بود یا باعث آزارش شد ندارد. با بهره‌گیری از یک روانشناس و پاکسازی قدم به قدم ذهنش به این باور می‌رسد که به هر حال باید از جایی شروع کند و با خاطرات ناراحت‌کننده گذشته‌اش با واقع‌بینی کنار بیاید. ولی... مهین‌دخت حسنی زاده پیش‌ازاین کتاب‌های «زمانه بی‌مجنون»، «دویدن میان زندگان»و «از جنس بلور» را نوشته است.

آتش سوزان

125,000 تومان
مجموعه‌داستان آتش سوزان در سال ٢٠١٠ چاپ شد و در میان آثار ران راش از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. داستان‌های این مجموعه در منطقه آپالاچیا می‌گذرد و از نظر زمانی طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد، از جنگ داخلی آمریکا تا دوران رکود اقتصادی و همین‌طور زمان حال. ران راش که یکی از مطرح‌ترین نویسنده‌های آمریکا محسوب می‌شود، با نوشتن این مجموعه‌داستان جایزه بین‌المللی فرانک اوکانر، گرانقیمت‌ترین جایزه مخصوص داستان‌های کوتاه، را نصیب خود کرد. او با انتشار هر کتاب جایگاه خود را در تاریخ ادبیات مستحکم‌تر می‌کند؛ فرقی هم ندارد شعر بسراید یا داستان کوتاه و رمان بنویسد. این کتاب اولین اثری است که از ران راش به فارسی ترجمه شده است. در ابتدای فصل اول این کتاب می‌خوانیم: جیکوب در دهانه طویله ایستاد و اِدنا را تماشا کرد که داشت از مرغدانی بیرون می‌آمد. ادنا لب‌هایش را محکم به هم فشرده بود و این به آن معنا بود که باز هم تخم‌مرغ‌ها را دزدیده‌اند. جیکوب به نوک تپه‌ماهورها نگاه کرد و حدس زد ساعت هشت شب است. ...