

خیز خام: کشاکش مستمندان و دیوانسالاران از 1309 تا 1320 در ایران
320,000 تومان
معرفی کتاب خیز خام: کشاکش مستمندان و دیوان سالاران از 1309 تا 1320 در ایران
دغدغهی اصلی نویسندهی کتاب خیز خام، بررسی زندگانی یکی از طبقات اجتماعی ایران است که پژوهشگران تاریخ معاصر کمتر به آن توجه کردهاند. طبقهای که محمد مالجو نام «مستمندترین مستمندان» را بر آنها نهاده است. او در این اثر بازهی زمانی مشخصی را در عصر پهلوی مطالعه میکند: اردیبهشت 1309 تا یکم شهریور 1320. اسناد آرشیوی مهمترین منبع این پژوهش هستند.
دربارهی کتاب خیز خام
وقتی متون تاریخی را میخوانیم، اغلب به نام پادشاهان و اشرافزادگانی برمیخوریم که اعمالشان از زاویهی دید یک نفر که همان تاریخنگار باشد، روایت شده است. اغلب در پژوهشهای تاریخی، مهمترین گروه، یعنی مردم عادی، نادیده گرفته میشوند.
حتی در عالم ادبیات، نویسندگان بسیاری معتقد بودند که زندگی مردم عادی، هیچ ارزشی ندارد و خوانندگان، وقتشان را با مطالعهی چنین آثاری هدر نمیدهند. اندکاندک پس از انقلابهای متعدد در سراسر جهان و بازتعریف طبقات اجتماعی، اهمیت مردم طبقات متوسط و پایین برای تاریخنگاران و نویسندگان بدیهی شد.
آنها میکوشیدند وضعیت اجتماعی انسانهای عادی مانند پیشهوران، طبقهی کارگر و بورژواها را در آثارشان منعکس کنند؛ اما همچنان تا مدتها شرایط زیست یک طبقه نادیده گرفته میشد. طبقهای که محمد مالجو، تعبیر «مستمندان» یا بهطورکلی «مستمندترین مستمندان» را برای آن مناسب دانسته است.
مالجو که خود پژوهشگر حوزهی اقتصاد سیاسی است، در دههی 90 شمسی بر آن میشود که چارچوبی تحلیلی برای کلیت اقتصاد سیاسی ایران ایجاد کند. او در خلال تحقیقاتش میفهمد که تاریخنگاران و اقتصاددانان در مطالعاتشان گروهی از مردم را نادیده میگیرند و عقیده دارند که افراد این گروه فاقد هرگونه فاعلیت اجتماعی هستند.
این گروه که از قضا تعدادشان کم نیست، در میان عوام به گدایان یا متکدیان شهرت دارند. این پژوهشگر بهسراغ تحقیقات اندک جامعهشناسان در باب زندگی این گروه از مردم میرود؛ اما چنین تحقیقاتی بیشتر او را در ابهام فرومیبرند و پاسخی به سؤالات بیشمار او نمیدهند.
مالجو تصمیم میگیرد در حد توان خود با کمک گرفتن از اسناد تاریخی، جواب مسائل خود را بیابد. او پس از چند سال تلاش، متوجه میشود که بررسی شرایط زندگی این طبقه از مردم در سالهای مشروطه تا انقلاب، کاری بس سترگ است و به چند دهه تحقیق و تفحص نیاز دارد.
در نتیجه بازهای از تاریخ معاصر ایران را برمیگزیند که از قضا از آن بهعنوان یکی از شکوفاترین دورانهای اجتماعی ایران معاصر یاد میشود: دوران سلطنت رضاشاه از سال 1309تا 1320. و از میان این مطالعات و پژوهشهای چندین ساله، کتاب خیز خام به وجود میآید.
اما چرا نام کتابْ خیز خام است؟ محمد مالجو در مقدمه میگوید که رضاشاه مدتی پس از رسیدن به جایگاه، مأموریت خود را «تهیهی رفاه حال عموم» تعریف میکند و به وزیرش، محمدعلی فروغی، و دیگر اعضای کابینه فرمان میدهد که تمام تلاش خود را برای این هدف مبذول دارند. دیوانسالاران برای رسیدگی به مستمندان خیز برمی دارند؛ اما این خیز، خام میماند و ناکام میشود.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
خیز خام: کشاکش مستمندان و دیوانسالاران از 1309 تا 1320 در ایران
نویسنده |
محمد مالجو
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 432 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
تاریخ
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786225250291
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
داستانهای خانهدرختی 5/ خانهدرختی 65طبقه
ج
معرفی کتاب ج
کتاب ج داستانی بلند به قلم نویسندهی نامآشنای این روزهای ادبیات ایران، پیمان هوشمندزاده است. نویسنده در این اثر فلسفی و روانشناختی به روایت داستان یک خانوادهی شمالی میپردازد. جایی که هر کدام از اعضای آن به نوعی با مفهوم هویت مشغول هستند. اثری هستیشناسانه با تمرکز بر مفهوم بدنمندی که بینش تازهای راجع به هویت و مفهوم «من» در اختیار شما میگذارد.درباره کتاب ج:
نام پیمان هوشمندزاده برای دنبالکنندگان جدی این روزهای ادبیات معاصر ایران نامی آشناست. داستانهای روان و خوشخوان او با تکیه بر مفاهیمی عمیق از همان ابتدا جای خود را در دل مخاطبان باز کردند و او اکنون یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر ادبیات فارسی محسوب میشود. هوشمندزاده در کتاب ج نیز به سراغ مفهومی عمیق و تأملبرانگیز رفته و خوانندگان خود را به فکر کردن وا میدارد. هوسرل، فیلسوف آلمانی - اتریشی قرن بیستم بدن را چیزی بیش از یک ابژهی محض میدانست. بهعقیدهی او، بدن با روان گره خورده به مثابهی اولین درک هرکس از جهان است. بنابراین میتوان گفت که سوژه خود را بهگونهای درک میکند که هم دارای روان و هم تن است و این درک روان - تنی است که پایهای برای درک باقی امور و ابژههای دیگر قرار میگیرد. به عبارت روشنتر، بدن وسیلهایست که بهواسطهی آن ابژههای دیگر را در جهان تجربه میکنیم. اکنون هوشمندزاده از این مفهوم استفاده کرده و هویت، من و تنانگی را درونمایهی کتاب ج قرار داده است. در کتاب ج با یک خانوادهی چهار نفره آشنا میشوید. خانوادهای از شمال کشور که به پرورش ماهی قزلآلا مشغول هستند. پیمان هوشمندزاده از مفاهیم هوسرلی بهره میگیرد و هنگام ترسیم موقعیت این خانواده، به طرح پرسشهایی عمیق میپردازد. سوالاتی همچون: «نسبت من با بدن چیست؟»، «جای من در هستی کجاست؟»، «حواس در دریافت من از جهان چه نقشی دارند؟» و «آیا میتوان میان جسم و دنیای پیرامون اعتدال و تناسبی برقرار ساخت؟» ابتدای کتاب با ترسیم داستان مردی راستدست آغاز میگردد. کسی که چهار انگشت دست راست خود را به هم میبندد. توگویی دستش را گچ گرفته باشند. او قصد دارد با چسباندن انگشتهایش به هم، چپدست شود اما نتیجه عکس آنچه تصور میکند رخ میدهد و وضعیت معطوف به نتیجه نمیشود. بدین ترتیب، هر یک از اعضای دیگر خانواده به ایفای نقش خود در این داستان میپردازند و سهم خود را در این اثر ایفا میکنند. نثر روان، داستان تأملبرانگیز و شیوهی روایت دلنشین نگارنده از جمله مواردیست که باعث میشود تا انتها با این داستان بلند همراه شوید.دفترچه خاطرات جغد 8/ اوا و اسبچهی گمشده
کتاب اوا و اسبچه ی گم شده
در کتاب دفترچه خاطرات جغد 8 (اوا و اسبچه ی گم شده) میخوانیم: سلام دفترچه، امشب متوجه شدم این هفته، هفته ای است که ما همه باید قسم جغدی بخوریم . شاید برایتان سوال باشد یعنی چه ؟ ما باید طبق این قسم جغدی قول دهیم که شجاع و عاقل باشیم و با تمام حیوانات جنگل مهربان . همه ما باید برای این مراسم کاری کنیم اما من باز هم هیچ چیز یادم نمی آید . قرار است طوفان بیاید یک آن فکری به سرش زد بهترین کار این است که سرباز طوفان شود و این خبر طوفان را به همه بدهد اما … باز هم با درد سر هایی مواجه می شود . این کتاب هیجان انگیز که به چاپ هشتم خود رسیده است در رده کتاب کودک های ۵ تا ۷ سال ۷ تا ۹ سال قرار می گیرد. در آخر کتاب دفترچه خاطرات جغد 8 (اوا و اسبچه ی گم شده) اوا می گوید قسم جغدی درباره کمک به دیگران است همین طور یک کار گروهی برای پیدا کردن راه های خلاقانه که مهربانیت را به همکلاسی هایت نشان دهی یا به جامعه ات کمک کنی صفحه ۵۸ تا ۶۱ را بخوان تا ببینی چه کارهایی می شود کرد.وبلاگ خونآشام 4/ سایهی وحشت خاطرات
بخشی از متن کتاب وبلاگ خونآشام 4 (سایهی وحشت خاطرات)
باید می رفتم یک جای دیگر باید کاری می کردم فکر کردم شاید بد نباشد سری به خانه خانم لنچستر بزنم و آن دور و بر سر گوشی آب بدهم. می توانستم بفهمم برگشته یا نه حتما ارزش فهمیدن داشت. از این روز مزخرف هم خلاص می شدم. از برنت وود که برمیگشتم، حس می کردم یکی دنبالم است و عصبی شده بودم. حتی یک بار از لای بوته ها صدای خش خش شنیدم. دور و برم را نگاه کردم، کسی نبود. بعد فهمیدم از دیشب حالم این طوری است. انگار گوش به زنگ زدم کسی را ببینم منتظر حمله بودم انگار. به خانه خانم لنچستر که رسیدم. از تعجب کم مانده بود شاخ در بیاورم. امروز آن جا با دیشبش زمین تا آسمان فرق داشت. قبلش متروکه بود. پر از علف هرز و درخت های خشکیده. وقتی نگاهش می کردی.، میترسیدی. شبیه فیلم های ترسناک بود. ولی حالا باغچه اش پر از گل بود به در خانه هم رنگ زرد روشنی زده بودند. همه چیز تر و تازه بود، انگار یک نفر دیگر صاحبش شده بود. درست است که روفوس گربه خانم لنچستر بود. اما مگر گربه ها بیشتر از آدم ها به مکان ها وابسته نمی شوند؟ شاید روفوس برگشته بود خانه قبلی اش پیش صاحب های جدیدش! واقعا امیدوار بودم این طور باشد. با این فکر رفتم جلو و زنگ را زدم. مطمئن بودم کس دیگری غیر از لنچستر در را باز می کند. یک آدم معمولی و بی خطر. تو که نمی رفتم، یک بهانه می آوردم و کمی حرف می زدم و خیالم که راحت میشد میرفتم. همین که می فهمیدم یک خون آشام ترسناک آن جا نیست کافی بود تا حسابی آرام شوم. هر چه منتظر شدم کسی جواب نداد، پرده ها تا نیمه کشیده شده بود شاید طرف خانه نبود.مثل عکسی سیاه و سفید: 100 نامهی فرانسوآ تروفو
در بخشی از کتاب مثل عکسی سیاه و سفید میخوانیم
روبر عزیزم؛ از هسدن که برگشتم هر دوتا نامهات به دستم رسید. برسون را دیدم. آدم فوقالعادهای است. دیروز، یعنی یکشنبه شب، با ژاکلین رفتیم تماشای فیلمِ وارث در سینمای اگریکولتور. بعد هم رفتیم به خانهاش و باهم شام خوردیم. پدر و مادرش رفتهاند به سفری یکهفتهای و ما هم تقریباً هر شب داریم باهم شام میخوریم. تا ساعت یکِ صبح داشتیم بحث میکردیم و بعد هم خسته و دربوداغان به خانه برگشتم. ژانین خاطراتِ یک فریب را بهش قرض داده. باور کن خیلی گرفتار شدهام ولی حواسم به کارهای تو هم هست و حتماً روزنامهها و مجلهها را برایت میفرستم؛ دلم میخواهد بخوانمشان. هرجورشده باید این مجلهها را بخرم و البته برای تو هم بفرستم. صد فرانک هم میگذارم کنارِ نامهی بعدی که به دستت میرسد. ژرالد هم دیگر حاضر نیست پا توی خانهات بگذارد؛ چون ساسها خانه را گذاشتهاند روی سرشان. اگر یکذره عقل توی کلهات پیدا میشد باید به همهی فرشها و روزنامهها گوگردی چیزی میزدی و هر هفته هم کفِ اتاق را درستوحسابی ضدعفونی میکردی. اگر این کارها را کرده بودی الان میشد آنجا زندگی کرد. بههرحال هر کاری که خودت صلاح میدانی بکن. کارم اینقدر زیاد شده که رسماً دارم خُل میشوم. دیروز ناهار را با آریان پاته و میشل مور خوردم. باید مقالهای دربارهاش بنویسم؛ چهار پنج مقالهی دیگر هم هست: دربارهی کشیش روستا و عکس و تلفن و مقالهای دربارهی مور و یک قرار ملاقات و بحث و سخنرانی در فوبورگ، و تازه بعدِ همهی اینها باید گزارشی هم برای اِل بنویسم. راستش خودم هم نمیدانم با اینهمه کار باید چه کنم. تازه باید جواب نامهی شُنیل را هم بدهم. نامهای هم باید به آندره بازَن بنویسم. بهنظرم دو روزی با ل. برویم پیشِ بازَن. خانهاش پانزدهکیلومتری پاریس است.جناب مارتینی
معرفی کتاب جناب مارتینی اثر پیترو گروسی
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.