

داستانهای خانهدرختی 10/ خانهدرختی 130طبقه
240,000 تومان
اندی و تری 13 طبقهی جدید به خانهدرختیشان اضافه کردهاند؛
این بار دیگر خانهشان خیلی بالا رفته!!!
با یک دمندهی حبابصابونی، یک ماشین قاپنده (که میتواند هرچیزی را از هرجایی بقاپد)،
یک طبقهی وقتتلفکنی،
یک کارخانهی دستمالتوالت (چون هرچقدر دستمالتوالت داشته باشی، باز هم کم است)،
یک طبقه برای پاهای دراز،
یک مرکز مشاهدات فرازمینی،
و بهترین کتابفروشی دنیا که واقع در یک خانهدرختیِ واقع در یک جنگلِ واقع در یک کتاب است!
خب، معطل چی هستید؟! بپرید بالا!
فقط 2 عدد در انبار موجود است
داستانهای خانهدرختی 10/ خانهدرختی 130طبقه
نویسنده |
اندی گریفیتس
|
مترجم |
آنیتا یارمحمدی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 320 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222044619
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
لوتا پیترمن 2/ گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همهجا
معرفی کتاب لوتا پیترمن 2 اثر آلیس پانترمولر
تنها دویدن
کتاب ارزشمند "تنها دویدن" ما حصل تجارب و پژوهش های پنج ساله نادر خلیلی معمار ایرانی است که مدت های زیادی را وقف تحقیق بر روی خانه های خشتی و ارزان قیمت در روستاهای ایران کرد.
خلیلی تحصیلات فلسفی و معماری خود را در ایران، ترکیه و آمریکا گذراند.
در سال 1970 مجوز ایالت کالیفرنیا را دریافت کرد و در ایالات متحده و سراسر جهان به کار معماری مشغول شد. خلیلی به دلیل نوآوری خود در سیستم زمین و آتش گلتفتان معروف به خانه های سرامیکی و تکنیک ساخت کیسه خاکی به نام سوپرادوب معروف بود.
طرح های او به شدت از طرح های سنتی خانه های خشک در سرزمین مادری اش ایران الهام گرفته شده است. او از سال 1975 با معماری زمین و توسعه جهان سوم درگیر بود و مشاور سازمان ملل متحد برای معماری زمین بود.
او سیستم Super Adobe خود را در سال 1984 در پاسخ به درخواست ناسا برای طراحی سکونتگاه های انسانی در ماه و مریخ توسعه داد.
این پروژه تا زمان جنگ خلیج فارس که پناهجویان به ایران فرستاده شدند کاملا تئوری بود. وقتی این اتفاق افتاد خلیلی با برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) همکاری کرد و تحقیقات خود را در پناهگاه های اضطراری به کار برد.
ساخت زبان فارسی
نگهبانان گاهول 1/ اسارت
جملات زیبای کتاب اسارت از مجموعه داستانی نگهبانان گاهول
سورن داشت خواب دندان و تپش قلب موشها را میدید که از بالای سرش صدای خش خشی آرام شنید. بین خواب و بیداری فریاد زد: «مامان! بابا!» تا ابد از فریاد زدن آن کلمات افسوس میخورد، چون بلافاصله جیغی تیز شب را شکافت و سورن چنگالهایی را دور بدنش حس کرد. کسی داشت بلندش میکرد. بعد هم سریع پرواز کردند، سریعتر از آنچه فکرش را بکند، سریعتر از آنچه حتی در خیالش بگنجد. پدر و مادرش هرگز تا این حد سریع پرواز نمیکردند. از توی حفره پر کشیدن و آمدنشان را دیده بود. آن ها آهسته می خرامیدن و در مارپیچی زیبا در آسمان شب اوج میگرفتند. ولی حالا زمین شتابان از زیر پایش میگذشت. پوستش از گزش هوا ملتهب شد. ماه از پشت تودهای ابر بیرون آمد و با سفیدی وهم آور خود رنگِ دنیا را شست. در منظرۀ زیر پا دنبال درختی گشت که خانهاش بود. ولی درختها توده ای محو بودند و بعد هم جنگلِ قلمروی تایتو انگار کوچک و کوچکتر و در دل شب تار و تار تر شد، تا جایی که سورن دیگر تاب نیاورد پایین را نگاه کند. برای همین دل و جرئتش را جمع کرد و بالا را نگریست. اگر هر کدام از این دو بوفچۀ کوچک با معنی کلمۀ «جهنم» آشنا بود، میفهمیدند که این بی بروبرگرد ژرف ترین و وحشتناک ترین قسمتش بود. ولی نه سورن و نه گیلفی در عمر کوتاهشان نه اسم جهنم به گوششان خورده بود، نه کلمهای که چنین جایی را توصیف کند. تا پیش از ربوده شدن، فقط جایی به اسم بهشت را میشناختند. زندگی درون حفرهای در درختی دوست داشتنی یا بالای کاکتوس، روی پَرهای کُرکی و نرم والدینشان، حشرات چاق و چلهای که چند بار در روز برایشان میآوردند و بعد هم اولین لقمههای آبدار و لذیذ موش. کنار آن همه خوراک خوشمزه، داستانها هم بودند… داستانهای پرواز، آموختن پرواز، حسی که باید در عمق سنگ دانشان میداشتند تا همراه باد اوج بگیرند. از آن شب خونین به بعد، سورن و گیلفی به چیزی جز پرواز فکر نکرده بودند. برایشان مثل روز روشن شده بود که چرا هیچ کدام از بوفچههای آکادمی سنت ایگی، پَرهای براق صاف یا کُرک پَرهای نرم جغدهای عادی را نداشتند که بعد از مرحلۀ جوجگی میرویید. در آمدن پرهای پرواز برای یک جغد معمولا کار چندان پیچیدهای نبود، اما بدون خون کافی، این پرها از شاه پَر گرفته تا پوش پَر، می پژمردند و میمردند. بعد از آن هم آن شوق و رویای پرواز و مفهوم شادی و آزادی در آسمان هم می خشکید و میمرد. در ماموریت سورن و گیلفی جای هیچ تردید نبود: با آنگه هیچ فرصتی برای شاخه پَری یا جست و خیز یا تمرین پَر زدن نداشتند، باید پرواز را میآموختند.
تمساحی زیر پوستم
شاهنامهی فردوسی 7: از داستان کاموس تا پایان جنگ رستم و اکوان دیو
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 7: از داستان کاموس تا پایان جنگ رستم با اکوان دیو میخوانیم
بخشیدن خسرو ایرانیان را وقتی خورشید از پشت کوه برآمد و شب تیره در خم کمند روز گرفتار شد، خروشی از درِ بارگاه شاه برخاست و تهمتن نزد شاه آمد و گفت: «ای بزرگ ستوده که تخت و تاج و نگین پادشاهی از تو شادمان است ! حال که شاه از توس و سپاه ایران آزرده شده، میخواهم هرچندکه آنها گناهکارند، آنها را به من ببخشی. وقتی توس داماد و فرزند خود را کُشته دید، هرچه عقل و خرد در دل و مغزش بود، از او دور شد و دلیلش آن است که او در کارها بسیار تند است و آدمی هوشمند نیست و دیگر اینکه درد مرگ پسر، دردی کوچک نیست. وقتی ریونیز و زرسپ دلاور پیش چشم او کُشته شدند، اگر او نمیآشفت، جای بسی شگفتی بود؛ پس شاه نباید از او خشم گیرد. دیگر آنکه سپاه بهخاطر آن به شک افتاد که گمان کرد برادر نزد شاه آمده است. این را بدان که هیچکس قبل از موعدش نمُرده است؛ پس نباید دل خود را در این غم بیازاری. چه روح خود از جسم بیرون برود و یا کسی آن را بیرون کند، فرقی نمیکند و اگر سیصدبار هم بر آن دریغ خورند، آنکس زنده نخواهد ماند.»فهرست مطالب کتاب
داستان کاموس کشانی داستان رستم و خاقان چین داستان جنگ رستم و اکواندیومحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.