داستان‌های خانه‌درختی 7/ خانه‌درختی 91طبقه

265,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:3

همراه اندی و تری، در آخرین خانه‌درختیِ خفن و پرطبقه‌شان ماجراجویی کنید!

چرخی توی قوی‌ترین گرداب جهان بزنید، سوار زیردریاییِ ساندویچی شوید، سر از جزیره‌ای دور‌افتاده دربیاورید، با یک تار‌عنکبوت غول‌پیکر دست‌و‌پنجه نرم کنید و به ملاقات مادام‌همه‌چیزدانِ پیشگو بروید، تا تصمیم بگیرید دکمه‌ی قرمز گنده و اسرارآمیز را فشار بدهید یا نه… خب، معطل چی هستید!؟

بپرید بالا!

در این جلد آقای غول‌دماغ نوه‌هایش، آلیس و آلبرت و بچه را به اندی و تری می‌سپرد. اما به نظر شما خانه‌درختی با آن همه طبقه‌ی خطرناک برای بچه‌ها جای مناسبی است؟

با اندی و تری و بچه‌ها همراه شوید و یک عالم ماجرای باحال و خنده‌دار از سر بگذرانید تا بالاخره راز دکمه‌ی قرمز گنده را کشف کنید.

موجود در انبار

توضیحات

داستان‌های خانه‌درختی 7/ خانه‌درختی 91طبقه

نویسنده
 اندی گریفیتس
مترجم
آنیتا یارمحمدی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 372
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008869382
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “داستان‌های خانه‌درختی 7/ خانه‌درختی 91طبقه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تمساحی زیر پوستم

20,000 تومان
قسمت هایی از کتاب تمساحی زیر پوستم (لذت متن)
 کاش می توانستم، کاش می توانستم درباره ی حباب آبی چیزی نگویم، حباب آبی ای که از توی قاب عکس بزرگ روی دیوار می زند بیرون. توی عکس فقط من هستم و دریا. دریای جنوب آن قدر آبی است که حباب، بدون این که کسی شک کند، خودش را توی آن استتار کرده است.
حالا اما مثل تصویری سه بعدی یواش یواش از آن جدا می شود و می آید طرفم و برعکس حباب قرمز، که وحشیانه حمله کرد، به نرمی دریچه اش را باز می کند و مرا می بلعد...
بیست و پنجم اسفند هشت، نه یا ده سال پیش است؛ از آینه ی ماشین تسبیح سیاهی آویزان است که وقتی میدان تجریش را دور می زنیم شروع می کند به رقصیدن. دست من روی دنده، زیر دست اوست.
شیشه را می کشد پایین و می گوید «به همین زودی هوا داره گرم میشه.» نزدیکی های خیابان دولت، وقتی فقط پانزده ثانیه مانده چراغ سبز شود، سرش را بر می گرداند طرف من، چند لحظه خیره می شود به صورتم و دوباره زل می زند به روبه رویش. بعد چراغ سبز می شود، دنده را می گذارد یک و تیک آف می کشد.
سفارش:0
باقی مانده:1

آگوس و هیولاها 5/ افسانه‌ی دریا

240,000 تومان
سلام! لابد دیگر می‌دانید که من آگوس پیانولا هستم و با یک عده هیولا زندگی می‌کنم.
ما با هم خیلی خوش می‌گذرانیم و کلی کتاب می‌خوانیم و درگیر ماجراهای عجیبی می‌شویم که فکرش را هم نمی‌توانید بکنید.
درضمن، با دکتر بروتِ بدذات و دستیار کله‌پوکش، نپ، هم می‌جنگیم!
این بار قرار است با اِما و لیدیا به جزیره‌ای سفر کنیم که هیچ‌کسی در آن زندگی نمی‌کند.. چه عجیب! نه؟ من که چشمم آب نمی‌خورد آنقدرها هم که می‌گویند در این جزیره هیچ‌کس زندگی نکند... واقعاً نمی‌دانم اگر دوست‌های خوش‌فکری مثل اِمو نداشتیم، توی همچین موقعیتی چه‌کار باید می‌کردیم! کتابی با یک عالمه ماجرای عجیب و هیجان‌انگیز!
سفارش:0
باقی مانده:1

خواستم بگویم خون را ببین

12,000 تومان

معرفی کتاب خواستم بگویم خون را ببین

رویا شکیبایی در کتاب خواستم بگویم خون را ببین، وضعیت دردآور زندگی زنان افغانی را به تصویر می‌کشد؛ زنانی که در شرایطی بسیار سخت و دشوار به کار و تحصیل می‌پردازند و رنج‌های زیادی را متحمل می‌شوند.

درباره‌ی کتاب خواستم بگویم خون را ببین:

در این کتاب با ماجرای زندگی دختری ایرانی به نام سیما آشنا می‌شوید که روزی از طرف یکی از سازمان‌های امنیتی به کابل می‌رود. این سازمان جهت بهبود زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی مردم افغانستان و به خصوص توانمندسازی زنان این کشور تشکیل شده است. سیما به همراه دختری افغانی به نام زیبا با طالبان و افغان‌های زیادی صحبت کرده است و در مورد نحوه‌ی رفتار و اعتقاداتشان درباره زنان گزارشی تهیه می‌کند؛ گزارشی که راهکارهایی جدید درباره‌ی علل بدرفتاری مردان با زنان و چگونگی رفع آن‌ها در اختیار این کشور می‌گذارد. رویا شکیبایی این کتاب را برای زنان افغانستان نوشته و معتقد است که از لحاظ فرهنگی میان ایران و افغانستان شباهت‌های زیادی وجود دارد؛ ایرانِ سال‌های دور و گذشته! این کتاب از شرایط دشوار زنانی می‌گوید که تمایل به تحصیل و اشتغال دارند اما برای رسیدن به رویاهایشان باید سختی‌های زیادی را تحمل کنند.

کتاب خواستم بگویم خون را ببین برای چه کسانی مناسب است؟

اگر می‌خواهید درباره فرهنگ و سبک زندگی مردم افغانستان اطلاعات بیشتری به دست بیاورید، کتاب "خواستم بگویم خون را ببین" را حتما مطالعه کنید.

در بخشی از کتاب خواستم بگویم خون را ببین می‌خوانیم:

کنار زیبانسا نشسته بودم. باهم گزارش مالی آماده می‌کردیم. باید همان روز آن را برای دفتر مرکزی در نیویورک ایمیل می‌کردیم. دکتر شینواری رقم بودجه و هزینه‌ی پروژه‌های خودش را آورد و گذاشت روی میز کناردست زیبانسا. کاش در مدتی که این‌جا هستم بتوانم رابطه‌ی زیبانسا و دکتر شینواری را درست کنم. «زیبانسا؛ خیلی خوب داره باهات همکاری می‌کنه. مگه نه؟» زیبانسا همان‌طور که به مانیتور زل زده بود گفت: «بلی. بلی.» دیگر چیزی نگفتم. اگر زیبانسا را عصبانی می‌کردم گزارش نیمه‌کاره می‌ماند. باشد برای بعد. مایک داشت فریاد می‌کشید. باز هم سر فرید. برای همین به زیبانسا اصرار کرده بودم بیاید اتاق من گزارش را بنویسیم. می‌دانستم این‌جا همیشه سروصداست. ولی زیبا هم راست می‌گفت. همه‌ی پرونده‌های پروژه‌ها در قسمت پروگرام بود و این‌جا سریع‌تر کار تمام می‌شد.

وبلاگ خون‌آشام 3/ برف سرخ زمستان

115,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: «بیشتر شبیه یه سایه‌ی بزرگ و سیاه بود. تنها چیزی که تونستم واضح ببینم، دست‌هاش بود، دو تا دست اسکلتی و لاغر. داشتند با انگشت من رو نشون می‌دادن. یه چیزی هم ازشون چکه می‌کرد. یه چیزی شبیه... شبیه خون! خواستم فرار کنم که دست‌ها بالای سرم پیچ‌وتاب خوردن و انگار طلسم شده باشم، دیگه نتونستم تکون بخورم. همون‌جا سرِ جام میخکوب شدم. بعد یکی از دست‌ها مثل برق پرید جلو و گلوم رو گرفت. خیلی وحشتناک بود. همون لحظه رعدوبرقِ وحشتناکی زد و تونستم صورت ترسناک و رنگ‌پریده‌ش رو ببینم. خنده‌ش مو به تنم سیخ کرد.... وقتی نیمه‌خون‌آشام باشی، دیگر نمی‌توانی معمولی باشی. تا ابد عجیب‌و‌غریب خواهی بود. مامان و بابایم می‌گویند همین روزهاست که سر‌و‌کله‌ی «نیروی ویژه»‌ام پیدا شود. اتفاق‌های بدی افتاده. نمایشگاه زمستانی ترسناکی توی شهر برپا شده و شبحی با دست‌های لرزان و خونین به مردم حمله می‌کند. مردم اسمش را گذاشته‌اند «شبح خون»! اما حقیقت چیز دیگری ا‌ست. پای «خون‌آشام‌های مرگبار» در میان است. بزرگ‌ترین شیاطینی که باید با آن‌ها روبه‌رو بشویم. من و «تالولا»!

پرندگان می‌روند در پرو بمیرند

185,000 تومان
رومن کاتسف با نام مستعار رومن گاری، در سال ۱۹۱۴ در مسکو متولد شد. او را مادری بزرگ کرد که امید بسیاری به پسرش بسته بود، چنان‌چه نویسنده در وعده ی سپیده دم به تفصیل درباره‌اش سخن گفته است. فقیر، کمی قزاق، کمی تارتار با نژاد جهود، در چهارده سالگی پا به فرانسه گذاشت و با مادرش مقیمِ نیس شد. بعد از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی حقوق، به خدمتِ نیروی هوایی درآمد و در سال ۱۹۴۰ به ژنرال دوگل پیوست. رمان اولش، تربیت اروپایی در سال ۱۹۴۵ با موفقیت بسیار روبه رو شد و نویدِ نویسنده‌ای را داد با سبکی شاعرانه و در عین‌حال پر فراز و نشیب. همان سال پا به وزارت امور‌خارجه‌ی فرانسه گذاشت و به لطف ورود به عرصه‌ی سیاست، در شهرهایی چون صوفیا، لاپاس، نیویورک و لوس‌آنجلس زندگی کرد. در ۱۹۴۸ رخت‌کن بزرگ را نوشت و در ۱۹۵۶ جایزه‌ی گنکور فرانسه به خاطر نوشتن ریشه‌های آسمان به او تعلق گرفت. او در مجموعه داستان «پرندگان می‌روند در پرو بمیرند» شانزده داستان کوتاه گردآوری کرده که یازده داستان به فارسی برگردانده شده. نخستین داستان این مجموعه «پرندگان می‌روند در پرو بمیرند» درباره‌ی مرد تنهایی است که در ساحلی قهوه‌خانه دارد؛ ساحلی که مرغان دریایی آن‌جا را برای مردن انتخاب می‌کنند. در بخشی از این مجموعه داستان می‌خوانیم: «رفت بیرون توی ایوان تا دوباره بر تنهایی‌اش مسلط شود؛ تل‌ماسه‌ها، اقیانوس، هزاران پرنده‌ی مرده لابه‌لای شن‌ها، کرجی، زنگارِ یک تور ماهی‌گیری و گاه چند نشانه‌ی تازه: اسکلتِ نهنگِ به گِل نشسته، ردّ پاها، ردیفِ قایق‌های ماهی‌گیری در دوردست، آن‌جا که سفیدی جزیره‌های گوانو با آسمان گلاویز می‌شد.»
سفارش:0
باقی مانده:1

دل مردگي

390,000 تومان

معرفی کتاب دل‌مردگی

ژان پل سارتر در کتاب دل‌مردگی به مسأله‌ی آزادی که یکی از مهم‌ترین اصول فلسفه‌ی اگزیستانسیال است پرداخته و دل‌مشغولی کسانی را سوژه‌ی تفکر خود قرار می‌دهد که باوجود بی‌اعتنایی به جنگ در ابتدای امر، به هم‌بستگی و هم‌دلی با ستم‌دیدگان پرداخته‌اند و در مقابل اشغال‌گری نازی‌ها احساس مسئولیت می‌کنند. این کتاب آخرین اثر از سه‌گانه‌ی «راه‌های آزادی»‌ است که دو جلد دیگر آن با نام‌ها سن عقل و تعلیق پیش‌تر منتشر شده‌اند.

درباره کتاب دل‌مردگی:

«کودکی سربه‌زیرم که تا دم مرگ فرمان خواهم برد. ولی از خودم.» جمله‌ی بالا از فیلسوف برجسته‌ی فرانسوی، ژان پل سارتر، گویای آن چیزی‌ست که او در رمان دل‌مردگی (Iron in the Soul) مفصلاً‌ به آن پرداخته است: مفهوم آزادی... حقیقت این است که استخوان‌بندی جهان امروز به صورت علمی درآمده و زیستن در عصری که همه‌چیز در آن قابل تقلیل به زبان علمی و ریاضیاتی‌ست، امری تکراری‌ است. این الگو بی‌وقفه و چه‌بسا بی‌رحمانه بر میلیون‌ها تن از مردم زمانه‌ی ما تحمیل شده است. صداهای اضطراب‌آمیز از گوشه و کنار برمی‌خیزد و آدمیزاد برای حفظ زندگی خویش به تلاش و تقلا می‌افتد. این‌گونه است که روزبه‌روز عناوین گوناگون کتاب‌های خودیاری و انگیزشی به فهرست ناشران اضافه می‌گردد؛ آثاری که اغلب به هیچ طریقی مغاک بی‌انتهای تنهایی و اضطراب آدمی را پر نخواهند کرد. کتاب‌هایی با توصیه‌های تصنعی و تکراری که نمی‌توانند برای اوضاع و احوالی که بر انسان مسلط می‌شود و روح او را تباه می‌سازد، کاری کنند. در این میان، فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم یکی از بزرگ‌ترین کوشش‌ها برای درهم‌شکستن قیود خفقان‌آور است. فلسفه‌ای که ژان پل سارتر را یکی از سردمداران آن به‌ویژه در اروپای قاره‌ای می‌دانند. بنا بر تعریفی که سارتر از این فلسفه ارائه می‌دهد و در رمان شاهکار خود، دل‌مردگی نیز به آن اشاره می‌کند، انسان موجودی آزاد است. و یا به عبارت دقیق‌تر،‌ محکوم است که آزاد باشد. نوعی آزادی که او را بر دیگر موجودات برتری می‌دهد و درعین‌حال، زمینه‌ساز اضطراب‌های وجودی دیگری نیز است. ژوئن سال 1940 است. سربازان فرانسوی در حالی که روحیه‌ی خود را به طور کامل از دست داده‌اند، آتش‌بس را به انتظار نشسته‌اند. آن‌ها روزبه‌روز، ساعت‌به‌ساعت، لحظه‌به‌لحظه در حال رنج کشیدن و غرقِ در عذاب روح هستند. تجربه‌ای نزدیک به دل‌مردگی... سارتر در این اثر پرتره‌ای دلهره‌آور، تأمل‌برانگیز و البته تأثیرگذار از جنگ، معنای آزادی و فقدان را پیش روی مخاطب خود قرار می‌دهد. گفتنی‌ست این اثر نخستین بار در سال 1949 منتشر شد و همان‌طور که پیش‌تر نیز به آن اشاره کردیم، آخرین جلد از سه‌گانه‌ی سارتر به نام راه‌های آزادی «Les Chemins de la Liberté» است و دو جلد دیگر آن تعلیق و سن عقل نام دارند. او در این رمان که دنباله‌ای بر دو اثر پیشین است، به تبیین اصول فلسفه‌ی خود می‌پردازد. سارتر در این کتاب، همچون دو مجلد قبلی، هنرمندانه می‌کوشد تا آن گوهر رازناکی که آزادی می‌نامندش را از هر گزندی به دور و در امان نگه دارد. آزادی همانطور که همه‌ی پیروان اگزیستانسیال بر سر آن اتفاق نظر دارند، تنها به معنای توانایی آری یا نه گفتن نیست. بلکه آزادی آن‌چنان است که انسان را به آفرینش چیزهای خوب و نو نیز قادر کند. سارتر فیلسوفی بود که قصد داشت کلیات فلسفی را از آسمان به روی زمین بیاورد. از همین روی به نوشتن داستان، رمان و نمایشنامه پرداخت. و عجیب نیست که در کتاب دل‌مردگی (هم‌چنان که در تعلیق، سن عقل، تهوع و سایر آثار او مشاهده می‌کنیم) همان شیوه‌ی منجز بیان را وارد داستانش کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1