

داسی دایناسی 3/ توپ فوتبال
55,000 تومان
داسی دایناسی توپ فوتبال
«توپ فوتبال» جلد سوم مجموعه داسی دایناسی است که نشر هوپا برای رده سنی 3 تا 6 سال منتشر کرده است.
در این داستان فوقالعاده خندهدار، داسی کوچولو برخلاف میل مادرش در محیط خانه فوتبال بازی میکند.
گلدان را میشکند، پرده را از جا درمیآورد، پایش به ریشههای قالی گیر میکند و میافتد، توپ را به سر بابیناسور میزند و عینکش را از جا میپراند و کلی دردسر دیگر درست میکند و سرانجام متوجه میشود که خانه جای فوتبالبازیکردن نیست.
«بازی با توپ فوتبال
اصلا نمیشه تو هال
کُشتی خوبه با بابا
رو بالِش و تشکها
مامان باشه داورم
من از بابا میبَرم».
کودکان از حدود دوسالگی دوست دارند تجربه کنند و میخواهند مستقل باشند. در مسیر این مستقلشدن ممکن است دست به انجام کارهایی بزنند که برای آنان خطرآفرین باشد. آموزشدادن کودکان به شیوۀ درست، میتواند از وقوع اتفاقات ناگوار پیشگیری کند.
در انبار موجود نمی باشد
داسی دایناسی 3/ توپ فوتبال
نویسنده |
ناصر کشاورز
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 28 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222042493
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
فراتر از فراموشي
نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی
داستانهای خانهدرختی 4/ خانهدرختی 52طبقه
مدرسهی خیالبافها 3/ آقای مدیر یک موشِ خونآشام است
چند تا دوست خوب دارم که با هم به یک مدرسه میرویم. اما مشکلاتی هم دارم؛ مثلاً اینکه خیلی وقتها مامان، بابا و معلمها حرفهای من و دوستهایم را باور نمیکنند.
البته این موضوع اصلاً باعث نمیشود که ما دربارهی چیزهای مشکوک تحقیق نکنیم. با ما همراه باشید تا شما هم نتیجهی تحقیقهایمان را بفهمید.
ماجرای این کتاب دربارهی مدیر جدید مدرسه است.
وقتی با جودی و زَک و مِیسی میرویم که او را ببینیم، شوکه میشویم. موهای آقای مدیر جدید سیاه است، شنل میپوشد و لبهای کِرممانند بامزهای دارد.
یک بار از دفترش صدای هیسهیس میشنویم و تازه زیر نور آفتاب هم پوستش قرمز میشود!
در روزِ خوراک ایتالیایی، میفهمیم نان سیردار قدغن شده، مدیرمان خونآشام است و با ارتش موشهای خونآشامش میخواهد مدرسه را بگیرد!
ای وااااای!!!
برندهی جایزهی کتاب کودک سال
رِد هاوس بریتانیا
علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله
در بخشی از کتاب علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله میخوانیم
آن زمان در کلاس هفتم دبیرستان هدف یک بودم؛ یعنی سیزده چهاردهساله. با چند نفر از هممدرسهایهای کلاس بالاتر دوست شدم که کار تئاتر میکردند. آنها را قانع کردم هر کدام چند تومان برای چاپ کتابم سرمایهگذاری کنند و غروبی در یکی از پسکوچههای نزدیک میدان فردوسی به چاپخانهی زرتشتیها رفتم. صاحب چاپخانه انسان نازنین و همراهی بود که با شرایطم موافقت کرد. چند تومانی که جمع کرده بودم بیعانه دادم و اولین جزوهی پنجاهصفحهای به سوی آزادی به حروفچینی رفت، با این قرار که خودم غلطگیری کنم؛ کاری که در همان یکی دو روز در چاپخانه یاد گرفته بودم. جزوه را در پانصد نسخه چاپ و با کمک دو نفر از همشاگردیها به شرکت سقا بردم و پیرمرد به حساب اینکه ما پادو یکی از انتشاراتیها هستیم، قبول کرد. با این قرار که چهارشنبهی آن هفته پخش شود. چهارشنبه صبح زود به دکهی سید، روزنامهفروشیِ روبهروی سینما آسیا، رفتم و برای اولینبار نامم را روی میز روزنامهفروش دیدم. این بزرگترین مایهی غرور آن سالهایم بود. اولین جزوه از کتابم دویست نسخه فروش رفت و با کسر حق توزیع، حتا نیمی از پول چاپ هم به دستم نرسید. با مرارت حساب چاپخانه را تسویه کردم و خوانندگان را تا امروز برای خواندن باقی قصه به انتظار نشاندم! در آن سنوسال در کار چاپ کتاب شکست خورده بودم، ولی اولین آشناییام با حروف سربی و کار چاپ و نویسندگی اتفاق افتاده بود. پس از آن، بچههای مدرسه را تشویق کردم مجلهای چاپ کنیم. این تلاش یک سالی طول کشید و در کلاس هشتم طرح مجله به نتیجه رسید. اولین مجلهی دانشآموزی ما به نام شاهین به مدیریت یکی از کلاسششمیها و سردبیری من در همان چاپخانهی راستی چاپ شد . هر شنبه صبح آقای مدنپور، رئیس مدرسه، برای بچهها سخنرانی میکرد. یکی از همان روزها که معلوم بود اولین نسخهی مجله را خوانده، سر صف چند متلک نثار «جوجههای فضول و پُررو» که منظورش من و سرمقالهام بود کرد و در فاصلهی زنگ دوم کلاس در راهرو مدرسه یک سیلی جانانه توی گوشم خواباند. مثل اینکه تقصیر هم از من بود چون در سرمقاله خیلی بیش از حد یک دانشآموز فضولیِ بیجا کرده و از وضعیت مدرسه انتقاد کرده بودم! آقای مدنپور که یکی از برجستهترین افراد فرهنگی ایران بود، بعدها عزیزترین مشوق و پشتیبانم شد، ولی سیلی جانانهای را که پاداش پُررویی زیادی من بود هنوز به یاد دارم. این اولین مزهی سانسور و شناسایی خط قرمز در زندگی برایم بود.محاکمه، تقدیم به فرانتس کافکا
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.