دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیبایی‌شناسی

320,000 تومان

نویسنده استنفورد
مترجم مسعود علیا
تعداد صفحات ٦٨٠
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠١
موضوع فلسفه
نوع کاغذ تحریر
وزن ١٣٥٤
شابک ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨
نوع جلد گالینگور روکش‌دار

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مجلد پنجم دانشنامه فلسفه استنفورد، با عنوان زیبایی‌شناسی، با ترجمه جمعی از مترجمان تحت سرپرستی دکتر مسعود علیا، منتشر شد.
در این مجلد مدخل‌هایی با عناوینی نظیر زیبایی؛ هنر مفهومی؛ زیبایی‌‌شناسی امر روزمره؛ مفهوم امر زیبایی‌شناختی؛ فلسفه موسیقی؛ فلسفه فیلم و… ارائه شده که در آن‌ها به مباحث کلیدی و بنیادی در حوزه زیبایی‌‌شناسی و فلسفه هنر پرداخته شده است.
در قیاس با مجلد زیبایی‌‌شناسی آلمانی که به صورت تفصیلی به شرح و بسط زیبایی‌شناسی نزد فیلسوفان آلمانی، نظیر کانت، هگل، هایدگر و گادامر، اختصاص یافته است، اثر به تازگی منتشر شده‌ زیبایی‌شناسی به صورت موجزتر مفاهیم اساسی و نظریات مهم در فلسفه هنر را معرفی کرده است.

 

در این کتاب می‌خوانید:

  • تعریف هنر
  • زیبایی
  • هنر مفهومی
  • دست ساخته
  • زیبایی‌شناسی امر روزمره
  • مفهوم امر زیبایی‌شناختی
  • تاریخ هستی‌شناسی هنر
  • فلسفۀ موسیقی
  • فلسفۀ فیلم
  • فلسفۀ هنر دیجیتال
  • زیبایی‌شناسی اگزیستانسیالیستی
  • زیبایی‌شناسی فمینیستی
  • زیبایی‌شناسی گودمن
توضیحات تکمیلی
وزن 1354 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیبایی‌شناسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کریسمس مانولیتو

4,500 تومان
جدیدترین مجلد داستان‌های مانولیتو به "کریسمس مانولیتو" اختصاص دارد. برای کریسمس تمام بچه‌های مدرسه نمایشی معرکه آماده کرده‌اند تا شهردار مادرید را مات و مبهوت کنند. مانولیتو چوپان می‌شود، گوش‌گنده شعر می‌خواند و اگر بره‌ها هار نشده بودند و گوش‌گنده دچار مشکلات روده‌ای نشده بود، همه چیز به خوبی برگزار می‌شد. مانولیتو برای جونور ــ برادر کوچکش ــ توضیح می‌دهد که چطور دخترها به او عشق می‌ورزند. راستی قرار است در خانواده گارسیا مورنو تغییراتی روی بدهد که احتمالاً مایه خوشحالی جونور نخواهد شد. مانولیتوی عینکی این بار هم داستان کریسمس خود را به پدربزرگش تقدیم کرده است. او تصمیم دارد برادرش را دیگر جونور صدا نزند و...

از گوشه و کنار ترجمه

150,000 تومان
کتاب از گوشه و کنار ترجمه نوشته علی صلح جو توسط انتشارات مرکز با موضوع علوم اجتماعی, زبان شناسی، نقد و نظریه ادبی، زبان و ادبیات فارسی به چاپ رسیده است. چرا باید ترجمه کنیم؟ آیا ترجمه جای تألیف را می‌گیرد؟ ترجمه خود اثر یا ترجمه آثاری درباره اثر؟ ترجمه دوباره و چندباره، ترجمه و تغییر ذائقه ادبی، ترجمه اسم خاص، ترجمه عنوان، گرایش‌های گوناگون در ترجمه، ترجمه به زبان مادری، ترجمه از زبان مادری، مسیر نادرست نقد ترجمه، نگاه متفاوت شرق و غرب به ترجمه، و بسیاری از مسائل و وقایع ترجمه در این کتاب جمع آمده است. خواندن مطالب این مجموعه برای دانشجویان رشته ترجمه خالی از فایده، و برای مترجمان حرفه‌ای و علاقه‌مندان مسائل ترجمه خالی از لطف نیست. زبان ساده، پرهیز از پیچیده‌نمایی، و عرضه مطالب در طرح‌های گیرا و تا جای ممکن مصداقی از ویژگی‌های این اثر است. معرفی مباحث کتاب از گوشه و کنار ترجمه ادامه نیافتن نهضت ترجمه و موانع رشد علم فلسفه زبان تالیف یا ترجمه خود اثر یا درباره اثر ترجمه و تفسیر ترجمه در جهان عرب کم اهمیتی ترجمه در امریکا نسبت ادبیات بومی به آثار ترجمه شده ترجمه پیش رس تاثیر ترجمه بر تالیف تاثیر ترجمه بر شعر فارسی تغییردهندگان ذائقه ادبی تاثیر منفی ترجمه مخالفت مطلق با اندیشه بیگانه تهاجم فرهنگی پیامد ترجمه بومی سازی کتابهای آموزش زبان انگلیسی آیا انقلاب ما همان روولوسیون غربی است؟

هانو و اژدها کوچولو

5,000 تومان
هانا کوچولو دلش نمی خواهد به مدرسه برود. چرا؟ چون خیلی چاق است و بعضی ها او را برای همین دست می اندازند. بله هانو دیگر مدرسه را دوست ندارد. آن وقتی که پسرک اول پاییز باید مدرسه می رفت و با کوله پشتی جدیدش به آن جا رفت. خیلی هم خوشحال بود. ولی یکی از همکلاسی هایش همان روز اول اسم هانو را گذاشت "قبرستان سوسیس سرخ کرده" یا مثلا "شکم توپی؟...

کتاب قصه های بهرنگ

350,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…

کتاب در حال کندن پوست پیاز

185,000 تومان
معرفی کتاب در حال کندن پوست پیاز کتاب در حال کندن پوست پیاز، خودزندگی نامه ای نوشته ی گونتر گراس است که نخستین بار در سال 2006 وارد بازار نشر شد. گراس در این شرح حال خارق العاده، از دوران کودکی و زندگی در آپارتمانی کوچک در دانزیگ تا اواخر دهه ی پنجاه و زمان انتشار رمان «طبل حلبی» را به یاد می آورد. گراس در خلال جنگ جهانی دوم در پانزده سالگی برای پیوستن به نیروی دریایی دواطلب شد اما درخواست او مورد موافقت قرار نگرفت. او درعوض در دو سال بعد، به گردان حفاظتی حزب نازی پیوست. گراس سپس توسط نیروهای آمریکایی اسیر شد و هفته های آخر را در کمپ اسیران جنگی آمریکا گذراند. او بعد از جنگ تصمیم گرفت که به هنر روی آورد و به همراه همسر اولش به پاریس رفت و در آن جا مشغول نوشتن کتابی شد که بعدها نام او را به عنوان رمان نویسی بزرگ مطرح کرد. .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت