دختر مغول‌

490,000 تومان

نیمه دومِ قرن‌ سیزدهم‌ میلادی‌: امپراتوری‌ بزرگ‌ مغول‌ در حال‌ فروپاشی‌ است‌. همزمان‌ با جنگ‌های‌ داخلی‌ خان‌های‌ مغول‌، ویلهلم‌ آگسبورگی‌ راهب‌ فرقه‌ دومنیکن‌ و ژوسران‌ سارازینی‌ شوالیه‌ فرقه‌ دلاوران‌ معبد سفری‌ دراز را به‌ سوی‌ قراقوروم‌ آغاز می‌کنند تا به‌ نمایندگی‌ از سوی‌ پاپ‌ و شاهان‌ صلیبی‌، قوبیلای‌ قاآن‌ خانِ بزرگ‌ مغول‌ را به‌ عقد پیمان‌ علیه‌ مسلمانان‌ ترغیب‌ کنند.

این‌ دو مرد، با دو شخصیت‌ و دو دیدگاه‌ متضاد در مسیر جاده‌ ابریشم‌ با سرزمین‌هایی‌ ناشناس‌، با مردمی‌ بیگانه‌ و با سنت‌هایی‌ بی‌نهایت‌ غریب‌ آشنا می‌شوند. سفری‌ که‌ در ابتدا آسان‌ می‌نماید به‌ ماجراجویی‌ خطرناکی‌ تبدیل‌ می‌شود.

در شرِ سمرقند با خوتلون‌ دختر یکی‌ از خان‌های‌ بزرگ‌ مغول‌ آشنا می‌شوند که‌ نه‌ تنها شکارچی‌ و سوارکار ماهری‌ است‌، بلکه‌ دستی‌ شفابخش‌ دارد و به‌ عنوان‌ پیشگو و شَمن‌ در طایفه‌اش‌ مشهور است‌. جسارت‌ و اعتماد به‌ نفسِ فراوان‌ خوتلون‌ از همان‌ نگاه‌ اول‌ در ویلهلم‌ نفرت‌ و ترس‌ و در شوالیه‌ سارازینی‌ شیفتگی‌ و احترام‌ برمی‌انگیزاند. سارازینی‌ به‌ عبث‌ می‌کوشد تا بر احساسات‌ ممنوعه‌ و ناممکنش‌ مهار زند و آن‌ دخترِ «وحشی‌» را فراموش‌ کند و به‌ بن‌بستی‌ می‌رسد که‌ هیچ‌ راه‌ نجاتی‌ ندارد …

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دختر مغول‌

نویسنده
کالین‌ فالکنر
مترجم
جواد سید اشرف
نوبت چاپ ١٠
تعداد صفحات ٥٨٤
نوع جلد سخت
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٨٠
موضوع
داستان‌های انگلیسی
نوع کاغذ تحریر
وزن ٧٦٦ گرم
شابک 9789643112653
توضیحات تکمیلی
وزن 0.766 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دختر مغول‌”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پادشاه هفت اقلیم

280,000 تومان
مقالات این مجموعه، که دورۀ زمانی طولانی‌ای از عیلام اولیه تا باستان متأخر را در برمی‌گیرد، تصویری از ایران باستان ارائه می‌دهد فراتر از مرزهایی که دیگر پژوهش‌های تاریخی تصویر و ترسیم کرده‌اند. این کتاب سعی دارد با بحث و گفتگو دربارۀ تاریخ تمدن عیلامی، سلوکی، کوشانی و دیگر حکومت‌هایی که در تاریخ ایران حاشیه‌ای شمرده می‌شده‌اند، شیوه‌ای نو برای نگاه به تاریخ ایران فراهم آورد. با نگاه از دریچۀ مفهومی ایدئولوژیک، که هم تحت تأثیر ایدئال‌های ایرانی‌زبان‌ها و هم سنت‌های عیلام و بین‌النهرین است، مقالات مختلف این کتاب در چهارچوب خاصی قرار می‌گیرند؛ چهارچوبی که تمام موجودیت‌های سیاسی موقت و مختلف جغرافیایی را زیر لوای مفهومی متحد می‌کند که در قرون میانه تحت عنوان جهانِ ایرانی شناخته می‌شود.

وقتی از دویدن صحبت می کنم، در چه موردی صحبت می کنم؟

155,000 تومان
معرفی کتاب وقتی از دویدن صحبت می‌کنم، در چه موردی صحبت می کنم؟ اگه تا به حال یه رشته ورزشی رو مرتب و روی برنامه دنبال کرده باشید، میدونید لذت ورزش کردن به رقابت و برنده شدن نیست، بلکه تماما به چالشی که شما رو در برابر خودتون به مسابقه میذاره مربوط میشه. لذت مقاومت در برابر خستگی ها و تلاش برای رسیدن به هدفی که در ذهن دارید، از حس هایی هست که کمتر کتابی به اون توجه کرده و کسی که تا به حال این حس رو تجربه نکرده باشه، از وجودش بی خبره. اما هاروکی موراکامی در کتاب خودش به خوبی احساس و روند ذهنی یک دونده استقامت رو توصیف می کنه، به طوریکه در طول داستان متوجه میشیم که این عادت خوب روزانه چقدر روی ذهن و روحیه این شخص تاثیر گذاشته. آثار هاروکی موراکامی همیشه جزو محبوب ترین داستانهایی که روایت روان و جذابی دارند شناخته شدند. حالا این نکته رو با موضوع جذابی مثل تمرین ورزشی حرفه ای جمع کنید و نتیجه اش میشه کتابی که حسابی میتونه نظرتون رو جلب کنه و برای ورزش کردن بهتون انگیزه بده. این کتاب به خاطر حجم کمی هم که داره (۱۶۰ صفحه)، امکان نداره که حوصله سر بر بشه و احتمالا خیلی زود میتونید تمومش کنید. کتاب “وقتی از دویدن صحبت می کنم در چه موردی صحبت می کنم”، به ترجمه ی علی حاجی قاسم رو انتشارات نگاه چاپ کرده.
وقتی از دویدن صحبت می‌کنم، در چه موردی صحبت می‌کنم؟” خاطرات هاروکی موراکامی نویسندة ژاپنی است که برخی رمان‌ها و داستان‌های کوتاه او شهرتی جهانی دارند. موراکامی با اینکه مینی مالیست نیست، امّا به واسطة آشنایی و دوستی با ریموند کارور و نیز اُنس والفت با آثار همینگ وی، گونه‌ای تأثیرپذیری از مینی مالیست‌ها و نیز شیوة نگارش همینگ وی در آثارش دیده می‌شود. موراکامی عاشق دویدن است. وی بار‌ها در مسابقات دو شرکت کرده و رکورد خود را نیز دارد. او همچنین عاشق موسیقی جاز و گربه‌هاست. و بسیاری موراکامی را به سبب رمان “جنگل نروژی” که شباهت‌هایی به “ناطور دشت” دارد “سالینجر” ژاپن نامیده‌اند. ریموند کارور، داستان معروفی دارد به نام “وقتی از عشق حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم” .موراکامی نام مجموعه خاطرات خود را با اجازة بیوة کارور، خانم “تِسی گالاگر” از عنوان این داستان و کتاب وام گرفته است…
سفارش:0
باقی مانده:2

شیوه شیوایی- 24 نقد بر 17 شاعر معاصر

125,000 تومان
شیوه شیوایی- 24 نقد بر 17 شاعر معاصر نویسنده بهاءالدین خرمشاهی مترجم ——— نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 312 نوع

انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره

21,000 تومان
انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره نویسنده دکتر منصور کوشا مترجم ————— ناشر انتشارات سمت تعداد صفحات 174 نوع
سفارش:2
باقی مانده:1

کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4

12,500 تومان
معرفی کتاب فرهنگ فیلم های سینمای ایران 4 کتاب حاضر جلد چهارم از «مجموعة فرهنگ فیلمهای سینمای ایران» است و شامل مشخصات فنی، هنری، خلاصة داستان و فیلمهای بلند سینمای ایران است که در سالهای 1378 تا 1388 نمایش عمومی داشته اند. عنوانهای فیلمها به صورت الفبایی تنظیم شده و عنوان برخی از آنها عبارت اند از: باد و شقایق، شبیخون، آرزوهای زمین، شبهای روشن، طلای سرخ، حاکم، دستهای خالی، همخانه، و تشنه. .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت