درباره ی خوب بودن

99,500 تومان

کتاب “درباره خوب بودن” نوشته “آلن دوباتن” میباشد.”آلن دوباتن” یکی از اعضای موسسه ای بنام مدرسه زندگیست و کتاب هایش با این نام هم شناخته شده اند.

در کتاب “درباره خوب بودن” او این چنین مینویسد:

بیشتر کتابهایی که می خواهند ما را تغییر دهند ، به دنبال ثروتمندتر یا لاغر شدن ما هستند.اما این کتاب می خواهد به ما کمک کند تا زیبا تر باشیم: یعنی احساساتمان تقویت شود ، تحمل پذیرتر ، شنواتر ، بیناتر شویم . این زیبایی ممکن است جذابیت فوری پول و شهرت نداشته باشد ، اما با این وجود کیفیتی بسیار مهم برای ما به ارمغان می آورد.در این کتاب ما یاد می گیریم که چگونه می توان خیرخواه بود و بتوانیم چگونه ببخشیم ، چگونه خودمان باشیم و چگونه اطمینان دهیم.

آلن دوباتن موضوع خوب بودن را که در جامعه امروزی به کلی فراموش شده است را مجددا از دیدگاهی دیگر مطرح میکند و نشان میدهد که خوب بودن به هیج وجه نشانه ساده لوحی نیست.اندیشه امروزیی که متاسفانه به باور هم تبدیل شده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

درباره ی خوب بودن

نویسنده آلن دوباتن
مترجم عطا هشمتی
نوبت چاپ 14
تعداد صفحات 108
نوع جلد شوميز
قطع رقعی
سال نشر —–
سال چاپ اول 1402
موضوع
روانشناسی
نوع کاغذ ——
وزن 500 گرم
شابک
9786008957072

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “درباره ی خوب بودن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

موش کتابخانه 5… خانه جدید

8,000 تومان
سام موش کتابخانه ایی است، در مجموعه ماجراهای موش کتابخانه ماجراهای جالبی برای سام اتفاق می افتد.   در این جلد از مجموعه موش کتابخانه قرار است کتابخانه‌ایی که سام و سارا در آن زندگی می‌کنند بازسازی شود و آن‌ها مجبور می‌شوند اسباب‌کشی کنند. باید در این جابه‌جایی و اسباب‌کشی با این دو موش همراه شویم تا ببینیم چه بلایی سر خانه‌شان خواهد آمد. موش کتابخانه، داستان یک دوستی، کشف کردن دنیا، دیدار از موزه جلدهای دیگر این مجموعه هستند که هر کدام برنده سه لاک‌پشت پرنده در مهرماه سال ٩٣ شده‌اند.

به دنبال کریستف کلمب

9,000 تومان
نام کریستف کلمب شاید در دل بسیاری از ما اشتیاق کشف تازه ها را شعله ور کند با خواندن این داستان مستند می توانیم پابه پای کریستف کلمب کاشف قاره آمریکا برای کشف دریاها و سرزمین های تازه قدم برداریم در بیم و امیدهای او و همراهانش شریک شویم و فرهنگ و تمدن قرن پانزدهم میلادی اروپا را بشناسیم.

بچه پرروهای ننر

19,800 تومان
اطلاعات کتاب بچه پرروهای ننر نام کتاب : بچه پرروهای ننر نويسنده ، مولف : سایمون ریچ مترجم : محمدرضا بهاری نشر ، ناشر ، انتشارات : مرکز تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : 200 ص / رقعی شومیز (جلد نرم) نوبت چاپ و سال چاپ : قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : موضوع : داستان های آمریکایی - قرن 21م شابک : 9789642133413 تگ ها : کتاب بچه پرروهای ننر,خرید اینترنتی کتاب بچه پرروهای ننر,سایمون ریچ,محمدرضا بهاری,انتشارات مرکز,داستان های آمریکایی,رمان های آمریکایی,داستان های ترجمه شده,رمان خارجی,رمان آمریکایی ترجمه شده,کتاب چاپ اول,نشر مرکز درباره کتاب بچه پرروهای ننر انتشارات مرکز کتاب بچه پرروهای ننر تالیف سایمون ریچ ترجمه محمدرضا بهاری انتشارات مرکز ***

کتاب حافظ به گفته حافظ- یک شناخت منطقی استعلامی

180,000 تومان
معرفی کتاب حافظ به گفته حافظ- یک شناخت منطقی استعلامی خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ – ۷۶۹ هجری شمسی)، معروف به لسان الغیب و ترجمان الاسرار، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهم ترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان های اروپایی ترجمه شد و نام او به گونه ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. کتاب حافظ به گفته حافظ، یک شناخت منطقی بخشی از یادداشت نویسنده است که می تواندفهم ابیات حافظ را برای علاقه مندان زیبا تر کند. نویسنده خود درباره تالیف این اثر می گوید:« یک سال پیش، به پیشنهاد تنی چند از دوستان صاحبدل و صاحب نظر، به عهده گرفتم که کتابی فشرده و قابل استفاده برای همه و همراه با واقع نگری درباره حافظ بنویسیم. پیش از آن در (درس حافظ) تمام غزل های حفظ را به زبانی ساده درس داده، و با چهار مقدمه کلیدی یک زیر ساخت ذهنی برای فهم کلام حافظ فراهم کرده بودم. اما درس حافظ با حجمی بیش از هزارو سیصد صفحه، بیشتر به صورت یک مرجع، می توانست در کنار دست دانشجویان و مدرسان دیوان حافظ قرار گیرد و همه دوستداران حافظ فرصت خواندن تمام آن را نداشتند. . . .

تنبل نالان (مجموعه مطلقا کامل و عمدتا تراژیک آخرین نوشته‌های اندرو ویتکر)

43,500 تومان
من اين نامه را ننوشته‌‌‌ام كه از كار حرف بزنم، يا راستش (به‌‌‌اصطلاح) پاي غيبت‌‌‌هاي قديمي را وسط بكشم. من دوستي دارم كه نيازمند كمك است. البته نه دوستي از پوست و گوشت، هرچند از آن دوست‌‌‌ها هم به اجبار دارم. منظورم مجله‌‌‌ صابون است، نشريه‌‌‌ ادبي كوچكي كه من صاحب‌‌‌امتياز و سردبيرش هستم، كه ضميمه‌‌‌هايي سالانه تحت عناوين صابون اكسپرس و بهترين‌‌‌هاي صابون هم دارد. تصور مي‌‌‌كنم چيزهايي در مورد ما در نشريات كوچك‌‌‌تر شنيده باشي، هرچند ممكن است از نقش من در مجله بي‌‌‌خبر بوده باشي (من اسمم را روي جلد مجله به‌رخ نمي‌‌‌كشم). ... با اين وضعيت اقتصادي - و ناتواني بارز آدم‌‌‌هاي نيكسون براي رتق و فتق امور - درآمد شخصي من كم شده، در واقع به صفر رسيده، درحالي‌كه هزينه‌‌‌ها چند برابر شده. اگر اقدام جدي نكنم، صابون به كل از رده خارج مي‌‌‌شود. از متن يكي از نامه‌‌‌هاي اندرو ويتكر، بنيان‌‌‌گذار و سردبير مجله‌‌‌ صابون

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت