در این تیمارخانه

29,000 تومان

در رمان در این تیمارخانه تکه‌هایی از متون کهن تاریخی و ادبی در میان روایت اصلی رمان آمده‌اند.

جواد مجابی در این رمان یک نگاه تاریخی را به خواننده عرضه می‌کند. در واقع نوعی روشنای تاریخی به متن می‌تاباند و به خواننده می‌گوید همان‌طور که به واقعه‌ای در روزگار خودت نگاه می‌کنی آن را در روشنای تاریخی‌ای ببین که به آن تابانده شده تا بدانی که این‌ها در تاریخ تکرار شده و فقط در دوره تو و برای تو و نسل تو اتفاق نیفتاده است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

تن زندانیان کشته‌شده و له‌شده، تکه‌به‌تکه، سنگفرشی را می‌ساخت که زیر چکمه‌های پدرم تا گذشته‌ای دور امتداد داشت. تراوش خون و زهرابه از اجساد بی‌گناهان تنفس فضا را گندان و پرخفقان کرده بود. چه خیال‌ها از تو در سر داشتم پدر! قهرمان کشته‌شده در راه میهن با آن سلاخ دیوانه‌شده از آزار و تجاوز چقدر فاصله داشت. خیال سبکسار پیوند داشتن با مردی مهربان سال‌های مرا از سرخوشی مست می‌کرد و حالا پذیرش واقعیتِ تازه مرا در تمامی آن سال‌ها ابلهی زودباور، که با اولین عبارات گول می‌خورد، به خودم نشان می‌داد… .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

در این تیمارخانه

نویسنده
جواد مجابی‌
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٣٠٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٧
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان‌های فارسی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٧٢ گرم
شابک
9786002783042
توضیحات تکمیلی
وزن 0.272 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “در این تیمارخانه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قطار در حال حرکت است

2,200 تومان
این مجموعه از ١٦ داستان کوتاه تشکیل شده است. با موضوع‌های متنوع که بیش‌تر آن‌ها مربوط به زندگی شهری و زنان کارمند است. «طوری نشسته بودیم تو قطار که انگار قطار در حال حرکت است. همه ما همین‌طور، آرام تکان‌تکان می‌خوردیم. فنجان چایم را پر کرده بودم و هر چند دقیقه دستم حرکت می‌کرد و چای سر ریز می‌شد. انگار به خاطر حرکت چرخ‌ها در ریل بود.» نگاهم می‌کند. می‌گویم: چه بنویسم؟ دلگیر نگاهم می‌کند. مثل همان باری که در خواب دیده بودمش، پیکره‌ای روشن با موهایی بلند. پیکره‌اش زن بود، بی‌آن‌که زن بودنش پیدا باشد، گفت: تنهایی‌ام را چطور می‌نویسی؟ گفتم کسی که نمی‌تواند عاشق شود تنهاست!» «ایستاده هم می‌شود خوابید!» نام یکی دیگر از داستان‌هاست: زن از ته اتوبوس با صدای بلند گفت: آقا چراغ‌های این قسمت رو خاموش کن!» زن با صدای بلندتری گفت: حالا چه جوری بخوابم؟

روسیه‌ تزاری‌

180,000 تومان
در سده‌ی پانزدهمٰ سرزمینی که روسیه نام گرفت کشوری کوچک بود که مرکز فرمانروایی آن شهر مسکو بود. در ۱۹۱۷ٰ امپراتوری روسیه از لهستان در غرب تا اقیانوس آرام در شرقٰ از اقیانوس منجمد شمالی در شمال تا دریای سیاه چین در جنوب امتداد داشت. این کشور بسیار پهناور سه برابر ایلات متحده وسعت داشت. با افزایش وسعت روسیهٰ گونه گونی جمعیت آن نیز زیاد شد. در سده‌ی پانزدهم اکثر اهالی روسیه اسلاو بودند. اسلاوها تیره‌ای از چندین گروه قومی در اروپای شرقی هستند که به زبان‌های خویشاوند سخن می‌گویند و شامل روس‌ها، لهستانی‌ها، اوکراینی‌ها، بلاروس، و بسیاری گروه‌های دیگر می‌شوند. در سال ۱۹۱۷ تنها نیمی از مردم ساکن روسیه خود را روسی‌تبار می‌دانستند. نیمه‌ی دیگر شامل گروه‌های گوناگون اسلاو و نیز بسیاری گروه‌های غیر اسلاو می‌شد. در میان بزرگ‌ترین گروه‌های غیر اسلاو، ازبک‌ها و قزاق‌های ترک‌زبان بودند.

لئوناردو داوینچی

48,000 تومان
دمیتری مرشکفسکی نویسنده نامدار روس و پرچمدار مکتب سمبولیسم در ادبیات این کشور با استفاده از منابع عصر خویش زندگی لئوناردو را در داستانی گردآورده که پس از صد سال هنوز هم بی‌رقیب و بی‌همتاست. نویسنده با قلمی توانا و در قالبی پرنقش و نگار از پس و ورای «اسطوره» لئوناردو به شخصیت و ذات درون این بزرگمرد می‌پردازد و هنرمند را در مقاطع گوناگون زندگی‌اش ـ از نوجوان تشنه علم و آموزش تا پژوهشگر پرجوش و خروش ریاضیات و هنر و حکیمی که در خفا و به رغم ممنوعیت و خطر بدن انسان را کالبدشکافی می‌کند ـ می‌کاود.   نقدی بر این کتاب

صبحانه قهرمانان

48,000 تومان
صبحانۀ قهرمانان یکی از ساختارشکنانه‌ترین رمان‌های معاصر است. رمانی که در قالب طنز از دغدغه‌های ذهنی نویسنده شکل گرفته و راجع به دو پیرمرد سفیدپوست لاغر اندام است که روی سیاره‌ای در حال مرگ زندگی می‌کنند. داستان به شرح حال رویدادهای زندگی این دو نفر می‌پردازد. این دو شخصیت اصلی قرار است در انتهای کتاب با هم ملاقاتی داشته باشند. "ونه گات" در واقع شخصیت‌هایی خلق کرده که از طریق آن‌ها خود را متحول می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که انسان‌ها دو بعد «ماشینی» و «مقدس» دارند. تا زمانی که یک انسان ماشین‌وار عمل کند، وضعیتش پیچیده، تراژیک و مضحک خواهد بود. اما در درون همه موجودات، به طور یکسان ماهیت مقدسی وجود دارد که نویسنده آن را «نوار لغزش ‌ناپذیری از نور» می‌نامد. این ماهیت در وجود تک‌تک این موجودات شعله می‌کشد. "ونه گات" در این رمان از تکنیک‌های متعددی استفاده کرده تا اصول سنتی داستان نویسی را در هم بریزد. وی از همان شروع داستان درباره چگونگی پایان آن سخن می‌گوید اما اتفاق‌های غیرمنتظره در این میان خود حدیث دیگری است.

خانواده‌ای‌ محترم‌

305,000 تومان
کلارا یا ویرجینیا؟ جنگ‌ آرام‌ و سربراه‌ سکوت‌ را تثبیت‌ می‌کند. سرما به‌ زندگی‌ مجال‌ رستن‌ نمی‌دهد و بیگانگی‌ آغاز می‌شود. کلارا یا ویرجینیا؟ مرگ‌ امید دوست‌ داشته‌ شدن‌ است‌ و عشق‌ خاموش‌. «خانواده‌ای‌ محترم‌» چشم‌اندازی‌ است‌ با دو منظر تمام‌ و هزاران‌ منظر ناتمام‌. چشم‌اندازی‌ از زندگی‌ دو زن‌، یکی‌ چشم‌ انتظار دوست‌ داشتن‌ و یکی‌ دوست‌ داشته‌ شدن‌. کلارا؟ ویرجینیا؟ انتخاب‌ با مخاطب‌ است‌.

من زنی انگلیسی بوده‌ام

3,000 تومان
داستان اول این مجموعه با نام « من زنی انگلیسی بوده‌ام » روایت زندگی زن و شوهری است که از ایران مهاجرت کرده و در کشوری زندگی می‌کنند که خواننده نمی‌داند آن‌جا کجاست ولی این حس غریب را دارد که جایی در دوردست‌ها واقع شده ‌است . زن جوان راوی داستان احساس غریبی به زن همسایه خود پیدا کرده است که این احساس حاکی از انرژی مثبتی است که از او دریافت می‌کند و این احساس مثبت به بچه و شوهر او سرایت می‌کند . ماجرا از یک شب‌نشینی در آپارتمان طبقه اول محل سکونت آنها آغاز می‌شود و زن که گویی سال‌ها قبل مرده است ، برای آنها از واقعه‌ای خبر می‌دهد که « من یک زن انگلیسی بوده‌ام و در انگلیس با شوهر و دو بچه‌‌ام زندگی می‌کرده‌ام . شوهرم مرا در وان کشته است . » اتفاقی که درست در پایان داستان برای زن - لاله - رخ می‌دهد . آیا این توهمی است که در افکار این زن - راوی داستان - ریشه دوانیده است یا واقعیتی که لاله از آن پرده بر‌می‌دارد ؟! داستان « من زنی انگلیسی بوده‌ام » مرز میان واقعیت و رویا را چنان درهم می‌آمیزد که خواننده تمام فلسفه‌های رنگارنگ درباره زندگی را به عینه پیش روی خود می‌بیند . « چشم‌هایم را بستم و او همین‌طور انگشتان بلندش را روی پیشانی‌ام می‌لغزاند و من به موهای ابریشم‌گونه لاله فکر می‌کردم که روی آب موج می‌زد و . . . » « بیست حلقه مو » ، « تکه‌ای از بهشت » ، « نزدیک ، نزدیک‌‌تر »