

در پی فضیلت: تحقیقی در نظریه اخلاقی
236,000 تومان
این کتاب مشهورترین اثر مک اینتایر، فیلسوف اخلاق و سیاست به شمار می رود، که وی در آن به بیان نظریه اصلی خود می پردازد.
وی در کتاب خود با ذکر دلایلی بیان می کند که اخلاق نظری و عملی در غرب در نابسامانی شدید به سر می برد و این امر تا حدی ناشی از لیبرالیسم فردگرایانه در عصر روشنگری و مدرنیسم است.
کتاب در پی فضیلت را تاکنون 55 تن از فلاسفه معاصر، مرور، تقریر و تلخیص کرده اند و 22 تن نیز رویکرد و نقد و شرح بر آن نوشته اند.
امروزه این کتاب به عنوان یکی از متون درس فلسفه اخلاق در دانشگاههای معروف دنیا معرفی و تدریس می شود.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
در پی فضیلت: تحقیقی در نظریه اخلاقی
نویسنده |
مک اینتایر، السدرسی
|
مترجم |
دکتر حمید شهریاری، دکتر محمدعلی شمالی
|
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات | 472 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
الهیات و فلسفه
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 660 گرم |
شابک |
9789645306425
|
وزن | 0.660 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
خیالت تخت، من بچهشرّم
پرسهزن
قزاق ها
در بخشی از کتاب قزاقها میخوانیم
چنین کاری با دختر وحشتناک بود، جنایت بود. از آن بدتر این بود که به یک بانو، به زن دمیتری آندرهایچ النین تبدیلش کنی، مثل زن قزاقی که با افسر ما ازدواج کرده است. اگر خودم میتوانستم قزاق شوم و با لوکاشکا گله بدزدم، چیخیر بخورم، ترانه بخوانم، مردم را بکشم و شبانه مست و لایعقل پشت پنجرهاش بروم، بیآنکه فکر کنم کی هستم و چرا این کار را میکنم، قضیه فرق میکرد. آن وقت میتوانستیم یکدیگر را بفهمیم، من هم میتوانستم احساس خوشبختی کنم. من سعی کردم این زندگی را ترک کنم و شدیداً احساس ضعف و شکست کردم. نتوانستم خودم و گذشتهی پیچیده، ناهماهنگ و زشتم را فراموش کنم. هیچ امیدی به آیندهام ندارم. هر روز این کوههای پُربرف و این زن خوشبخت و باوقار را در مقابل خود میبینم، و احساس میکنم این زن که یگانه امکان خوشبختی در این جهان است، به من تعلق ندارد. وحشتناکترین و شیرینترین چیز، در شرایطی که من هستم، این است که احساس میکنم او را میفهمم، اما او هرگز مرا درک نمیکند. درکم نمیکند نه برای اینکه از من پایینتر است، برعکس، او نمیخواهد مرا درک کند. او خوشبخت است، مثل طبیعت، منظم و آرام است و سرش توی کار خودش است. اما من موجودی فاسد و ضعیفم که میخواهم او احساس و رنج مرا درک کند. شبها نمیخوابیدم، بدون هیچ هدفی پشت پنجرهی اتاقش میایستادم و حساب بلایی را که به سرم میآمد نمیکردم. هجدهم همین ماه گروهانمان به مأموریت رفت. سه روز را بیرون از دهکده گذراندم. دلم گرفته بود و به همهچیز بیتفاوت بودم. خواندن ترانه، بازی ورق، نوشخواری، و حرف زدن از ترفیع بیشتر از همیشه برایم نفرتآور بودند. امروز به خانه برگشتم و ماریانا، خانهام، عمویروشکا، و کوههای پر از برف را از ایوان دیدم، و این احساس خوشحالی تازه و نیرومند برایم کافی بود تا همهچیز را بفهمم.سالهایی که سینما مهم بود
معرفی کتاب سالهایی که سینما مهم بود: سیاست، تاریخ و جنبشهای اجتماعی در سینمای دههی هفتاد آمریکا
تامس السیسر، الکساندر هورواث و نوئل کینگ در کتاب سالهایی که سینما مهم بود مجموعه مقالاتی را گردآوری کردهاند که روی سینمای دههی 1970 آمریکا متمرکز است و آن را از لحاظ سیاسی، تاریخی و اجتماعی تحلیل میکند. این کتاب به یکی از درخشانترین و تأثیرگذارترین دوران هالیوود میپردازد، دربارهی فیلمها و فیلمسازان مهم آن دوره و فلسفهی آنان بحث میکند و میکوشد ردپایشان را در آثار معاصر پی بگیرد.دربارهی کتاب سالهایی که سینما مهم بود
سینمای دههی 1970 آمریکا از مهمترین دورههای سینمایی تاریخ آمریکا و حتی دنیا به شمار میرود. آن دوران که از اواخر دههی 1960 شروع شد و تا حوالی سال 1977 طول کشید، شاهد ظهور چند نفر از بزرگترین فیلمسازان سینما بود که فیلمهایی بسیار تأثیرگذار ساختند. اسکورسیزی، اسپیلبرگ، سم پکین پا، رابرت آلتمن، آرتور پن، دی پالما و هال اشبی تنها چند چهره از انبوه فیلمسازهای جریان٬ساز و صاحبسبک دههی هفتاد بودند که انقلاب مهمی در این هنر به وجود آوردند. در همان زمان بود که شاهکارهایی مثل رانندهی تاکسی، پدرخوانده، ایندیانا جونز، جنگ ستارگان، بانی و کلاید، بوچ کسیدی و ساندنس کید، فارغالتحصیل و این گروه خشن ساخته شد. بااینکه در حوالی دههی 1980 خود این موج به حاشیه رانده شد ولی تأثیر آن پابرجا ماند، بهطوریکه اغراق نیست اگر بگوییم آن زمان شروع عصر جدید هالیوود بود.ماه غمگین، ماه سرخ
در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ میخوانیم:
قوام اخم میکند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز میگذارد، لبخند میزند و میگوید «هیچکس نمیتواند بهتنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آنها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیمزاده. دیکتاتورِ تازهبهدورانرسیدهی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او میخواهد پیرزنی کهنسال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعهای از فنجانش مینوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربههای قبلی مرگبار است. شما و همکارانتان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دنکیشوت به هر چه پیشِ رویتان بود حملهور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده مینگرد. بعد میگوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمیشود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. میخواستید یکشبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی میکشد و سرش را بالا میبرد و چشمهایش را میبندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز میکند. «جناب عشقی، حکم شما را میستایم: خلق جمهوریطلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» میخندد.شاهنامهی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفتخوان رستم
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم میخوانیم
وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و بهسوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال بهراه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرقآلوده دربر داشت. بهسوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعرهاى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شدهاند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمهاش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بىدرنگ همچون آذرگشسب بهسویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کندهشدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز و بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، بهسرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، بهسرعت راهى شد و راهنمایش نیز دواندوان بهدنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما بهسر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد بههنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»فهرست مطالب کتاب
نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفتخوان رستممحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.