دست هاي کوچولو کف مي زنند

320,000 تومان

معرفی کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند

کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند نوشته‌ی دَن رودز رمانی جذاب و عجیب‌وغریب است.

از همان شروع داستان که پیرمرد نگهبان موزه روی تختش عنکبوتی زنده را از گلویش به پایین قورت می‌دهد و یک دقیقه نگذشته، صدای خرناسش برمی‌گردد؛ می‌فهمیم که قرار است با داستانی متفاوت و جذاب سروکار داشته باشیم.

این رمان که می‌تواند هم‌زمان در ژانرهای وحشت، کمدی، جنایی، درام، فانتزی، عاشقانه و حتی رئالیسم جادویی دسته‌بندی شود، از تحسین‌شده‌ترین کتاب‌های دهه‌ی اخیر جهان است.

درباره‌ی کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند

دن رودز (Dan Rhodes) در کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند (Little Hands Clapping) تلاش کرده رمانی بنویسد که شبیه رمان‌های دیگر نباشد و از همین رو با ژانرهای مختلفی در این داستان روبه‌رو هستیم: کمدی سیاه،، گوتیک، جنایی و ترسناک، درام، فانتزی و عاشقانه.

برای نوشتن چنین رمانی، طبعاً باید سوژه‌ی داستان نیز منحصربه‌فرد باشد، و دن رودز از پس این کار نیز به‌خوبی برآمده است. دست‌های کوچولو کف می‌زنند درباره‌ی موزه‌ای عجیب‌وغریب در یکی از شهرهای آلمان است که کارکردش جلوگیری از خودکشی آدم‌هاست.

نویسنده در شخصیت‌پردازی‌ها نیز بسیار خلاق عمل کرده و همه‌ی کاراکترهایش اعم از پیرمرد متصدی موزه با آن انگشت‌های باریک و چهره‌ی غریبش، زن وسواسی صاحب موزه، شوهر آدم‌خوارش، نظافت‌چی و…، به خلق داستانی متفاوت کمک کرده‌اند.

دن رودز در ساختار کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند، یک زمینه‌ی ازپیش‌تعیین‌شده را دنبال نمی‌کند و در هر فصل، داستانش را با رویدادهایی غیرقابل‌پیش‌بینی روایت می‌کند و در این مسیر ابایی هم ندارد که واقعیت و فانتزی را در هم بیامیزد و جهانی ویژه و یگانه خلق کند.

از همین رو احتمالاً بسیار سخت است اگر بخواهیم بگوییم این کتاب درباره‌ی چیست! بااین‌همه، شاید بتوان این رمان را یک داستان عاشقانه و درعین‌حال، شورشی علیه بی‌اعتنایی آدم‌ها به یکدیگر قلمداد کرد.

شاید اگر بخواهیم نمونه‌ی مشابهی برای ژانر کمدی سیاه این داستان در عالم سینما پیدا کنیم، فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اثر برادران کوئن، مثال مناسبی برای آن باشد؛ بااین‌حال، دست‌های کوچولو کف می‌زنند، چاشنی فانتزی را هم به این جهان واقعی کمیک اضافه می‌کند و جهان روایی خاص خود را می‌آفریند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

دست هاي کوچولو کف مي زنند

نویسنده
دن رودز
مترجم
احسان کرم‌ویسی
نوبت چاپ 4
تعداد صفحات 283
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220107842
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دست هاي کوچولو کف مي زنند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

روان شناسی یادگیری

121,000 تومان
آشنایی با روان شناسی یادگیری برای دانشجویان رشته های روان شناسی و علوم تربیتی از چند نظر ضرورت دارد: ناکافی بودن کتاب های درسی مناسب و روزآمد در زمینه یادگیری و پاسخگو نبودن منابع موجود، تغییرات گسترده در نظریه ها و دیدگاه های روان شناسی یادگیری، به کارگیری این نظریه ها و دیدگاه ها در آموزش و سرانجام، طرح چهارچوبی کلی و همه جانبه و ارائه برداشتی جامع از یادگیری در قالب الگویی جدید. برای پاسخگویی به این نیازها، نویسنده با استفاده از مرور عمده ترین منابع شناخته شده موجود، اعم از فارسی و لاتین در حوزه یادگیری کوشیده است متنی تخصصی و در عین حال کاربردی برای علاقه مندان آن فراهم آورد؛ به این امید که بتواند پاسخگوی بخشی از سؤال های دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی در زمینه یادگیری باشد. همچنین، با تدوین دو واژه نامه و فهرست اعلام، سعی کرده است دسترسی به موضوعات مختلف کتاب تسهیل شود.  

بنجامین هیولاکش 1/ هیولای کلّه‌کوسه‌ای

49,000 تومان
هیولای خرسیِ کلّه‌کوسه‌ای اهالی دهکده‌ی کناری را به وحشت انداخته و اینجاست که بنجامین بلانکِ ماجراجو پسر نوجوانی که با عموتاویش زندگی می‌کند، دستکش مخصوص جادویی‌اش را برمی‌دارد و عزمش را برای شکست هیولا جزم می‌کند؛ اما توی یک ماجرای واقعی، برخلاف افسانه‌ها، همه‌چیز راحتِ راحت پیش نمی‌رود.
بن برای نجات اهالی دهکده، باید تمام توان و مهارتش را به کار گیرد. البته اگر می‌دانست چطور باید از دستکش جادویی‌اش استفاده کند، این‌قدر به دردسر نمی‌افتاد.
سفارش:0
باقی مانده:1

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 5/ جناب تام دوست پیدا می‌کند

70,000 تومان

برشی از متن کتاب

جناب تام ترجیح می‌داد بعد از ظهرها توی تختش دراز بکشد... تا یک نفر، که او را خیلی دوست داشت، برایش شام درست کند. می دانست اگر بعضی وقت ها بی ادبی کند، هیچ کس تنبیهش نمی ‌کند و این را هم می دانست که همیشه یک نفر هست که بریز و بپاش هایش را جمع کند. آنجلا ثراگمودتون دوست داشت خانه اش تمیز و مرتب باشد. به همین خاطر وقتی به اتاق جناب تام می ‌رفت، معمولاً از چیزی که می دید... وحشت زده می‌شد! اگر یک نفر کمی در کارهای خانه به آنجلا کمک می‌کرد، زندگی برای او آسان تر می شد. ولی بیشتر وقت ها موقع کمک کردن که می شد، دستیار کوچولوی آنجلا غیبش می زد. البته آنجلا دیگر به این چیزها عادت کرده بود. می‌دانست وقتی کارها تقریبا تمام شود، سر و کله جناب تام  دوباره پیدا می شود... آن هم جایی که اصلاً فکرش را نمی کند. آنجلا سعی کرده بود در تربیت جناب تام سخت‌گیر باشد، ولی خیلی زود فهمیده بود اصلا دلش نمی آید به جناب تام سخت بگیرد. خیلی وقت پیش، جناب تام نه اسمی داشت و نه خانه ای و نه تخت خواب گرم و نرمی که شب های سرد زمستان در آن بخوابد. تابستان از گرما می پخت و زمستان از سرما می لرزید پاییز نفس تنگی می گرفت و بهار عطسه و خس خس می کرد. جناب تام هیچ کس را نداشت که مراقبش باشد. از دراز کشیدن های قبل از شام خبری نبود، اصلا بیشتر وقت ها از شام هم خبری نبود! شاید بعضی وقت ها یک لقمه غذا پیدا می‌شد، ولی هیچ وقت سیرش نمی‌کرد. چیزی که جناب تام خیلی دلش می خواست یک آغوش گرم و مهربان بود. تام همه‌ی تلاشش را می کرد تا خودش را خوشحال نشان دهد، اما انگار فایده‌ای نداشت...
سفارش:0
باقی مانده:1

ماجراهای من و اژدهایم 1/ خانه‌ای برای اژدها

70,000 تومان

بعضی بچه‌ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی‌ها از گربه خوششان می‌آید، من …
اژدها دوست دارم! اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه‌مان جا نمی‌شود، اژدهای سه­‌سر هم نمی­‌خواهم. ممکن است سرهایش با همدیگر دعوایشان شود. من اژدهایی انتخاب می­‌کنم که از دهانش آتش بیاید…

برشی از متن کتاب

بعضی بچه ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی ها از گربه خوششان می آید، من .... اژدها دوست دارم! اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه مان جا نمی شود. اژدهای سه سر هم نمی خواهم. ممکن است سرهایش باهم دیگر دعوایشان شود. من اژدهایی انتخاب می کنم که از دهانش آتش بیاید. قبل از این که او را به خانه ببرم، با هم می رویم پیش دکتر تا مطمئن شوم کاملا سالم است. دست هایش را می گیرم و به او می گویم که اژدهای کوچولوی شجاعی است. و حتما از دکتر می خواهم که به او چند تا آب نبات بدهد. در راه خانه، اگر مامان و بابا قبول کنند، او می تواند کتار من بنشیند. برایش یک اسم می گذارم، یک گوشه از اتاقم را خالی می کنم که شب ها آن جا بخوابد و چند اسباب بازی به او می دهم. وقتی بزرگ تر شد، به او پرواز کردن یاد می دهم.
سفارش:0
باقی مانده:1

جامعه شناسی خانواده ایرانی

5,500 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته علوم اجتماعی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع کمکی درس «جامعه‌شناسی خانواده» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.

فهرست:

پیشگفتار مقدمه فصل اول: مفاهیم و نظریه‌ها فصل دوم: خانواده و مدرنیته فصل سوم: تاریخچه خانواده در ایران فصل چهارم: ویژگیهای خانواده در ایران معاصر فصل پنجم: ازدواج و مسائل آن فصل ششم: چالشهای اساسی پیش روی خانواده فصل هفتم: ارتباط بین نسلی و خانواده ایرانی فصل هشتم: حاصل سخن منابع در پایان هر فصل خلاصه درج شده است.

بگذریم…

4,000 تومان

برشی از متن کتاب

قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره. از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن. توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه. گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه .... تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه. بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی. فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.