

دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنوارهی بالادرختی اِوا
85,000 تومان
ایندفعه اوا یک نقشهی عالی توی سرش دارد. او میخواهد یک جشنوارهی بهاری در مدرسهی جغدی راه بیندازد. حالا اوا کلی کار دارد. فکر میکنید بهتنهایی از پس اینهمه کار برمیآید؟
اوا جغد کوچولو یک فکر بکر دارد. او میخواهد در مدرسه یک جشنواره بهاره راه بیندازد که در آن کلی برنامههای جالب مثل شیرینکاری، شیرینیپزی، مسابقه لباسهای خوشگل و مسابقه نقاشی برگزار شو
در انبار موجود نمی باشد
دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنوارهی بالادرختی اِوا
نویسنده |
ربکا الیوت
|
مترجم |
سیدنوید سیدعلیاکبر
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 82 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008025665
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
معرفت شناسی اجتماعی : طرح و نقد مکتب ادینبورا
توضیحات:
فهرست:
شرورترین دختر مدرسه بازمیگردد 2
معرفی کتاب شرورترین دختر مدرسه؛ جلد دوم
خلاصه کتاب شرورترین دختر مدرسه
الیزابت دختر زیبایی است، با چشمان آبیِ خندان و موهای فرفری قهوهای پُررنگ. او در تمام زندگیِ خود هر کاری که دلش می خواهد انجام میدهد. شش معلم سرخانه تا بهحال برای آموزش او آمدهاند و رفتهاند، ولی هیچکدام نتوانستند او را حرفگوشکن و خوشرفتار بار بیاورند. نظر همه این بود که الیزابت میتواند یک دختر کوچولوی خوب باشد، ولی فقط به فکر این است که به جلد شیطان فُرو رود و از این بابت خوشحال و مغرور است. پدر و مادر الیزابت تصمیم میگیرند که او را به مدرسه بفرستند و یک روز صبح این موضوع را به او اعلام میکنند، اما الیزابت به آنها هشدار میدهد که اگر او را به مدرسه بفرستند آنقدر شیطنت و کارهای بد میکند که مجبور شوند دوباره او را به خانه برگردانند. تمام سه جلد شرورترین دختر مدرسه درباره دردسرهایی است که الیزابت در مدرسه شبانهروزی وایتلیف درست میکند.ماه غمگین، ماه سرخ
در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ میخوانیم:
قوام اخم میکند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز میگذارد، لبخند میزند و میگوید «هیچکس نمیتواند بهتنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آنها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیمزاده. دیکتاتورِ تازهبهدورانرسیدهی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او میخواهد پیرزنی کهنسال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعهای از فنجانش مینوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربههای قبلی مرگبار است. شما و همکارانتان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دنکیشوت به هر چه پیشِ رویتان بود حملهور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده مینگرد. بعد میگوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمیشود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. میخواستید یکشبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی میکشد و سرش را بالا میبرد و چشمهایش را میبندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز میکند. «جناب عشقی، حکم شما را میستایم: خلق جمهوریطلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» میخندد.مزرعه حيوانات
در بخشی از کتاب مزرعه حیوانات میخوانیم
تا اواخر تابستان، خبرِ آنچه در «مزرعهی حیوانات» اتفاق افتاده بود در نیمی از ولایت پیچیده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز دستههای کبوتر را به بیرون اعزام میکردند که مأموریت داشتند قاتیِ حیوانهای مزارع مجاور بشوند، ماجرای شورش را برایشان تعریف کنند و آهنگِ جانوران انگلستان را یادشان بدهند. بیشترِ این مدت، آقای جونز وقتش را توی میکدهی رِد لاین در ویلینگدون گذرانده بود و نزد هر کس که گوشِ شنوا داشت از بخت بدش نالیده بود. شرح داده بود چه ظلم وحشتناکی در حقش شده و چهطور یک مشت حیوانِ تنلش و مفتخور تمام داروندارش را ازش دزدیدهاند. سایر مزرعهداران ظاهراً ابراز همدردی میکردند اما اولش چندان رغبت نداشتند به کمکش بیایند. هر کدامشان از ته دل در این فکر بود که چهطور میتواند از بداقبالی جونز یک جوری بهره ببرد. خوشبختانه صاحبان دو مزرعهی مجاورِ «مزرعهی حیوانات» مدام با هم اختلاف داشتند و رابطهشان شکرآب بود. یکیشان، به اسم فاکسوود، مزرعهای بود پهناور و رهاشده به امان خدا که به روش قدیمی کشت میشد، قسمتهای زیادی از آن را زمینهای جنگلی بلعیده بود، همهی چراگاههایش فرسوده بودند و پرچینهایش وضعی اسفناک داشتند. مالکش، آقای پیلکینگتون، اشرافزادهای تنپرور بود که بیشتر وقتش را، بر حسب فصل، به ماهیگیری یا شکار میگذراند. مزرعهی دیگر، که پینچفیلد نامیده میشد، کوچکتر بود و بسامانتر. مالکش آقای فردریک مردی بود خشن و زبل، همواره درگیرِ دعاوی قضایی و در معامله بدقلق و کارکشته. آن دو چشم دیدن هم را نداشتند و بهقدری از یکدیگر بیزار بودند که برای حفظ منافعشان هم نمیتوانستند به توافق برسند.درآمدی به نظام حکمت صدرائی : انسانشناسی
توضیحات:
فهرست:
تلی از تصاویر شکسته
معرفی کتاب تلی از تصاویر شکسته اثر زیگموند فروید
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.