دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده

24,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

زنگ تفریح، من همه‌ی گروه را جمع کردم تا اولین جلسه‌ی سری‌مان را برگزار کنیم. همه‌ی بچه‌ها کارت‌های شناسایی شان را نشان دادند و کلمه‌ی رمز را گفتند.

اوا گفت:«من یک فکر  خیلی خوب دارم. مامان بزرگ من یک شیرینی پز معرکه است. مطمینم به ما کمک می‌کند! امشب می‌رویم لانه‌ی مامان بزرگم. هر کس توانست با خودش آرد و شکر بیاورد».

توی مدرسه‌ی بالادرختی اِوا و دوست‌هایش می‌خواهند پول جمع کنند. برای چی؟
چون می‌خواهند به جغد کوچولویی که نمی‌تواند پرواز کند، یک صندلی بال‌دار هدیه بدهند. گروه اِوا شیرینی‌پزی باز کرده، گروه سو هم یک آب‌نبات‌فروشی.
هر گروه به آب و آتش می‌زند که بیشتر پول جمع کند. آن‌ها فراموش می‌کنند برای چه داشتند پول جمع می‌کردند. تو فکر می‌کنی آن‌ها می‌توانند کنار هم کار کنند؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده

نویسنده
ربکا الیوت
مترجم
سیدنوید سیدعلی‌اکبر
نوبت چاپ
تعداد صفحات 88
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222042196
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بهار برايم کاموا بياور

64,000 تومان
اولین رمان مریم حسینیان که نخستین‌بار در ۱۳۸۹ منتشر شد و یکی از نامزدهای جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری هم بود. رمانی که نشانه‌های ادبیات هراس را آشکارا در خود دارد و بر پایه‌ی همین هراس پیش می‌رود. همه‌چیز در قالب نامه‌هایی روایت می‌شود که یک زن نویسنده روی کاغذ می‌آورد. شهر دیگر جای او نبوده و با همسر و فرزندانش از آن‌جا بیرون زده و خود را به شهری دورافتاده رسانده‌اند که خبری از شلوغی شهر نباشد. شهر دورافتاده قرار است جایی آرام باشد؛ گوشه‌ی امنی برای نوشتن و سروکله زدن با کلمه‌هایی که در شلوغی شهر به ذهن خطور نمی‌کنند و اصلا روی کاغذ نمی‌آیند. برف همه‌جا را سفید کرده و زمین سراسر یخ است و ظاهرا کسی آن‌جا نیست ولی زن نویسنده مدام حس می‌کند کسی دارد فرزندانش را می‌پاید و همین مایه‌ی هراسش می‌شود. حالا باید سر از این راز درآورد که چه‌کسی در این محیط سفید و یخ‌زده ممکن است بخواهد آرامش این خانواده را به‌هم بزند. فضای مضطرب رمان نسبت غریبی با سرمای محیط دارد و عجیب‌تر این‌که این برف‌ها خیال آب شدن ندارند و این یخ‌ها به‌سادگی دست از سر کسی برنمی‌دارند. «بهار برایم کاموا بیاور» پیشنهادی به همه‌ی کتاب‌خوان‌هایی است که از ادبیات هراس لذت می‌برند.

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 5/ جناب تام دوست پیدا می‌کند

70,000 تومان

برشی از متن کتاب

جناب تام ترجیح می‌داد بعد از ظهرها توی تختش دراز بکشد... تا یک نفر، که او را خیلی دوست داشت، برایش شام درست کند. می دانست اگر بعضی وقت ها بی ادبی کند، هیچ کس تنبیهش نمی ‌کند و این را هم می دانست که همیشه یک نفر هست که بریز و بپاش هایش را جمع کند. آنجلا ثراگمودتون دوست داشت خانه اش تمیز و مرتب باشد. به همین خاطر وقتی به اتاق جناب تام می ‌رفت، معمولاً از چیزی که می دید... وحشت زده می‌شد! اگر یک نفر کمی در کارهای خانه به آنجلا کمک می‌کرد، زندگی برای او آسان تر می شد. ولی بیشتر وقت ها موقع کمک کردن که می شد، دستیار کوچولوی آنجلا غیبش می زد. البته آنجلا دیگر به این چیزها عادت کرده بود. می‌دانست وقتی کارها تقریبا تمام شود، سر و کله جناب تام  دوباره پیدا می شود... آن هم جایی که اصلاً فکرش را نمی کند. آنجلا سعی کرده بود در تربیت جناب تام سخت‌گیر باشد، ولی خیلی زود فهمیده بود اصلا دلش نمی آید به جناب تام سخت بگیرد. خیلی وقت پیش، جناب تام نه اسمی داشت و نه خانه ای و نه تخت خواب گرم و نرمی که شب های سرد زمستان در آن بخوابد. تابستان از گرما می پخت و زمستان از سرما می لرزید پاییز نفس تنگی می گرفت و بهار عطسه و خس خس می کرد. جناب تام هیچ کس را نداشت که مراقبش باشد. از دراز کشیدن های قبل از شام خبری نبود، اصلا بیشتر وقت ها از شام هم خبری نبود! شاید بعضی وقت ها یک لقمه غذا پیدا می‌شد، ولی هیچ وقت سیرش نمی‌کرد. چیزی که جناب تام خیلی دلش می خواست یک آغوش گرم و مهربان بود. تام همه‌ی تلاشش را می کرد تا خودش را خوشحال نشان دهد، اما انگار فایده‌ای نداشت...
سفارش:0
باقی مانده:1

آمار و کاربرد آن در مدیریت

30,000 تومان
آمار و کاربرد آن در مدیریت نویسنده دکتر عادل آذر، دکتر منصور مؤمنی مترجم ——– نوبت چاپ 27 تعداد صفحات

دويدن در ميدان تاريک مين

68,000 تومان

معرفی کتاب دویدن در میدان تاریک مین اثر مصطفی مستور

دویدن در میدان مین در چهار پرده نوشته شده و در پادگانی جریان دارد که اختناق شدیدی برپاست و سربازها و آدم هایی که در آنجا هستند را سخت شکنجه می کنند.
در حقیقت شاهد هستیم که فرمانده مرکز، امیرماهان و یاقوت را به دلیل عاشق شدن و تفکر در مورد چیستی دنیا و خدا مورد بازخواست قرار می دهد.
این کتاب به عنوان نامزد بخش هنری جایزه ی کتاب سال دفاع مقدس معرفی شد.» در بخشی از این اثر می خوانیم: «غروب بود. من زل زده بودم به پشت دست هاش. هر دو وحشت کرده بودیم.
بس که نزدیک شده بودیم به هم. بس که معصومیت ریخته بود آن جا، پشت دست ها.
بعد، من با انگشت اشاره، خطی فرضی و مورب، درست از وسط ساعد تا انگشت کوچک دست راست اش کشیدم و به او گفتم که عمیقا دوستش دارم.» کتاب حاضر را نشر «چشمه» منتشر کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:2

کارآگاه سیتو و دستیارش چین‌می‌ادو 9/ یک داستان خیلی مغناطیسی

70,000 تومان

معرفی کتاب کارآگاه سیتو و دستیارش چین می ادو 9 اثر آنتونیو ایتوربه

در بخش پرونده های عجیب، مرموز و خیلی سخت، آرامش حکم فرماست. کارآگاه سیتو دانش نامه ی کارآگاه های بزرگ را می خواند که در آن عجیب ترین پرونده های مشهورترین کارآگاه ها را نوشته اند. یک روز هم کسی داستان های کارآگاه سیتو را در این کتاب می نویسد. سروان چین می ادو با یک جورچین چینی ور می رود. - کارآگاه! می خواهی توی چفت کردن تکه های این جورچین کمکم کنی؟ - نه، ممنون. الان فقط می خواهم دندان هایم را روی یک املت سیب زمینی چفت کنم. اما در کلانتری مرکزی، آرامش هیچ وقت خیلی طول نمی کشد.
اگر پای گم‌شدن بزرگ‌ترین آهن‌ربای طبیعی جهان، یعنی یک تخته‌سنگ چندهزار کیلویی در میان باشد، اصلاً عجیب نیست اگر باز هم بروند سراغ کارآگاه سیتو و دستیارش، چین‌می‌ادو و از آن‌ها کمک بخواهند!
سفارش:0
باقی مانده:1

قصه‌های من و مامان (جلد 1)

24,000 تومان
انتشارات چشمه منتشر کرد: شب موقع خواب دلم نیامد که آدامس صورتی بادی را که دوستش داشتم بیرون بیندازم، و حالا که صبح شده و من آماده‌ی رفتن به مدرسه بودم ناگهان او رالای موهایم پیدا کردم، نه او دل از موهایم می‌کند و نه موهایم او را ول می‌کردند. مامان هم هرکاری کرد بی فایده بود. دیرم شده بود، ناگهان قیچی خیاطی مامان را برداشتم و موهای آدامسی را چیدم. مامان وقتی کله‌ام را دید قاه‌قاه خندید وگفت «تا تو باشی به حرف بزرگ‌ترها گوش کنی، اگر موقع خواب آدامست را از دهابیرون نیندازی ممکن است که توی حلقت برود و تو را خفه کند.» ...