

ده جستارداستان نويسي
11,000 تومان
حسین سناپور:شرح احوال داستان: متولد 1339 شروع داستان نویسی و نوشتن نقد داستان و نقد فیلم و گاهی فیلم نامه های کوتاه از 1363 چاپ کردن این نوشته ها در نشریات مختلف در همین سال ها و تا سال ها بعد.
از حدود سال 1372 تا هفت سال بعد روزنامه نگاری در بخش های ادب و هنر چهار روزنامه تدریس داستان نویسی از سال 79 تا کنون اولین کتاب های چاپ شده داستان های بلندی برای نوجوانان پسران دهکده(1369 انتشارات سروش)افسانه و شب طولانی(1371 انتشارات کانون پرورش فکری) رمان نیمه ی غایب (1378 نشر چشمه)برنده ی اولین دوه ی جایزه ی مهرگان و همین طور جایزه ی یلدا(این یکی را به طور مشترک)تا سال 88 پانزده بار چاپ و بعد از آن لغو مجوز شده است انتشار رمان ویران می آیی (1382 نشر چشمه)و لب بر تیغ(زمستان 1389 نشر چشمه)و دود(تابستان 1393 نشر چشمه)انتشار دو مجموعه داستان با گارد باز (1383 نشر چشمه)سمت تاریک کلمات (1384 نشر چشمه) که دومی برنده ی جایزه ی بنیاد گلشیری شده است.
از کتاب های غی داستانی دو مجموعه مقاله در زمینه ی داستان نویسی(ده جستار داستان نویسی در سال 1383-و جادوهای داستان در سال 1387 هردو در نشر چشمه)کتاب یک شیوه برای رمان نویسی و همین طور گرد آوری مجموعه مقالاتی درباره ی آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان(1380 نشر دیگر)سیاهه ی من (1389 نشر چشمه)خانه ی این تابستان و آداب خداحافظی (1392 نشر زاوش)مجموعه شعرهای او هستند.
در انبار موجود نمی باشد
ده جستارداستان نويسي
نویسنده |
حسین سناپور
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 153 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1394 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 180 گرم |
شابک |
9789643621711
|
وزن | 0.180 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
پرندگان میروند در پرو بمیرند
تعلیق
سقوط
معرفی کتاب سقوط
شاهکاری بیتکرار از آلبر کامو، برندهی جایزهی نوبل ادبیات؛ در کتاب سقوط که آخرین داستانِ کاملی است که از نویسنده به انتشار رسیده، مخاطب سرگذشت شخصیتی پیچیده و مرموز خواهید بود، که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، و اینک، به مرور خاطرات خویش همت گمارده است. خاطراتی که از خلال آن، برخی از عظیمترین چالشهای فکری و اخلاقی انسانِ عصر مدرن بازگو میگردد.درباره کتاب سقوط
آلبر کامو یکی از شناختهشدهترین نویسندگان ادبیات فرانسه در طول سدهی بیستم بود. این متفکر ژرفاندیش و داستاننویسِ مستعد، با مجموعهی آثار قلمی خویش تأثیری بهسزا بر طیف وسیعی از نویسندگانِ پس از خود نهاد، و نام خویشتن را به عنوان یکی از مهمترین چهرههای جریان روشنفکری فرانسه به ثبت رسانید. در کارنامهی ادبی آلبر کامو، به عناوینی مهم و برجسته برمیخوریم. از جمله رمان کوتاه «بیگانه»، که نخستین اثر مهم وی محسوب میشود؛ و همچنین، نمایشنامهی درخشان «کالیگولا»، که از حیث بازنمایی عقاید فلسفی نویسنده، یکی از شاخصترین آثار او به شمار میرود. موضوع نوشتار پیش رو اما، یکی از پیچیدهترین آثار روایی آلبر کامو است؛ کتابی با عنوان سقوط (The Fall) که چاپ نخست آن به سال 1956 بازمیگردد. کتاب سقوط را، بسیاری پیچیدهترین رمان آلبر کامو، و البته، مهمترینِ آنها نامیدهاند. از جمله ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسندهی مطرح فرانسوی، که طی مقالهای خواندنی، از سقوط به عنوان دشوارترین اثر کامو یاد کرده است. رمان سقوط، برخلاف دیگر آثار روایی نویسنده، از جمله «بیگانه» و «طاعون»، داستان در معنای متعارف و کلاسیکِ کلمه نیست. بلکه بیشتر به جستاری فلسفی میماند که در قالب رمان عرضه شده است. شخصیت مرکزی و راویِ این جستار - رمانِ درخشان، ژان باتیست کلمانس نام دارد. این مردِ میانسال که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، هماینک مایل است خود را با عنوان «قاضی تائب»، یا «قاضی توبهکار» معرفی کند. تمام حجم رمان، از بیانات اعترافگونهی این قاضیِ سابق تشکیل شده است؛ بیاناتی که ظاهراً خطاب به رهگذری غریبه ادا میشوند. در طی این بیانات، ژان باتیست کلمانس از گذشتهی پرماجرای خویش پرده برمیدارد و به بسیاری از اشتباهاتی که در طول زندگیاش مرتکب شده، اعتراف میکند. خواننده خیلی زود درمییابد که شخصیت ژان باتیست کلمانس، به واقع نمایندهی بخش اعظمی از مردمان جامعهی غرب در طول سدهی بیستم است. مردمانی که در زندگی، بیش از همه، به انگارهی مسیحیِ «قضاوت» تمسک جستهاند، و بخش قابل توجهی از حیات خویش را، همچون قاضیای سختگیر، به داوریِ زندگی دیگران اختصاص دادهاند. حال آنکه خود بیش از همگان مستحق مورد داوری واقع شدن بودهاند. کتاب سقوط، علی رغم حجم اندکی که دارد، آکنده از مضامین و بحثهای اساسی راجع به انسان مدرن و بحرانهای معنوی در زندگی اوست. انگارهی قضاوت در این رمان نقشی مرکزی دارد، اما این انگاره، تنها مضمون رمان را نمیسازد. بلکه باید گفت که در این اثر، بحثهایی بس اساسی و کلی در باب ماهیت انسان، میل توأمان او به نیکی و بدی، و قوتها و ضعفهای اخلاقیاش مطرح شده است؛ بحثهایی که میتواند برای هر مخاطبی جذاب، و البته چالشبرانگیز باشد.مهماني تلخ
در بخشی از کتاب مهمانی تلخ میخوانیم
با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمه پایین گفتم: « پارکوی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.
وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.
شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.
بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »
« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد
گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.
کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجرهی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش میرسید.
گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور میرود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشمهای ریزش پیدا بود.
تورنادو … پیر میشود
زمستان در سوکچو
معرفی کتاب زمستان در سوکچو
کتاب زمستان در سوکچو نوشتهی الیزا سوآ دوسپن از زبان دختری کُرهای-فرانسوی روایت میشود که در شهر سوکچو، در مهمانخانهای قدیمی مشغول به کار است تا اینکه ورود مردی عجیبوغریب به مهمانخانه، ریتم کند و یکنواخت زندگی او را به هم میریزد. گفتنیست این رمان برندهی جایزهی Prix Robert Walser شده است.دربارهی کتاب زمستان در سوکچو
کتابی که پیش روی شماست، با نام زمستان در سوکچو (Winter in Sokcho) نوشتهی الیزا سوآ دوسَپَن (Elisa Shua Dusapin)، نویسندهی سویسی است. داستان این کتاب در سوکچو میگذرد. سوکچو، نام شهری توریستی در مرز میان کرهی شمالی و کرهی جنوبی است. هیچکس نمیتواند ادعا کند که سوکچو را میشناسد بیآنکه آنجا به دنیا آمده باشد، زمستان را آنجا زندگی کرده باشد،و همینطور بوها را، هشتپاها را. تنهایی را. اکنون در سوکچو زمستان فرا رسیده و ریتم همهچیز کندتر شده است. یک زن دو رگهی کُرهای-فرانسوی در مهمانسرایی قدیمی کار میکند. ادبیات کُره و فرانسه خوانده و مدت کوتاهیست که در مهمانخانهای مشغول به کار شده. همهچیز طبق روال همیشه پیش میرود تا آنکه ورود مهمانی مرموز اوضاع را به هم میریزد: مردی فرانسوی، با چهرهی غربی، چشمان تیره، موهای شانهشده و فرق کج. بیحوصله میپرسد آیا میتواند چند روزی در مهمانخانه بماند، تا وقتی جای دیگری پیدا کند. نامش کراند و متولد سال 1968 است. میگوید کارتونیست است و به سوکچو آمده تا برای کتاب جدیدی که قصد نوشتن آن را دارد، از آنجا الهام بگیرد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.