دیوانه‌ای بالای بام

85,000 تومان

همه اهل محل خبردار شده بودند: «یه دیوونه رفته روی هره‌ی پشت‌بوم وایستاده!»
کوچه پر از آدم‌هایی شده بود که برای تماشای دیوانه آمده بودند. پلیس‌ها اول از کلانتری، بعد هم از مرکز سر رسیدند. پشت سرشان مأمورهای آتش‌نشانی آمدند. مادرِ دیوانه‌ای که رفته بود بالای پشت‌بام التماس کنان می‌گفت: «پسرم، عزیزم، بیا پایین… قربونت برم… یالله قند و عسلم، بیا پایین!»
دیوانه می‌گفت: «منو کدخدا کنین تا بیام پایین، اگه کدخدا نکنین خودمو از این بالا پرت می‌کنم پایین!» مأمورهای آتش‌نشانی زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر دیوانه خودش را پایین انداخت، بتوانند بگیرندش. نُه مأمور آتش‌نشانی از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خیس عرق شده بودند.»
عزیز نسین (١٩١٥-١٩٩٥) نویسندگی را از سال ١٩٤٥ با مقاله نویسی در مجلات شروع کرد و نوشتن را تا پایان عمر ادامه داد. حاصل این سال‌ها ده‌ها عنوان کتاب در زمینه‌های داستان و رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کودک و خاطرات است. او ٢٣ جایزه معتبر ملی و بین‌المللی (اکثراً در زمینه طنز) برده و آثارش به بیشتر زبان‌ها ترجمه شده است.
مجموعه حاضر گزیده‌ای است از بهترین داستان‌های طنز عزیز نسین که مترجم آنها را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دیوانه‌ای بالای بام

نویسنده
عزیز نسین
مترجم
ارسلان‌ فصیحی‌
نوبت چاپ ٦
تعداد صفحات ٢٢٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٤
موضوع
داستان‌های کوتاه ترکی
نوع کاغذ بالکی
وزن ١٦٨ گرم
شابک
9786002780430
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.168 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دیوانه‌ای بالای بام”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کُتلت سرد

4,000 تومان
آخرین بار که دیدمش جمع شده بودیم توی واحد من و او داشت کتلت می‌خورد ، مدام به من تعارف می‌کرد و میان حرف‌هایمان می‌پرید . گفتم : دوست ندارم . با آرد نخودچی و سیب‌زمینی آب‌پز که اصلاً دوست ندارم . شانه‌هایی استخوانی داشت و چشمانی نگران . خوشحال بود . از ته دل . هیچ وقت ندیده بودم با کسی آن طور حرف بزند . با این که پنج شش ماهی همخدمت بودیم اما تا قبل از آن شب هیچ وقت از خانواده‌اش صحبت نکرده بود . آن شب توی واحد موتوری شام خوردیم . داستانهای « کتلت سرد » مضامینی اجتماعی دارند که سال‌ها دغدغه نویسنده آن بوده است : همه سکه صدایش می‌کردند بجز عزیز که صداش می‌زد حلیمه خانم و آقا جون که خودش این اسم را روی او گذاشته بود . توی خواستگاری‌اش گفته بود : این سکه شانس منه . اما یک سال بعد با اینکه برایش بچه به دنیا آورده بود فقط او بود که صداش می‌زد ده شاهی . کتلت سرد ، آیرخ ، مایل به خاکستری ، سکه ده شاهی و . . . عناوین مجموعه داستانهایی هستند که امید پناهی‌آذر نوشته است .

گرنیکا

1,000 تومان
یک‌ خواننده‌ علاقه‌مند به‌ کتاب‌های‌ نویسنده‌ای‌ معروف‌ با او ارتباط‌ مکاتبه‌ای‌ برقرار می‌کند، بین‌ آن‌ها ــ توسط‌ همین‌ نامه‌ها ــ علاقه‌ای‌ خاص‌ ایجاد می‌شود، و خواننده‌ در ذهن‌ و خیال‌ خود شخصیتی‌ از نویسنده‌ می‌سازد که‌ با دیدن‌ او به‌ یکباره‌ فرو می‌ریزد و می‌فهمد که‌ مغبون‌ شده‌ ولی‌... فرشته‌ توانگر، نویسنده‌ جوان‌ شیرازی‌... که‌ پیش‌ از این‌ مجموعه‌ داستان‌ «خانه‌ها و خیابان‌ها» (نیم‌ نگاه‌) و همین‌ جا روی‌ زمین‌ (نشر مرکز ١٣٧٧) از او به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌، این‌ بار با «گرنیکا» خالق‌ حوادثی‌ خواندنی‌ است‌. انتشارات‌ ققنوس‌ کتاب‌ گرنیکا را در ١٢٨ صفحه‌ و اندازه‌ رقعی‌ راهی‌ بازار نشر کرده‌ است‌.

نفرین‌ ابدی بر خواننده این برگ ها‌

14,000 تومان
آدم‌های‌ آثار مانوئل‌ پوییگ‌ با پناه‌ بردن‌ به‌ خیالپردازی‌ از درماندگی‌ و یأسِ حاصل‌ از موقعیت‌ اسفناک‌ خود می‌گریزند و به‌ یاری‌ فرهنگ‌ با بی‌عدالتی‌های‌ پیرامون‌ خود مقابله‌ می‌کنند. او در آثارش‌ روایت‌ سوم‌ شخص‌ مألوف‌ را به‌ کناری‌ می‌افکند، راوی‌ را حذف‌ می‌کند و از «ابزارهای‌ غیرادبی‌» سود می‌جوید. ماجراجویی‌های‌ تخیل‌ را نیز می‌ستاید. مانوئل‌ پوییگ‌ در ژوییه‌ ١٩٩٠ چشم‌ از جهان‌ فرو بست‌. مرگ‌ نابه‌هنگام‌ این‌ نویسنده‌ نابغه‌ در پنجاه‌ و هشت‌ سالگی‌ و در اوجِ قدرتِ آفرینندگی‌ از خُسران‌های‌ بزرگ‌ قرن‌ بیستم‌ به‌شمار می‌رود.

سنگ و سایه

8,500 تومان
داستان سنگ و سایه گونه‌ای یارکشی پیش از بازی بود که از هر بازی‌ای زیباتر می‌نمود و کودک می‌خواست که بازی هرگز آغاز نشود، همچنان ایستاده باشند پشت به مهتاب، چشم به سایه‌ها که بر زمین افتاده بودند. چنین نمی‌شد. سردسته‌ها سنگ به سایۀ دلخواه خود می‌انداختند و یارگیری آغاز می‌شد. گاه پیش می‌آمد که سنگ بر سایۀ کودک می‌ماند اما او از جا تکان نمی‌خورد. دلش می‌کشید سنگ پیوسته در راه باشد و سایه در خنکای خاک مهتاب گرفته، بماند. شیوۀ دیگر برای یارگیری، «چُرچُر، دست پُر» بود. بدین گونه که سردسته‌ها در کنار هم می‌ماندند و بچه‌ها دست به گردن هم انداخته دور می‌شدند و با هم می‌خواندند که یکی ماه باشد و دیگری ستاره، یا یکی آسمان باشد و دیگری آفتاب. پس از اینکه «واخواندن» انجام می‌گرفت، دوتایی به سردسته‌ها نزدیک می‌شدند، می‌گفتند: «چُرچُر» سردسته‌ها می‌گفتند: «دست پُر!» می‌گفتند: «کی می‌خواهد ماه؟ کی می‌خواهد ستاره؟». (ازمقدمۀ کتاب ) نشر ققنوس از محمدرضا صفدری پیش از این کتاب «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» را منتشر کرد که برندۀ رمان برگزیده سال 81 منتقدان و نویسندگان مطبوعات و

روح گریان من

180,000 تومان
کیم هیون هی، تمام فراز و نشیب‌های زندگی پرماجرا، دردناک و سرشار از ترس و رنج خود و حکومت کره شمالی را در این کتاب می‌گوید و بعد از ترجمه کتابش به یازده زبان دنیا، افراد بسیاری از زندگی او باخبر شدند. این داستان واقعی، سرگذشت جذاب‌ترین جاسوس کره است، شرح حال یک جاسوس زن. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: انگار مسیرم تا رسیدن به جایگاه متهم قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند و وقتی بلاخره توانستم بنشینم، دیگر نتوانستم جلوِ خودم را بگیرم. قلبم تندتند می‌تپید و بدنم بی‌اراده می‌لرزید. گریه‌ام گرفت و فقط یک کلمه را مدام زیر لب زمزمه می‌کردم: مامان. فرایند ملال‌آور محاکمه شروع شد ولی من نمی‌توانستم تمرکز کنم؛ انگار از قبل مشخص شده بود که قرار است به اعدام محکومم کنند. من هواپیمای پرواز ٨٥٨ هواپیمایی کره جنوبی را منفجر کرده بودم. من مسئول مرگ صد و پانزده انسان بودم ...

فیلم نگاری یک داستان عاشقانه

8,000 تومان
دغدغه‌های یک فیلمساز که درگیر یک ماجرای عاشقانه است. «گاهی معمولی‌ترین و ابتدایی‌ترین داشته‌های آدم‌ها می‌شه بزرگ‌ترین حسرت زندگی‌شون» دیالوگ معروف آل‌پاچینو در فیلم بی‌خوابی. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: مرور کردن خاطراه‌ها کارِ احمقانه‌ای است. بیهوده است. خطر هم دارد. نوشتاری کردن خاطره‌ها خطرش بیشتر. هر چیزی که جایی ثبت شود خطرناک است و کسی باید نابودش کند. می‌خواهم این‌جای داستان نامه‌هایی را که به شرلی نوشته‌ام مرور کنم. آن روزها از هر کدام از این اسناد برای خودم کپی می‌گرفتم و بایگانی می‌کردم؛ رونوشتی برای شخصِ خودم. قبل از این‌که آخرین نامه را توی پاکت بِچپانم و بروم درِ خانه‌اش و نقشِ پستچی را بازی کنم، دودل بودم که اصلِ نامه را برای خودم نگه دارم یا نه. آن کاغذِ کپی آن‌قدر زیبا بود که خواستم دستِ شرلی باشد و اصلش پیشِ خودم. دودل بودم و با خودم گفتم درِ پاکت را باز می‌گذارم و وقتی درِ خانه‌اش رسیدم در موردش تصمیم می‌گیرم... نقدی بر این کتاب