رازهای پرنسس دو کادینیان: صحنه‌هایی از زندگی پاریسی

21,000 تومان

معرفی کتاب رازهای پرنسس دو کادینیان اثر اونوره دو بالزاک

کتاب «رازهای پرنسس دو کادینیان» داستان کوتاهی از آنوره دو بالزاک است که در سال 1839 منتشر شد. این داستان در واقع بخشی از صحنه های زندگی پاریسی است.
این داستان پتانسیلی دارد که میتواند به عنوان یکی از منابع حوزه مطالعات زنان مورد استفاده قرار گیرد. و در واقع یکی از جالب ترین مطالعات زنان است.
چهره های مهمی از دنیای بالزاک وجود دارند، از جمله دو دندی جاودانه، اوژن دو راستیناک و ماکسیم دو تریل، و همچنین مارکیز.
اما آن دنیا بازی بسیار ظریف‌تری نسبت به سالن‌هایی با دسیسه‌های کوچک دارد. این یک بازی خاص اغواگری است…
بالزاک در نامه ای به اولین هانسکا به تاریخ 15 ژوئیه 1839، داستان کوتاه خود را چنین خلاصه می کند: «این بزرگترین کمدی اخلاقی است که وجود دارد.
این انبوهی از دروغ است که از طریق آن یک زن سی و هفت ساله، دوشس موفرینئوس، که به طور متوالی شاهزاده کادنیان شد، موفق می شود تا چهارده سالگی خود را به عنوان یک قدیس، یک دختر جوان با فضیلت و متواضع بپذیرد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

رازهای پرنسس دو کادینیان: صحنه‌هایی از زندگی پاریسی

نویسنده
اونوره دو بالزاک
مترجم
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 94
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002295712
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رازهای پرنسس دو کادینیان: صحنه‌هایی از زندگی پاریسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

در قند هندوانه

16,500 تومان

معرفی کتاب در قند هندوانه

آیا زندگی و دنیا پس از فرا رسیدن آخرالزمان ادامه خواهد یافت؟ کتاب در قند هندوانه نوشته‌ی ریچارد براتیگان، اثری پست مدرن درباره‌ی یک آرمانشهر پس از فروپاشی جهان است. خورشید هر روز با رنگی تازه طلوع می‌کند و انسان‌های منزجر از خشونت، در مکانی به نام آی‌دث غرق در شیرینی هندوانه‌های رنگارنگ هستند و آدم و حوا با چهره‌ای مدرن در این باغ عدن خودساخته سرگردانند. روایتی زیبا،‌ متفاوت و البته تکان‌دهنده.

درباره‌ی کتاب در قند هندوانه

درباره‌ی آخرالزمان و تبدیل شدن جهان به ویرانشهر یا دیستوپیا، کتاب‌ها و آثار هنری متعددی خلق شده، اما شکل گرفتن یک آرمانشهر آن هم پس از ویرانی کامل و فروپاشی جامعه‌ی صنعتی، پدیده‌‌ای چنان غیرقابل باور و دور از ذهن به نظر می‌رسد که کمتر کسی به آن پرداخته است. دنیا در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم آنچنان نیازمند صلح و آرامش بود که جوانان نسل جدید به دنبال راهی برای ساختن یک آرمانشهر می‌گشتند و بر این باور بودند که صنعتی شدن دنیا، باعث بروز این همه مصیبت و بدبختی‌ست. ریچارد براتیگان (Richard Brautigan) نویسنده‌ی مشهور آمریکایی در کتاب در قند هندوانه (In Watermelon Sugar) به توصیف چنین آرمانشهری پرداخته و جامعه‌ای بسیار عجیب را به تصویر می‌کشد. صنایع از میان رفته‌اند و انسان‌ها پیرامون خانه‌ای مرکزی که محل تجمع آن‌هاست، سکونت گزیده‌اند. نام این خانه آی‌دث (iDEATH) است که بر خلاف معنای ظاهری‌اش، بیشتر محل زندگی‌ست تا مرگ و مدام دستخوش تغییر می‌شود. بسیاری از چیزها از قند موجود در هندوانه ساخته شده‌اند، آن هم هندوانه‌های رنگارنگ. خورشید دچار کیفیتی عجیب است و از آن‌جا که هر روز با یک رنگ جدید طلوع می‌کند، هندوانه‌ها نیز دستخوش تغییر و تحول شده‌اند. هر هندوانه روز مخصوص به خود را دارد، مثلاً شنبه روز هندوانه‌های آبی‌ست، یکشنبه هندوانه‌های قهوه‌ای و هندوانه‌های قرمز فقط دوشنبه‌ها می‌رسند.

راه رفتن روي بند

5,500 تومان

معرفی کتاب راه‌ رفتن روی بند

کتاب راه‌ رفتن روی بند، مجموعه اشعار عاشقانه‌ و اجتماعی روجا چمنکار، شاعر ایرانی است. کتاب حاضر دربردارندۀ 2 بخش است: یکی راه رفتن روی بند که شعرهایی با فضای اجتماعی را شامل می‌شود و بخش دوم صبح‌ نامه‌هایی برای صبحانه که حاوی اشعار عاشقانه و کوتاه است. روجا چمنکار شاعر در سال 1360 متولد شده است. او به ترتیب در رشته‌های سینما، ادبیات نمایشی و ادبیات معاصر فارسی به تحصیل پرداخته است. چمنکار علاوه بر سرودن شعر، نویسندگی و نمایش‌نامه‌نویسی هم می‌کند. آثار وی در نشریات و مجلات معتبر فارسی منتشر شده و به کرات نامزد دریافت جوایز معتبر از جمله جایزه کتاب سال شعر جوان (قیصر امین‌پور) شده است. در بخشی از کتاب راه‌ رفتن روی بند می‌خوانیم: شاید بروم شاید بمانم شاید روی خط‌های عابر پیاده بخوابم و ساعت‌ها به صدای تُرمز ماشین‌ها فکر کنم که از صدای دوستت دارم‌های تو بلندتر است شاید کوتاه بیایم بروم تا سر کوچه شوینده‌ها را بخرم زندگی‌ام را بسابم و با زن‌های سریال‌های خانوادگی کمی درد دل کنم قرار نامعلومی داشتم قرار نامعلومی دارم از کدام روزنه تابیده بودی که چشم را می‌زنی نوربالای عزیز؟ گفته بودم خط‌های سفید جای مناسبی برای بوسیدن نیست شاید بمانم شاید بخوابم و به تمشک‌های وحشی فکر کنم و به تکرارِ حیات وحش ساعت هشت شب و به شال بنفشی که زیر ترمز ماشین‌ها پاره شد نشد که پر شوم از تو از وقت‌های خالی از تو پُر شدم دیروز بود؟ امروز است؟ لب‌هایت را جلو می‌آوری گونه‌ات را می‌بوسم هَک شده‌ام با حفره‌ای عمیق و ماشین‌ها مدام از زنان خوابیده روی خط‌های سفید پیاده می‌شوند

عصب کشي

29,000 تومان

بخشی از کتاب عصب‌کشی

جمشید بلند شد رفت تلفنو جواب داد و برگشت اتاق. تا اومد اتاق روشو کرد طرف اصغر و گفت «پاشو که بلیتت برده، اونم چه بردنی!» محسن گفت «چی شده؟» جمشید گفت «فکر می‌کنی کی بود؟» محسن گفت «چه می‌دونم.» جمشید گفت «سرکار خانوم مهشید عباسی.» محسن گفت «این دیگه کیه؟» کار خدا رو می‌بینی؟ دختره عاشق اصغر شده بود! اصلا باورت می‌شه؟ ولی خب، آدمیزاده دیگه. طفلک این مهشیده از اون دخترهای ساده و عاطفیِ دوآتیشه بود، ولی خب از پسرها وحشت داشت. این‌قدر بابا ننه‌ش که هر دوشون مهندس بودن،‌ درِ گوشش از پسرها بد گفته بودن که دختره پاک جماعتِ مذکرو از زندگیش گذاشته بود کنار.‌ فقط هم حرف‌های بابا ننه‌ش نبود ها؛ یه عادتی که باباش داشت این بود که هر روز روزنامه می‌خرید می‌آورد خونه و می‌ذاشت مهشیدم بخونه. این بدبخت هم همه‌ش می‌رفت سراغ صفحهٔ حوادث. صفحهٔ حوادث روزنامه‌ها هم که دیدی، پُره از تجاوز و قتل دخترها به دست مردها و خیانت پسرها به دخترها و این‌طور چیزها. مهشید هم اینا رو می‌خوند و تنش می‌لرزید و از هر چی پسر بود فرار می‌کرد. خوشگل هم بود ها! اصلا یه چیزی بود که نگو! ولی هیچ پسری نمی‌تونست به‌ش نزدیک شه.‌ اولا طوری خودشو درست می‌کرد و لباس می‌پوشید که خیلی به چشم نیاد، بعدش هم تا یه پسر به‌ش نزدیک می‌شد، انگار گرگ دیده باشه، همچی فرار می‌کرد که دستِ پسره که سهله، نگاهش هم به‌ش نمی‌رسید. این‌قدر بدبین بود که حتا پسرعمه، پسرخاله، پسردایی و پسرعمو هم نمی‌تونستن باهاش حرف بزنن.

عاشقانه‌های چهارفصل

7,000 تومان

معرفی کتاب عاشقانه های چهار فصل اثر احسان مهتدی

شعرهای این مجموعه در چهار فصل آمده اند: «عاشقانه های بهاری»: شانه تکانی از حرف، «عاشقانه های تابستانی»: آب راه اندازی در کویرستان، «عاشقانه های پاییزی»: قرائت فراغت از فراق غضروفی و «عاشقانه های زمستانی»: تنهایی ام را پوشیده است ژاکت تو.
در مقدمه ی این اثر از قول شاعر آمده است: «این شعرهای کوتاه را عاشقانه های چهارفصل نامیدم، چرا که به سادگی عاشقانه هایی بودند دنیایی که در حاشیه ی ذهن فصل ها نوشته شدند، در فضای فصولی که در هوا شناور بودند و این کلمات بی نام ونشان را بر بال های بریده ی باد به دهان پنهان من می آوردند...
پس مفاصل این عاشقانه ها طبیعتا چهار فصل است، فصل هایی که انگار زبان گشوده خطاب به جهان و یکدیگر، یکدیگر و جهان را سروده اند، به زبانی که شاید می توانست از دهان هر پرنده یا هر مرد یا زن دل داده ای به رقص آمده باشد...
و حالا دیگر سرپرستی این عاشقانه های بی سرپرست را به وطن دست های تو می سپارم خواننده ی عزیز این سال ها، شاید که روشن کند تکلیف سکوتی را که حقیقت تاریکی ماست، ما که یکدیگرمان بودیم.»
شعری از این مجموعه: «از دور که می آمد، دور را/ با خود می آورد به نزدیک،/ و به دور که می رفت نزدیک را/ با خود به دور می برد/ و هیچ کس ندانست/ در آمدنش برگشتنی بود/ که غمگین می کرد جانوران را/ و در رفتنش آمدنی بود/ که جهان را به زوزه وا می داشت»

ژاله کش

15,000 تومان

معرفی کتاب ژاله کش اثر ادویج دانتیکا

در وهلۀ اول با کتابی متشکل از 9 داستان که ظاهرا مستقل از یکدیگرند روبه رو هستیم، در فصل پایانی کتاب - داستان آخر با عنوان "ژاله کش" - متوجه میشویم که هر یک از این داستانها از زبان یکی از شخصیت های داستان آخر مطرح شده است و در واقع هر یک از این فصول قطعاتی از یک تصویر هستند. تصویری از گذشته ی مردی شکنجه گر
. نکتۀ جالب بخش آغازین کتاب ، پیام شخصی نویسنده به خوانندگان ایرانی است.
بر اساس موخره ی مترجم، ادیوج دانتیکا الگوی موفق نسل جوانی از نویسندگان غیرانگلیسی تبار است که در ادبیات انگلیسی زبان از دیگران پیشی گرفته اند.
این بانوی جوان نماد شاخص اختلاط نژادها در جهان معاصر است که توانسته درهم آمیختگی فرهنگ بومی و قومی خود را با فرهنگ کشور میزبان به زیبایی هر چه تمام تر در رسانه ی خود - ادبیات - به رخ بکشد. رمان ژاله کش، از ماجرای ساده ی بین دو نفر شروع میشود و کم کم بسط می یابد و در نهایت زندگی های بسیاری را در برمی گیرد. این داتسان، ریشه در اتفاقات مستند و تکان دهنده ای دارد که در برهه ای از تاریخ و در کشوری کوچک رخ داده است.
راویان ماجرا، یا خود مستقیما نقشی در آن وقایع داشته اند و در آن دوره زیسته اند و یا مهاجرانی هستند که میراث دردناک و تکان دهنده ی پدرانشان را تا آخر عمر با خود خواهند داشت. هر راوی، داستان را از زاویه ی دید خود و با قضاوت خود، بازگو میکند...

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب اول: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون

145,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 1: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون می‌خوانیم

پادشاهى ضحّاک از هزار سال یک روز کم بود بدین‌ترتیب ضحّاک هزار سال پادشاه بى‌قید و شرط شد و روزگار بروفق مرادش بود. در روزگار او آیین فرزانگى از بین رفت و زمانه به کام دل اهریمنان شد. هنر، خوار شد و فن جادوگرى عزّت یافت و زشتى و پلیدى جاى پاکى و درستى را گرفت. جمشید دو دختر به نام‌هاى شهرناز و ارنواز داشت که هر دو را اسیر کرده و به حرمسراى ضحّاک آوردند. ضحّاک آن‌ها را با بدخویى و پلشتى پرورش داد و فنون جادوگرى به آن‌ها آموخت. جهان چون مومى در دست ضحّاک بود؛ او کارى جز کُشتن و غارت و سوزاندن نمى‌دانست. هر شب دو جوان را سر مى‌بریدند و خوراک مارهاى دوشش مى‌کردند؛ امّا این درد درمان نمى‌شد. هر جوانى منتظر بود تا نوبت او برسد. وضع بر همین منوال بود تا این‌که دو نفر از پارسامردان به نام‌هاى ارمایل و کرمایل چاره‌اى اندیشیدند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه کیومرث هوشنگ طهمورث جمشید ضحاک فریدون