رباعیات خیام
6,500 تومان
اين مجموعه از رباعيات خيام بر پايه نسخههاي چاپي موجود آن فراهم آمده و كوشش شد رباعياتي گزيده شوند كه كمتر بتوان در انتساب آنها به خيام ترديد كرد. با سنجش و بررسي نسخها، تلاش شده متني پيراسته و تا حد ممكن نزديك به گفتهي اصلي شاعر فراهم آيد كه نياز همگان را پاسخ گويد، به گونهاي ساده و بيپيرايه،و در عين حال درست و روشن، ارائه شود، و بتواند در كارهاي آموزشي يا پژوهشهاي ادبي پايه و مرجع شمرده شود و به عنوان نسخهاي معتبر از پذيرش نسبي همگان برخوردار باشد .
فقط 1 عدد در انبار موجود است
رباعیات خیام
نویسنده | میرجلالالدین کزازی |
مترجم | |
نوبت چاپ | 10 |
تعداد صفحات | 72 |
قطع و نوع جلد | جیبی شومیز |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9789642131228 |
وزن | 0.075 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
علم در قرن بیستم
«مجموعه تاریخ جهان» میکوشد چشماندازی گسترده و ژرف از سیر تاریخ عرضه کند. این مجموعه با ارائۀ زمینههای فرهنگیِ رخدادهای تاریخی، خواننده را مجذوب خود میسازد. «مجموعه تاریخ جهان» اندیشههای سیاسی، فرهنگی و فلسفی تأثیرگذار را در گذر مشعل تمدن از بینالنهرین و مصر باستان به یونان، روم، اروپای قرون وسطی و دیگر تمدنهای جهانی تا روزگار ما پی میگیرد. این مجموعه نه تنها برای آشناییِ خوانندگان با مبانی تاریخ تدوین شده است، بلکه همچنین در پی آگاه ساختن آنها از این واقعیت است که زندگیشان بخشی از سرگذشت کلی انسانهاست. هر جلد از این مجموعه برداشتی جامع و روشن از یک دورۀ مهم تاریخی را به خواننده ارائه میکند.
تن تن جلد 5- نیلوفرآبی (رحلی)
کاربرد هنر در مسیر نوجوانی
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.