رساله درباره نادر فارابي

32,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب رساله درباره ی نادر فارابی اثر مصطفی مستور

مستور بعد از انتشار آخرین اثر داستانی اش با نام «سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار» که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده بود، رمان کوتاه «رساله درباره ی نادر فارابی» را تحویل نشرچشمه داده است.
آدم های مصطفی مستور در یک مرزبندی قاطع و مطلق تقسیم میشوند به: آدمهای “کاملا تاریک” و آدمهای “کاملا روشن”. تاریک های او در جایگاهی سمبلیک – ناظم مدرسه- بر مسند قدرت اند، و روشن های او در کنشی جالب، در دو سوی بردار آگاهی قرار دارند؛ یا از فرط ناآگاهی معصوم اند – مستور آنها را ساده، خوب، بی پرسش از هستی- قلمداد میکند یا از فرط آگاهی و تفکر درباره جهان در مرز پوچی اند. جهان داستانی او جدال این دو نیرو است.
نادر فارابی شخصیت کتاب جدید مصطفی مستور یک از نفس افتاده دیگر است، یک به پایان خط رسیده که در یاس های فلسفی درباره چیستی اتفاقات هستی، با آدم های کتاب های قبلی نویسنده اشتراک دارد، نادر فارابی با مجموعه ای از برداشتهای کمابیش اگزیستانسیالیستی که از شرایط موجود به نفع یک آرمان و ایده آل گم شده گلایه مند است، از دست خود نیز خسته است و نمیداند تکلیفش چیست و با وجود خود در هستی چه باید بکند؟
رمان بر پایه سه تم اصلی بنا شده است؛ “تبعیض”، “غیبت”، “عدالت”. راس این مثلث یعنی “عدالت” بغض فروخورده مستور است که زمانی در یک بیمارستان روانی ظهور میکند و اینجا در مدرسه درختی.
این که همه کامیابی و ناکامی بشر وابسته است به چند گرم فسفر و مغز بیشتر یا کمتر داشتن که یکی را کودن میکند و رفوزه و روزمره و دیگری را نابغه و رفاهمند و موفق. شواهد این تبعیض و پرسش جدی درباره عدالت جهان در جای جای آثار مستور باقیست.
با خشم هم باقیست. نوک پیکان این خشم سوی انسان است حتی وقتی مکررا دنبال “صاحاب این دنیا” میگردد و میگوید هر جا یک صاحابی دارد، رستوران، پمپ بنزین… هر یک صاحابی دارند، صاحاب این دنیا کیست؟ در واقع انسان را متولی بی لیاقتی برای آنچه در جهان به او سپرده شده، میداند.
به این دلیل او بهترین متن ادبی سال را انشای ساده یک دانش آموز میداند نه جوایز ادبی که خود نیز در چرخه آن قرار دارد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

رساله درباره نادر فارابي

نویسنده
 مصطفی مستور
مترجم
نوبت چاپ 7
تعداد صفحات 84
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002296542
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رساله درباره نادر فارابي”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

حفره‌ها

85,000 تومان

معرفی کتاب حفره ها اثر گروس عبدالملکیان

یکی از مهم ترین و بلندترین شعرهای کتاب «خزر» نام دارد؛ این شعر همراه با زبان روایی و داستانی که در خود دارد از احساسات الهام گونه شاعر نیز بهره مند شده است و در واقع تلفیق زیبای این دو است.
شعر مضمونی تاریخی در دل خود دارد که از حمام فین کاشان و آغامحمد خان قاجار می رسد به «سیاهکل» که «سیاه تر از آن بود» که حتی با «کبریت کشیدن» های متوالی شاعر در متن شعر هم «روشن شود».
انتهای شعر هم با تصویری مبهم از «خزر» که با زبانی عامیانه به پایان می رسد، ذهن خواننده را درگیر متن می کند.
سفارش:0
باقی مانده:2

دام گستر

28,000 تومان

معرفی کتاب دام گستر

کتاب دام گستر رمانی پرمعنا، لذت‌بخش و در عین حال تلخ به قلم اووه تیم، قصه فرد منحرفی را به تصویر می‌کشد که طبق قواعد خاص خود پیش می‌رود و اعمال انحراف‌آمیز انجام می‌دهد و با این‌گونه کارها ماجراهای مختلف و عجیبی را رقم می‌زند. درباره کتاب دام گستر: شخصیت اصلی رمان دام گستر (Headhunter) فرد منحرفی است که با پیروی از مقررات منحصربه‌فرد خود، اعمالی خلاف عرف و قانونی انجام می‌دهد و پس از گذشت مدت کمی نیز یک هم‌دست برای خود برمی‌گزیند تا به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنند و کارها را به صورت هماهنگ انجام دهند. اووه تیم (Uwe Timm) در طول رمان دوران کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی را به نمایش می‌گذارد و سیر شکل‌گیری این انحرافات اخلاقی و مواردی که باعث بیشتر شدن این مسئله شده‌اند را در قالب داستان بازگو می‌کند. نویسنده به خوبی دیدگاه جامعه‌شناس برجسته ادوین اچ ساترلند را نشان می‌دهد که می‌گوید برای آنکه فردی به یک تبهکار تبدیل شود اول باید بیاموزد چطور یک تبهکار باشد! و این یادگیری از کنش متقابل اجتماعی شخص با سایرین شکل می‌گیرد. والتر شخصیت اصلی داستان در خانواده‌ای به دنیا می‌آید که مادر از لحاظ اخلاقی به مشکلی دچار است و سابقه خوبی ندارد و همچنین در آپارتمانی رشد می‌کند که هر یک از همسایه‌ها به نوعی از ناهنجارهای اخلاقی رنج می‌برند. در حقیقت فرایند اجتماعی شدن والتر ناکام می‌ماند، چرا که موفق نشده هنجارهای اجتماعی را به ذهنش بسپارد و بعد از کارهایی که انجام می‌دهد هرگز احساس خجالت و شرمندگی نمی‌کند. خانواده وی در یاد دادن هنجارهای اجتماعی به والتر هیچ تلاشی نکردند و همین نکته باعث تقویت و تشویق او به سوی اعمال انحراف‌آمیز شد. به گونه‌ای که بعدها جرم‌های یقه‌سفیدها را مرتکب می‌شود. این نوع جرایم به هر نوع قانون‌کشی صاحبان کسب‌وکار همچون اختلاس و رشوه دادن و گرفتن گفته می‌شود، اعمالی که والتر بسیار زیاد دست به انجامشان می‌زند. اووه تیم در کتاب حاضر تلاش کرده فساد مالی سالیان پایانی دهه هشتاد میلادی آلمان که امکان پیشرفت اقتصادی را به شارلاتان‌ها می‌داد به نمایش بگذارد. همچنین فرصت را برای مطرح کردن نظرات انتقادی خود نسبت به سیستم اقتصادی کمونیسم و کاپیتالیسم با افزودن دو شخصیت دیگر به شخصیت اصلی رمان به نام‌های دمبرووسکی و کوبین غنیمت شمرده و پیش‌بینی کرده است که هیچ‌یک از این دو سیستم اقتصادی نمی‌توانند به حیات خود ادامه دهند.

ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان (البته اگر بشود بهش گفت نجات)

58,000 تومان

درباره کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان

این کتاب تصویری داستان یک خانواده خوشبخت ۴ نفره است. پانا و پانیا با مادر و پدرشان زندگی می‌کنند. پانا پسر بازیگوش و خیال‌پردازی است که هر لحظه به چیز متفاوتی فکر می‌کند. مثلاً اگر پدرش چند دقیقه دیر بیاید او در خیالش فکر می‌کند پدرش را دزدیده‌اند و لباس قهرمانی می‌پوشد تا پدرش را نجات دهد اما با واردشدن پدر به خانه همهٔ خیالاتش از بین می‌رود. یا دلش می‌خواهد اخبار چیزهای بامزه‌ای بگوید ولی همان اتفاقات همیشگی را می‌گوید. حالا اخبار خبر مهمی گزارش کرده است. عده‌ای چوب‌دزد به شهر آمده‌اند و پایا می‌خواهد درخت میدان را نجات دهد.

خواندن کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان

«هر شب ساعت دو دقیقه به هشت، از پنجره درخت ناروَ میدان را نگاه می‌کنم. مثل همین حالا. ساعت یک دقیقه به هشت بابا از پشت درخت ظاهر می‌شود. باز هم مثل همین حالا. ساعت هشت بابا در خانه را باز می‌کند و می‌گوید: مثل همین حاالاااااااااا...»

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه‌ فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود می‌خوانیم

گفت‌وگوی گیو با باژبان پیران غمگین به‌سوی ختن رفت. از این‌سو افراسیاب با نامداران سپاهش به‌سوی جیحون تاخت در‌حالی‌که از فرط خشم، خون می‌گریست. به هومان امر کرد: «به‌شتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنج‌های ما بر باد می‌رود. حال نشانه‌های روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید می‌آید که توران‌زمین را ویران می‌کند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمی‌گذارد. مهرش به ایران‌زمین است و جز برای جنگ به توران‌زمین رخ نمی‌نماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخن‌گفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبنده‌ی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمی‌شناسد. اگر می‌خواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هر‌چه می‌خواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شده‌اند.»

مختارات من النصوص الثقافیة باللغة العربیة

5,000 تومان
النصوص الأدبیه لم تزل قسماً من النظام الثقافی و السیاسی و الإجتماعی و الإقتصادی. هذه النصوص لابد لها إلا أن تتصل بإیدئولوجیه فترتها (زمنها) و أعصارها السابقه ضمن إتصالها بالتاریخ. و بما أن إضاءهَ عملیه بناء الإیدئولوجیه و معرفه الثقافات فی العصور التاریخیه و المختلفه تحتاج قراءه النصوص الدینیه و السیاسیه و التاریخیه و الأدبیه، لهذا السبب بذلنا أن ندوِّن مختاراتٍ من أنواع النصوص الثقافیه نثراً و نظماً من بِدایه العصر الإسلامی إلی عصرنا المعاصر. إضافه بما فیها من التدریبات المفیده فی هذا الکتاب لکی نُعرِّفَ الطلاب الجامعیه بالمضامین المتنوعه و الأسالیب الأدبیه فی العصور المختلفه.  
سفارش:2
باقی مانده:2

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...