


رهبران جهان باستان (5) اسکندر مقدونی
3,000 تومان
در یک روز خوش پاییزی حول و حوش سال ٣٤٥ قبل از میلاد ، فیلیپ ، پادشاه مقدونیه ، پسرش اسکندر را به ملاقات یک تاجر اسب اهل حومه تسالی برد . مقدونیها ، عاشق اسب بودند و اهالی تسالی به دلیل نزدیکی به دریای اژه ، هم به اسبهای یونانی و هم به اسبهای خارج از مرزهای یونان دسترسی داشتند . در بین اسبهای فروشی ، یکی بوکفالوس نام داشت که به معنای « گاو سر » بود . روی سر این اسب نشانی بزرگ بود و سرش بیش از آنکه شبیه اسب باشد ، شکلِ سر گاو بود . تاجر اسب او را برای فروش گذاشته بود، اما به پادشاه فیلیپ هشدار داد که این اسب خیلی سخت رام میشود .
اسب دوازده سالش بود و به دلیل روح وحشی و قویاش هرگز به طور کامل رام نشده بود . البته کلمات هشدارآمیز نمیتوانست مقدونیها را دلسرد کند ، چون آنها عاشق چالش بودند . بهترین سوارکاران پادشاه فیلیپ یکی پس از دیگری جلو آمدند و سعی کردند بوکفالوس را رام کنند . یکییکی پایین میافتادند ، و یا اصلاً نمیتوانستند سوار اسب شوند . بعد صدای فریادی آمد : « چه اسبی را دارید از دست میدهید ! دلیلش این است که برای رام کردن او خیلی ناتوان و کمتجربه هستید . » او اسکندر بود . بعضی از آدمها به دنیا میآیند که پیروز شوند ، در حالی که بعضیها زاده میشوند که الهامبخش باشند یا برانگیزانند ؛ اسکندر هر سه ویژگی را داشت .
در انبار موجود نمی باشد
رهبران جهان باستان (5) اسکندر مقدونی
نویسنده |
ساموئل ویلارد کرامپتون
|
مترجم |
مجتبی پورمحسن
|
نوبت چاپ | ١ |
تعداد صفحات | ١٢٠ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٣٩٠ |
سال چاپ اول | —— |
موضوع | رهبران جهان باستان |
نوع کاغذ | —— |
وزن | ۲۰۵ گرم |
شابک |
9789643119294
|
وزن | 0.205 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
خاورمیانه باستان
101مکانیسم دفاع روانی
کتاب خشونت و نظم های اجتماعی
زبانشناسی سوسور ساختارگرایی و پدیدارشناسی (دوره زبانشناسی عمومی پس از 1 قرن)
مینا سانتلمو 2/ مینا سانتلمو و دخمهی فیلمهای سلولوئید (دستبردی تمامعیار به تاریخ سینما)
مینا سانتلمو و تونی دپرادا، چه ترکیب شگفتانگیزی! چه اتفاقی میتواند جوانترین نویسندهی داستانهای پلیسی دنیا را با یک کارگردان مشهور هالیوودی آشنا کند؟
همهچیز از سفر مینا به بارسلون برای حضور در فیلمبرداری فیلم شکستناپذیرها شروع شد؛ فیلمی دربارهی ابرقهرمانها که همه منتظرش بودند. کارگردان فیلم نقشی به آگاتا، عمهی مینا، پیشنهاد داده بود، نقشی که پیش از آن قرار بود همسر سابق تونی دپرادا، ایرما وپِ مشهور، آن را بازی کند، اما در صحنهی فیلمبرداری سانحهای پیش آمد که نزدیک بود به قیمت جانش تمام شود؛ بنابراین آگاتا جایگزین او شد.
حالا مینا و برادرش به این حادثه مشکوک شدهاند؛ آیا این سانحه به گنجینهی فیلمهای قدیمی تازهکشفشده و اشباحی که در این فیلمها خانه کرده بودند، ارتباطی دارد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.