


روایت ذلت درآمدی به اندیشه و آثار ساموئل بکت
5,800 تومان
با وجود گذشت یک نسل از مرگ ساموئل بکت ، او هنوز یکی از بزرگان ادبیات و نمایشنامهنویسی قرن بیستم به شمار میرود . آنچه کار را برای منتقدان بکت دشوار میکند این است که او همچنین یکی از نیرومندترین اسطورههای ادبی قرن پیشین است . بکت ، همانند دیگر « مدرنیستها » ، در ابهام و دشواری پرآوازه است ؛ با وجود این ، هنر او به شیوههایی بینظیر فرهنگها را درنوردیده است . واژه « بکتی » حتی میان آنان که چندان چیزی از بکت نمیدانند طنینانداز است و چشماندازی تیره و دلگیر توأم با طنزی گزنده را در ذهن میکند : ولگردانی آس و پاس که بر صحنه عریان نمایش در انتظارِ هیچ جانشان به لب رسیده است .
واژه بکتی همچنین یادآور بیبرگ و باری و کمینهگرایی ادبی ، به همراه کشش بیرحم و کالبدشکافانه به عریان کردن ، برملا نمودن و جستجوی مغزها و جوهرهاست. بخشی از دلیل رخنه کردن بکت به فرهنگ عامه به نفوذ بیهمتای او در عرصه نمایش بعد از جنگ جهانی دوم مربوط است . تصاویر نمایشی او از چنان جنبه دیداری و ملموسی برخوردارند که به تحقیق نمونه آن را نزد هیچ یک از شاعران و نمایشنامهنویسان نوپرداز نمیتوان یافت . کتاب « روایت ذلت » در ٢٣١ صفحه راهی بازر نشر شده است .
در انبار موجود نمی باشد
روایت ذلت درآمدی به اندیشه و آثار ساموئل بکت
نویسنده |
رونان مک دونالد
|
مترجم |
علیاکبر پیشدستی
|
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 232 |
نوع جلد | شوميز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1390 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
——
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 265 گرم |
شابک |
9789643119287
|
وزن | 0.265 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
اشتهای آمریکایی
یک گربه، یک مرد، یک مرگ
تاریخ ترجمه در ایران
دشت سوزان
یخ در جهنم
قلعۀ کارپاتها
در وِرست، یکی از روستاهای ترانسیلوانی در کشور رومانی، ماجراهای مرموزی در حال وقوع است و منشأ همۀ این ماجراها قلعۀ متروکه و مخوفی معروف به قلعۀ کارپاتهاست. اهالی ورست بر این باورند که این قلعه در تسخیر ارواح و اشباح است، از این رو احدی جرئت نمیکند حتی به آنجا نزدیک شود. همچنین باور دارند که افتادن آخرین شاخۀ درخت راشِ نزدیک قلعه مصادف خواهد شد با نابودی و ویرانی قلعه. تا اینکه یک روز فریکِ چوپان، به لطفِ دوربینی دوچشمی، میبیند که دود از دودکش قلعه برمیخیزد و این اتفاق به شایعاتی دامن میزند حول اینکه آیا موجوداتی انسانی آنجا ساکن شدهاند یا موجوداتی ماورایطبیعی. اهالی روستا به قدری کنجکاو میشوند که تصمیم میگیرند دل را به دریا بزنند و راهی آن قلعۀ مرموز شوند، بلکه از راز آن سردربیاورند. اما چه کسی جرئت میکند؟ فقط نیک دک، جنگلبان شجاع، و دکتر پاتاک، البته دومی بهاجبار. اما...
در این داستان با شخصیتهای جذابی آشنا میشویم از جمله بارون رودولف دوگورتز، آخرین بازماندۀ خاندان دوگورتز و مالک قلعۀ کارپاتها، و فرانس دوتِلِک، نجیبزدهای عاشقپیشه، که اگر نبود جسارت و نیز شیفتگیِ او نسبت به داستانهای اسرارآمیز، راز ساکنانِ قلعه هرگز فاش نمیشد.
ممکن است حین خواندن این داستان فکر کنید ژول ورن، برخلاف اغلب کتابهایش، از عناصر علمیِ چندانی بهره نبرده است. اما اینطور نیست، چراکه او از طریق اورفانیک، دانشمند و نابغهٔ قدرنادیدهٔ داستان، از «الکتریسیته»، که بهدرستی «روح جهان» نام گرفته، و نیز از تلفن و حتی گرامافون برای رسیدن به مقاصد شومش بهرۀ وافری میبرد، به طوری که ممکن است، تحت تأثیر وقایع داستان، از این اختراعات مفید بشری بیزار شوید.
گمان بر این است که برام استوکر، نویسندۀ ایرلندی، از این رمان ژول ورن برای نوشتن رمان خودش دراکولا در سال ۱۸۹۷ الهام گرفته است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.