روزگار سپری‌شده خانم گادنی

4,200 تومان

روزگار سپری‌شده خانم گادنی پیرزنی سالخورده پس از مرگ دختر بیمارش مدتی با خانواده پسرش زندگی می‌کند . اما به علت ناسازگاری ، او را راهی خانه سالمندان می‌کنند . نگاه متفاوت خانم گادنی به اشیاء و آدم‌ها ، درونگرایی او و زبان طنزگونه‌اش روایت اصلی اثر است که در لایه‌های زیرین روایت سوم‌شخص با ظرافت خاصی پنهان مانده است . پل بیلی در سال ١٩٦٧ بخاطر نگارش این کتاب موفق به دریافت جوایز « سامرست موام » شد . او این رمان را در ٢٨ سالگی نوشت و جامعه ادبی دهه ٦٠ انگلستان را با شهرت زودهنگامش متوجه خود کرد . او در به تصویر کشیدن شخصیت‌‌های میانسال و پیر نبوغ منحصر به فردی دارد . قلم او با ظرافت تمام هزارتوی اندیشه و به‌ویژه احساس‌ها و عواطف این شخصیت‌ها را واکاوی می‌کند .

« فیث گادنی » شخصیت اول کتاب در این رمان خود را در محیطی پر از شایعه ، بدگویی ، اجبار به جمع‌گرایی و رفتارهای کلیشه‌ای می‌یابد . همه از او می‌خواهند به وضع موجود عادت کند و اعتراضی نداشته باشد . او خود را در این میان تنها و غریبه حس می‌کند . اما جالب اینجاست که چندان تلاش نمی‌کند تا خود را با گروه هماهنگ کند بلکه . . . . شعله آذر مترجم این کتاب ، پیش از این دو اثر از هارولد پینتر به نام‌های « خیانت و دو نمایشنامه دیگر » و « پیشخدمت » را ترجمه کرده است .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

روزگار سپری‌شده خانم گادنی

نویسنده
پل بیلی
مترجم
شعله آذر
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات ۲۴۸
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٨
سال چاپ اول ——
موضوع
رمان‌های خارجی
نوع کاغذ ——
وزن ۲۶۹ گرم
شابک
9789643118426
توضیحات تکمیلی
وزن 0.269 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روزگار سپری‌شده خانم گادنی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دیوانه‌ای بالای بام

85,000 تومان
همه اهل محل خبردار شده بودند: «یه دیوونه رفته روی هره‌ی پشت‌بوم وایستاده!» کوچه پر از آدم‌هایی شده بود که برای تماشای دیوانه آمده بودند. پلیس‌ها اول از کلانتری، بعد هم از مرکز سر رسیدند. پشت سرشان مأمورهای آتش‌نشانی آمدند. مادرِ دیوانه‌ای که رفته بود بالای پشت‌بام التماس کنان می‌گفت: «پسرم، عزیزم، بیا پایین... قربونت برم... یالله قند و عسلم، بیا پایین!» دیوانه می‌گفت: «منو کدخدا کنین تا بیام پایین، اگه کدخدا نکنین خودمو از این بالا پرت می‌کنم پایین!» مأمورهای آتش‌نشانی زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر دیوانه خودش را پایین انداخت، بتوانند بگیرندش. نُه مأمور آتش‌نشانی از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خیس عرق شده بودند.» عزیز نسین (١٩١٥-١٩٩٥) نویسندگی را از سال ١٩٤٥ با مقاله نویسی در مجلات شروع کرد و نوشتن را تا پایان عمر ادامه داد. حاصل این سال‌ها ده‌ها عنوان کتاب در زمینه‌های داستان و رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کودک و خاطرات است. او ٢٣ جایزه معتبر ملی و بین‌المللی (اکثراً در زمینه طنز) برده و آثارش به بیشتر زبان‌ها ترجمه شده است. مجموعه حاضر گزیده‌ای است از بهترین داستان‌های طنز عزیز نسین که مترجم آنها را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.

مردگان

7,000 تومان
چیزی که در این نامه ها عجیب است. علاوه بر ادعای پیرمرد بر این که با شیطان ملاقات می کرده، دیگر این است که مدعی شده در آن  شب به خصوص، نزدیک کامل شدن مهتاب در یکی از روزهای ماه شعبان به خواست شیطان و صدالبته ناخواسته و ناخودآگاه، راهی قبرستان بزرگ وادی السلام شده و...

دالان‌ بهشت‌

230,000 تومان
از پرفروش‌ترین‌ رمان‌های‌ ایرانی‌. داستان‌ زندگی‌ دختری‌ که‌ بنابه‌ تصمیم‌ والدینش‌ ازدواج‌ می‌کند، خیلی‌ زود شکست‌ می‌خورد و... خدایا چقدر نفهم‌ و کودن‌ بودم‌ که‌ درک‌ نمی‌کردم‌. حس‌ حسادت‌ زنانه‌ کجا و غیرت‌ و تعصب‌ مردانه‌ کجا! حتی‌ مهلت‌ نشد چشم‌هایش‌ را ببینم‌، سیلی‌اش‌ چنان‌ سخت‌ و محکم‌ و آنی‌، مثل‌ برِ توی‌ صورتم‌ خورد که‌ هیچ‌ چیز ندیدم‌. پسر یا دختر کدام‌ مقصرند؟ و آیا این‌ پرسش‌ از ریشه‌ اشتباه‌ نیست‌؟ پسر جوانی‌ تحصیل‌ کرده‌ است‌، زندگی‌ اجتماعی‌ موفقی‌ دارد و رفتارهایش‌ توسط‌ هر دو خانواده‌ تأیید می‌شود. دختر اما بی‌تجربه‌ است‌، از پشت‌ میز مدرسه‌ و از بازی‌ کودکانه‌ به‌ جایی‌ پرتاب‌ شده‌ است‌ که‌ نمی‌شناسدش‌ و بزرگ‌ترها زندگی‌ زناشویی‌اش‌ می‌خوانند. همه‌ چیز علیه‌ دختر است‌. نویسنده‌ اما به‌ یاری‌ سطرهای‌ نانوشته‌اش‌ چیز دیگری‌ را به‌ تصویر می‌کشد. سپیدخوانی‌ها از به‌ مسلخ‌ بردن‌ یک‌ قربانی‌ حکایت‌ می‌کنند. نازی‌ صفوی‌، ٣٨ سال‌ دارد، ذاتاً نویسنده‌ است‌ و در آثارش‌ بیش‌ از هر چیز به‌ زنان‌ می‌پردازد. به‌ زنان‌ و آزادی‌های‌ بدیهی‌ اما به‌ کسوت‌ آرزو درآمده‌شان‌.

من دانای کل هستم

6,000 تومان
دریکی ازاین منظره ها پدرم مرد. نگاه نکردم. عیدی مرد. رسول به من گفت . من نشنیدم .نمی شنیدم رسول را. کسی گفت تندتر. نمی دیدمش اما صداش راخوب می شنیدم. گفت:((تندتر،تندتر!.)) رسول گفت: ((صدای من رو نمی شنوی لامسب؟) گفتم: (چی) و رسول فرورفت. انگار درچاهی . بعد مادرم مرد. مونس بود اما. هرچند صدای رویا. زنم. حتی صدای مادرم .بعد من خسته شدم. می دویدم وجیغ می کشیدم. کسی نشنید. حتی خودم. حتی.

هانا آرنت

8,500 تومان
کتاب حاضر آخرین مصاحبه و چند گفت‌وگوست که توسط روزنامه نگاران با هانا آرنت انجام شده است. یکی از گفت و گوها را گونتر گاوس روزنامه‌نگار شناخته شده آلمانی با آرنت کرده که بعدها در دولت ویلی برانت-صدراعظم سابق آلمان-به مقامات عالی رسید و در سال ١٩٦٤ از تلویزیون آلمان غربی پخش شد. این مصاحبه جایزه آدولف گریمه را کسب کرد. هانا آرنت اندیشمند آلمانی است که اظهارات جالبی در این گفت و گوها بیان کرده است. همچنین مصاحبه این نظریه پرداز سیاسی درباره «آدولف آیشمن» از سران حزب نازی که بعدها توسط کوماندوهای اسرائیلی ربوده و برای محاکمه به اورشلیم آورده شد جالب و خواندنی است.
«آرنت» در این مصاحبه اعتراض خود را نسبت به اینکه به حلقه فیلسوفان متعلق ندارد بیان می‌کند. او می‌گوید: «حرفه من، اگر کسی اساساً بتواند از آن سخن بگوید در حوزه نظریه سیاسی است. ولی من نه حس می‌کنم که فیلسوفم و نه فکر می‌کنم در حلقه فیلسوفان پذیرفته شده‌ام... من از دیدگاه خودم فیلسوف نیستم. از نظر خودم یک بار برای همیشه با فلسفه خداحافظی کرده‌ام. همان طور که می‌دانید، من فلسفه خوانده‌ام ولی این بدان معنی نیست که در همان حوزه باقی مانده‌ام. عبارت «فلسفه سیاسی» که من از به کار بردن آن اجتناب می‌کنم، شدیداً در قید و بند سنت است... تنشی جدی همواره بین فلسفه و سیاست وجود دارد.»

برای پیرهنت می‌میرند

7,500 تومان
این مجموعه داستان متشکل از ۹ داستان به هم پیوسته است و در سال ۱۳۹۴ کاندیدای بهترین مجموعه داستان سال در جایزه هفت اقلیم بوده است. در بخشی از کتاب می خوانیم: «انگشت در دهان بودم که نسیمی از دامن بلند لباس مادر به صورتم خورد و بعد انگار نرمی کف دستی از پارچه لباس را هم روی لاله گوش و گونه‌ام حس کردم و بعد فقط کفش‌های پاشنه بلند و سیاه مادر بود. سر که بالا بردم اندامی لاغر و بلند و نزار جلو چشمم بود و فشردگی دستی ظریف دور دسته ساکی سیاه. روی آخرین پله خانه نشسته بودم. با گردویی شکسته جلو پام و مغز متلاشی شده گردو جلو روم. مادر پایش را گذاشته بود روی گردوی شکسته و رفته بود و حالا ایستاده بود پشت به ما... .» «ناتاشا محرم زاده» در سال ١٣٨٣ در ششمین کنگره سراسری شعر و قصه جوان کشور برگزیده شد.