“جو بایدن رویا پرداز آمریکایی” به سبد شما افزوده شد. مشاهده سبد خرید
رویارویی فکری ایران با مدرنیت
220,000 تومان
مرداد١٣٣٢ آغاز شد. براین اساس ، می توان بسیاری ازتحلیل ها رادرمورد ایران ازسال ١٣٥٧ به بعد گلایه هایی دانست برناکامی ایران در همراهی با نیرو های مدرنیت ونهادهای دموکراسی. این پژوهش، برای تحلیل فرایند دیالکتیکی رویارویی فکری وفرهنگی ایران با مدرنیت، گفتمان های اجتماعی- سیاسی گوناگونی راکه ازنیمه دوم قرن نوزدهم درآن جا پدیدار شده اند وهمبستگی آن ها را باگفتمان وشرایط مدرنیت درکانون توجه قرار می دهد. ازاین رو وظیفه اصلی این پژوهس دوگانه است: نخست، بررسی مفهوم وپدیده مدرنیت درمتن غربی وجهانی آن؛ ودوم، بررسی رویارویی فکری وفرهنگی ایران با مدرنیت ازنیمه قرن نوزدهم تاکنون.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
شناسه محصول:
9789643114596
دسته: انتشارات ققنوس, انتشارات ققنوس, انتشارات ققنوس, فلسفه, کتاب
برچسب: انتشارات ققنوس, رویارویی فکری ایران با مدرنیت, فرزین وحدت, فلسفه, کتاب, مهدی حقیقتخواه
توضیحات
رویارویی فکری ایران با مدرنیت
نویسنده | فرزین وحدت |
مترجم | مهدی حقیقتخواه |
نوبت چاپ | ٦ |
تعداد صفحات | ٣٦٧ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٨٢ |
موضوع | – |
نوع کاغذ | – |
وزن | ٣٢٩ گرم |
شابک | 9789643114596 |
توضیحات تکمیلی
وزن | 0.329 کیلوگرم |
---|
نظرات (0)
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رویارویی فکری ایران با مدرنیت” لغو پاسخ
خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: samanehfathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر
دیوبندان (۲۶)
98,000 تومان
معرفی کتاب دیوبندان (۲۶)
پدر نگریستم. اسبی در آتش میسوخت. ترسیدم. روی بهسوی دیگر کردم. باز اسبی دیدم که در آتش میسوخت. هولزده روی بهسوی دیگر کردم. باز آن اسب دیدم که در آتش میسوخت. دلم از آنچه بود به درد آمد. چشم بر هم نهادم. به سمرقند بودم. به باغ سلطان سمرقند. من در آتشی فرو بودم که اسب در آن میسوخت. سرخپوش آنجا بود و مرد. تیغی به دستم بداد. گفت.
مصائب آقای هـ . (رمان)
80,000 تومان
معرفی کتاب مصائب آقای هـ . (رمان)
اشعهی خورشید در شبکهی منظم پنجرهها میشکست و رشحههای زمینِ عرقکرده را به بخاری رقصان تبدیل میکرد. هوای ساختمان دانشکدهی هنر دم نفسگیری داشت و پژواک قدمهای گاهوبیگاه آدمها در آن دیوارهای محصور باعث میشد هدایت احساس خفگی بکند. دستهای تافتهی زمین سنگی دور حلقومش چنگار میشد و جریان خون را در شریان گردنش به تپش وامیداشت. هدایت گره کراوات را کمی شل کرد و با نگاه ناشکیبش زمانی طولانی به عبور حوادث منقطع آن سوی پنجره چشم دوخت. پشت میز کوچکی نشسته بود که انگار با سهلانگاری وسط آن راهروی باریک رها شده بود.
مصائب آقای هـ . (رمان) - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.