رویای امریکایی/ داستان باغ وحش

23,000 تومان

معرفی کتاب رؤیای آمریکایی

کتاب رویای آمریکایی نوشته هاوارد زین امتیاز ویژه‌ای را به علاقه‌مندان فارسی زبان می‌دهد تا به دور از آثار پژوهشی و علمی آکنده از عبارات و اصطلاحات دانشگاهی، اثری تاریخی، اما روان و سلیس را دربارهٔ تاریخ مردم آمریکا پیش رو داشته باشند.

هاوارد زین به عنوان مورخی مارکسیست، مدعی است که تاریخ آمریکا را از نگاه کارگران، مردم‌گرایان، سیاه‌پوستان، زنان، بردگان و سرخ‌پوستان این کشور ارائه کرده است. شیوهٔ او، در واقع دادخواستی علیه سفیدپوستان و نظام سرمایه‌داری «ایالات متحدهٔ آمریکا» است.

او تأسیس جمهوری آمریکا را، اقدامی در راستای کنترل ظالمانهٔ یک اکثریت توسط یک اقلیت سودجو، توصیف می‌کند و در توصیفی که از صدور اعلامیهٔ استقلال ارائه می‌کند، آن را نه یک بیانیهٔ انقلابی حقوقی؛ بلکه ابزاری خودخواهانه برای واداشتن گروه‌های عامهٔ مردم، به سرنگون ساختن پادشاه به نفع ثروتمندان می‌شناسد.

حقوقی که ظاهرا اعلامیهٔ استقلال آن را تضمین می‌کرد، به زندگی، آزادی و شادمانی مردان سفید و در واقع مردان سفید ثروتمند منحصر می‌شد؛ زیرا حقوق یاد شده، بردگان سیاه را در برنمی‌گرفت و نابرابری‌های موجود در زمینهٔ مالکیت را نادیده می‌انگاشت. به بیان دیگر، این اعلامیه متضمن حقوق اجتماعی مردم آمریکا نبود.

هاوارد زین اتهام داده‌های تاریخی را می‌پذیرد؛ زیرا از نظر او انعکاس عینیت غیرممکن و نامطلوب است و آن را به نفع پیشبرد آرمان‌های بشری و عدالت به نحوی که یک مارکسیست آن را ترجمه و بیان می‌کند نمی‌شناسد.

اندیشمندی که با تأمل، این اثر تاریخی هاوارد زین را مطالعه می‌کند، در می‌یابد که وی، به دلیل رویکرد سوسیالیستی، نه تنها با طول و تفصیل بیشتری از جنبش‌های مارکسیستی و کمونیستی سخن می‌گوید؛ بلکه ضمن دوری گزیدن از نقد این جنبش‌ها با نوعی سهل‌گیری، از کنار مهم‌ترین جنایات خمرهای سرخ در «کامبوج» هم می‌گذرد.

با توجه به رویکرد انتقادی هاوارد زین، نسبت به جامعهٔ امپریالیستی آمریکا، امروز شاهدیم، نام او که نویسندهٔ پرخواننده‌ترین متون دانشگاهی این کشور است، در کتابی به نام «پرفسورها» به قلم دیوید هووتیز، در کنار یکصد نفر از اساتیدی آورده شده که برای ایالات متحده خطرناک هستند.

پروفسور هاوارد زین (Howard Zinn)، مورخ، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، متفکر و استاد علم سیاست در «دانشگاه بوستون» بود. او بیش از بیست عنوان کتاب را به رشتهٔ تحریر درآورد، که کتاب «تاریخ مردم ایالات متحده» پرفروش‌ترین و تاثیرگذارترین اثر او به شمار می‌رود.

زین، از فعالان حوزهٔ حقوق مدنی، آزادی‌های اجتماعی، حقوق گروه‌های نژادی و جنبش ضد جنگ بود. او در محله‌ای فقیر نشین در «بروکلین» در خانواده‌ای به دنیا آمد که پیش از وقوع جنگ جهانی اول به تازگی به «آمریکا» مهاجرت کرده بودند. جنگ جهانی دوم، نقطه عطف مهم زندگی زین به شمار می‌رفت.

او که با شروع این جنگ به نیروی هوایی ارتش پیوست، به عنوان خدمهٔ بمب‌افکن‌های هواپیماهای جنگی به خدمت گمارده شد. این تجربه یکی از عوامل مؤثر در فعالیت‌های ضد جنگ زین در سال‌های بعد بود؛ زیرا دریافت حملات هوایی که او در آن‌ها نقش دارد، موجب کشته شدن بیش از هزار غیرنظامی فرانسوی و سرباز آلمانی شده است.

به گفتهٔ وی، تجربهٔ خدمت در جنگ جهانی دوم، تحقیقاتش دربارهٔ علل این جنگ و نیز تأثیرات بمباران‌ها، حساسیت او را برانگیخت است و سبب شد که به انتقاد از حملات نظامی «آمریکا» و بمباران شهرهای درزدن، «هیروشیما» و «ناکازاکی» در جنگ جهانی دوم، جنگ «ویتنام» و حمله به «عراق» و «افغانستان» که موجب کشتار غیرنظامیان و مردم بیگناه شده بود، بپردازد.

کتاب رویای آمریکایی (A young people’s history of the United States) از زمان چاپ اولین نسخه‌اش در سال 1980 میلادی به جایگزینی برای کتب رسمی درس تاریخ در دبیرستان‌های «آمریکا» مبدل شد و به عنوان مشهورترین اثر منتقدانه از تاریخ ایالات متحده شناخته شد.

کتاب حاضر در سال 1981 میلادی برندهٔ جایزهٔ کتاب ملی در آمریکا شد. این کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده و در کشورهای متعدد، جایزه‌هایی نصیب خود کرده است. زین در سال 2003 میلادی جایزهٔ دوستان انجمن دیپلماتیک را به خاطر نسخهٔ فرانسوی کتابش دریافت نمود.

در بخشی از کتاب رویای آمریکایی می‌خوانیم:

زنان معدودی در امور اجتماعی و همگانی مثل سیاست، شرکت می‌جستند، اما طی «انقلاب آمریکا»، فشارهای جنگ، برخی زنان را به عرصهٔ اجتماعی کشاند.

آن‌ها گروه‌های وطن‌پرستانه تشکیل می‌دادند، فعالیت‌های ضدانگلیسی می‌کردند و دربارهٔ استقلال، مقالاتی می‌نوشتند. حتی در سال 1777 م. زنان، نسخهٔ منحصر به فرد خود از مهمانی چای بوستون را منتشر کردند. ابیگیل آدامزدر نامه‌ای به همسرش جان آدامز که حقوقدان و از پدران بنیان‌گذار بود، مهمانی را توصیف کرد. او نوشت:

هنگامی که یک تاجر ثروتمند حاضر نشد قهوه را با قیمت منصفانه بفروشد، دسته‌ای از زنان به طرف انبارش حرکت کردند. پس از آنکه یکی از زن‌ها تاجر را به داخل گاری پرت کرد، مجبور شد کلیدهایش را به آن‌ها تحویل دهد. زنان قهوه‌های خود را برداشتند و رفتند.

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786002298171 دسته: , , برچسب: ,
توضیحات

رویای امریکایی/ داستان باغ وحش

نویسنده
ادوارد البی
مترجم
 ناهید طباطبایی
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 98
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1399
سال چاپ اول ——
موضوع
سینما و تئاتر
نوع کاغذ ——
وزن 100 گرم
شابک
9786002298171
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.100 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رویای امریکایی/ داستان باغ وحش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خال‌کوبی

19,500 تومان

معرفی کتاب خال‌کوبی

کتاب خال کوبی نوشته پونه ابدالی رمانی خواندنی درباره موضوع حیوان آزاری است و نقدی به عدم قوانین حمایت از حقوق حیوانات است.

درباره کتاب خال کوبی

خال‌ کوبی ماجرای چهار جوان به نام‌های مهام، نسیم، پگاه و محمود است که خارج از تهران زندگی می‌کنند. محمود و پگاه زن و شوهر هستند؛ مهام و پگاه هم خواهر و برادر و نسیم هم دوست این سه نفر است. او یک NGO حمایت از حیوانات در خارج از تهران دارد. اما در طول داستان اتفاقات برای این افراد می‌افتد. یک بچه به طرز عجیب و مشکوکی توسط یک شیر خورده می‌شود و این آغاز داستان است. این داستان به خوبی از دنیای انسان‌ها و حیوانات صحبت می‌کند و داستانی درباره حیوان آزاری است. ابدالی با نوشتن این داستان نقدی به این موضوع وارد کرده است که هیچ قانونی که از حقوق حیوانات حمایت کند، وجود ندارد.

کتاب خال‌ کوبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مطالعه رمان‌ها و داستان‌های ایرانی از خواندن کتاب خال‌ کوبی لذت می‌برند. خواندن این داستان را به دوست‌داران و طرفداران حقوق حیوانات نیز پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خال ‌کوبی

ترسیده بود آن روز، شاید هم منگ بود؛ هر چه بود نمی‌توانست از جایش تکان بخورد. اولین پاکتِ بی‌نشانی و امضا درست همان روزِ آتش‌سوزی به دستش رسیده بود. دوباره لرزید از یادآوریِ آن روز، پُک محکمی به سیگارش زد اما با سیگار کشیدن حالش جا نمی‌آمد. امشب هم یک پاکت دیگر دم‌در افتاده بود. باید به حرف محمود گوش می‌داد و پشت در و توی پارکینگ دوربینِ مداربسته نصب می‌کرد. باید به حرف محمود گوش می‌داد و زودتر برای آپارتمان خالی بالا مستأجر پیدا می‌کرد. باید حرف مهام را گوش می‌کرد و می‌گذاشت مهام خودش بیاید و همهٔ این کارها را بکند؛ اما هیچ‌کدام از این کارها را نکرده بود. لرزید. باد می‌آمد و شاخهٔ درخت‌ها را تکان‌تکان می‌داد. بادزنگِ چوبی توی ایوان تلق‌وتولوقی کرد و آرام گرفت.

کارآگاه سیتو و دستیارش چین‌می‌ادو 10/ پرونده‌ی ویژه: فراتر از ترس!

255,000 تومان
کارآگاه سیتو و دستیار چینی‌اش، چین‌می‌ادو، در «اداره‌‌ی پرونده‌های عجیب، مرموز و خیلی سخت» پلیس کار می‌کنند. هوش و دقت کارآگاه سیتو در حل پرونده‌ها باعث شده که همه او را یکی از بهترین کارآگاهان دنیا بدانند.
شهرت کارآگاه سیتو آن‌قدر زیاد شده که قرار است اسمش را توی کتاب بزرگ‌ترین کارآگاه‌های جهان بنویسند.
اما اول باید سه پرونده‌ی خیلی عجیب و خیلی ترسناک را حل کند تا توانایی خودش را به همه ثابت کند. آیا کارآگاه سیبیلوی ما از پس این پرونده‌ها هم برمی‌آید؟
سفارش:0
باقی مانده:2

من و دارو دسته ی راهزن‌ها 2: سرانجام دوباره دزدیده شدم!

80,000 تومان

در بخشی از کتاب من و دار و دسته راهزن‌ها - جلد دوم می‌خوانیم

آزادی راهزنی چنان طعم باشکوهی دارد که من حتی جرئت نکرده بودم به آن فکر کنم. عضلات شکمم واقعاً به این خنده‌‏ها نیاز داشتند. دستگاه گوارشم در انتظار ساندویچ راهزنی و آب‏نبات‌‏های تازه‌غارت‌شده بود. ریتم طبیعی شبانه‌‏روزیم دلتنگ شب‏‌نشینی‌‏ها و بیدار شدن‌های دیروقتِ صبح بود. دلتنگ زمان‏‌هایی که کَلّه درِ گوشم جوک‏‌های خنده‏‌دار زمزمه می‌‏کرد و من از شکاف چادر، علف‏‌هایی را تماشا می‌‏کردم که در باد می‌‏رقصیدند. دلم برای آتش اردوگاه و داستان‌‏های پُرهیجان و واقعی راهزن‌‏های پارسال لک زده بود. با همه‌‏ی وجود دلتنگ حوادث غیرمنتظره و پُررمزورازی بودم که روزانه در زندگی راهزن‌‏ها اتفاق می‏‌افتاد. خانواده‏‌ی پیرات نگذاشتند آن‏قدرها هم برای شروع دوباره انتظار بکشم. فن جدیدی را امتحان کردیم که زیرمجموعه‌‏ی مدل راهزنی رو در رو بود و عملیات دختری در خطر نام داشت. باید با کوله‏‌پشتیِ هِلو کیتی و جعبه‏‌ی ویولنم کنار جاده می‏‌ایستادم و تا آن‏جا که می‌‏توانستم قیافه‌‏ی دختر تنها و غمگین به خود می‌‏گرفتم. ویولن داخل جعبه نبود. آن را در جای خوبی در ماشین راهزنی پنهان کرده بودم. اگر دیوانه‌‏ای می‌‏آمد و ترمز نمی‌‏گرفت، مجبور بودم بپرم وسطِ جدول. باید نقش دختری را بازی می‌‏کردم که می‏‌خواسته با اتواستاپ خودش را به خانه برساند، اما وسط راه قال گذاشته شده. حتی برای این‏که جوان‏‌تر به نظر بیایم، هیلدا موهام را بافته بود. هِلّه خندید و ادای چشم‏‌های بامبی‌وار و صدای جیغ‏‌جیغوی من را درآورد. وقتی در ماشین نشسته بودیم و چشم‏‌هامان در پی جای مناسبی برای غارتِ بعدی بود، گفت: «چه شانسی آوردی پارسال دزدیدیمت.»

آخرين روز يک محکوم

160,000 تومان
کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستانی نه‌چندان طولانی از ویکتور هوگو، نویسنده‌ی بنام فرانسوی است. این رمان که از آثار ادبی مشهور جهان به‌شمار می‌رود، تفکرات و احساسات یک مرد محکوم به اعدام را به تصویر می‌کشد. او از گذشته‌ی خود پشیمان و خواهان عفو عمومی است؛ اما هیچ‌کس حتی تنها دخترش راضی به بخشش یک مجرم نمی‌شود. هوگو همیشه اعتراض‌ها و حرف‌هایش را در قالب داستان‌های تأثیرگذار به گوش مسئولان می‌رساند. این کتاب هم درواقع خطابه‌ی ویکتور هوگو علیه اعدام است. با این‌که سال‌های طولانی از انتشار این کتاب می‌گذرد، هنوز مسئله‌ی اعدام در اغلب جوامع حل‌نشده باقی مانده و مخالفان و موافقانی دارد. کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستان پر فراز و فرودی ندارد؛ اما تک‌گویی‌های شخصیت اصلی آن‌قدر پرکشش است که ناخودآگاه، خود را جای او می‌گذاریم. هوگو از قهرمان داستانش اطلاعات زیادی به ما نمی‌دهد؛ حتی از جرمش مطلع نمی‌شویم. او یک شهروند عادی است و هر یک از ما تنها به اندازه‌ی یک اتفاق ساده با وضعیت پیچیده‌ای که او گرفتار آن است فاصله داریم. هوگو با ترسیم دست‌وپازدن این مجرم در مرز باریک مرگ و زندگی و توصیف ترس‌هایش، فضایی پرکشش ایجاد کرده است که قطعاً از خواندنش لذت خواهید برد. در بخشی از متن آمده است: «من محکوم به اعدامم... محکوم به اعدام... من هر چه بکنم، این اندیشه‌ی جهنمی همیشه در برابرم حاضر است و دست از سرم برنمی‌دارد، هم‌چون هیولای مخوفی که از سرب ساخته باشند بر سنگ‌فرش مرطوب زندان روبه‌رویم نشسته و چنان حسود است که به‌تنهایی تمام اندیشه‌های آرام‌بخش و خیالات دل‌نشین را از سرم به در کرده است. همواره مراقبم هست و هر وقت بخواهم سر برگردانم و یا چشم برهم نهم، با دو دست سرد و منجمد و بی‌روح خود تکانم می‌دهد و نمی‌گذارد از یادش غافل شوم.»
سفارش:2
باقی مانده:2

قلعه ي پرتغالي

5,000 تومان

فهرست

 
  1. ماهی
  2. دم
  3. دست توی عکس
  4. لارک
  5. قباد
  6. هر وقت
  7. قلعه پرتغالی
  8. خانه
  9. موشک
  10. مد
 

برشی از متن کتاب

با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال می‌زدم. بال می‌زدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیک‌ترین مسجد آن اطراف فرود می‌آمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل می‌رسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه می‌دانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که می‌شد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. می‌شود گاهی شب‌ها آمد و شام را هم آورد این‌جا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشه‌ای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگ‌ها و روباه‌ها پخش بود. موش‌ها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا می‌شدند که به سویی می‌دویدند. شاید بو می‌کشیدند. می‌رفتند و بر می‌گشتند و باز می‌رفتند. توده‌ای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همان‌ها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان می‌پلکیدند. با پوزه‌های صورتی و مرطوب‌شان سر به هر سوراخی فرو می‌کردند و مرتب دور خودشان می‌چرخیدند ((آه از شب‌های تابستان، آه از شب‌های این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم می‌دیدم جز ماه که از آن بالا نور می‌پاشید و اصلا هم دست بر نمی‌داشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکت‌های خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو می‌رفت. همه می‌رفتند. نگاه نمی‌کردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را می‌دانستند. می‌رفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که می‌آمد خلوت‌تر هم می‌شد. ((می‌توانم بپرم. می‌توانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسه‌های آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را می‌تکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک می‌شد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر می‌آمد و بار و مسافر می‌آورد.

مرگ در مي زند

220,000 تومان

در بخشی از کتاب مرگ در می‌زند می‌خوانیم

نات: از من چى مى‌خوایى؟ مرگ: چى مى‌خوام؟ فکر مى‌کنى چى مى‌خوام؟ نات: حتماً شوخیت گرفته. من کاملاً سرحال و سالم‌ام. مرگ [بى‌اعتنا]: آهان. [به دوروبر مى‌نگرد.] جاى خوش‌گلیه. خودت درستش کردى؟ نات: یه دکوراتور داشتیم، اما خودمون هم باش کار کردیم. مرگ [به عکسى روى دیوار نگاه مى‌کند.]: من از این بچه‌هاى چشم‌درشت خوشم میاد. نات: من فعلاً نمى‌خوام برم. مرگ: نمى‌خوایى برى؟ تو رو خدا شروع نکن که حال‌ش رو ندارم. مى‌بینى که، از صعود حالت تهوع بهم دست مى‌ده. نات: چه صعودى؟ مرگ: از ناودون اومدم بالا. مى‌خواستم یه ورود نمایشى داشته باشم. دیدم پنجره‌ها بزرگ اند و تو هم بیدارى دارى مطالعه مى‌کنى. گفتم به زحمتش مى‌ارزه. بالا مى‌رم و با یه کمى چیز وارد مى‌شم. [‌انگشت‌هایش را به اصطلاح مى‌شکند و ترق‌تروق راه مى‌اندازد.] همین موقع پاشنه‌ى پام گیر کرد به چند تا شاخه‌ى مو. ناودون شکست و آویزون شدم به یه بند. بعد شنلم شروع کرد به پاره‌شدن. مى‌گم بیا بریم بابا. انگار از اون شب‌هاى سخته. نات: تو ناودون من رو شکستى؟ مرگ: شکست. یعنى نشکست. یه‌خرده کج شد. تو چیزى نشنیدى؟ من خوردم زمین. نات: داشتم چیز مى‌خوندم. مرگ: چى بوده شش‌دانگ رفته بودى توُ بحرش. [روزنامه‌ای را که نات مى‌خواند بر مى‌دارد.] «سرقت در مجلس عیاشى». مى‌تونم این رو امانت بگیرم؟
سفارش:0
باقی مانده:2