ریسک اعتباری: اندازه گیری و مدیریت

4,500 تومان

مهم ترین ریسکی که سازمانهای مالی با آن مواجه اند ریسک اعتباری است، که مهم ترین عامل ایجاد مشکل و سردر گمی است، هم برای بانکداران، هم برای سرمایه گذاران و حتی برای متخصصان امور مالی.

کتاب ریسک اعتباری: اندازه گیری و مدیریت به شما کمک می کند که با تمام جنبه های ریسک اعتباری آشنا شوید و بخش اعظم فنون و الگوهای جدید شناسایی، سنجش، پایش و نظارت مبتنی بر بانکداری را در اختیارتان قرار می دهد تا بتوانید به کمک آنها دریابید سازمانتان تا چه حد در معرض ریسک قرار دارد.

در ضمن، این کتاب درآمدی بر الگوهای ارزیابی ریسک اعتباری را در اختیارتان قرار می دهد و متمرکز است بر ابزارها و تکنیکهای مدیریت ریسک اعتباری در سطح خرده فروشی (شیوه های درجه بندی اعتبار مشتری)، و همچنین در سطح اوراق بهادار (الگوهای اوراق اعتباری).

 

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ریسک اعتباری: اندازه گیری و مدیریت

نویسنده
دکتر محمد طالبی، نازنین شیرزادی
مترجم
——–
نوبت چاپ 0
تعداد صفحات 336
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1400
سال چاپ اول  ————
موضوع
مدیریت و حسابداری
نوع کاغذ  —————
وزن 450 گرم
شابک
9789645306418
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.450 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ریسک اعتباری: اندازه گیری و مدیریت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قورتش‌بده 1/ خورشید را برایم قورت می‌دهی؟

130,000 تومان

معرفی کتاب قورتش بده 1 اثر عادله خلیفی

یک شهر بود، همه چیز سرجایش بود. اما از یک روز... شهر کم کم عوض شد و هر روز خلوت و خلوت و خلوت تر می شود، یکی دارد همه چیز را قورت... قورت... قورت می دهد. این قورتش بده است.
هشت سالش است. او می تواند هر چیزی را قورت بدهد، هرچقدر بزرگ باشد، هرچقدر دور باشد. قورتش که داد پووووووف... آن را بالا می آورد روی کاغذ و چیزی که قورت داده، عکس برگردان می شود...
از چی بدت می‌آید؟ «قورتش‌بده» می‌تواند همه چیز را برایت قورت بدهد، هر اندازه هم که بزرگ باشد، هر چقدر هم که دور باشد. او همه چیز را می‌گیرد بین دو انگشتش و قورتش می‌دهد و عکس‌برگردانش می‌کند.
یک روز دختری از قورتش‌بده خواست خورشید را برایش قورت بدهد. آیا قورتش‌بده می‌تواند خورشید را هم قورت بدهد؟ چه بلایی سرِ شهر و سرِ خورشید و سرِ خودِ قورتش‌بده می‌آید؟
سفارش:0
باقی مانده:1

باگاردباز

62,000 تومان

معرفی کتاب با گارد باز اثر حسین سناپور

«با گارد باز» مجموعه ای از بیست داستان کوتاه و خیلی کوتاه «حسین سناپور» .
در این مجموعه داستان هایی می خوانیم در مورد آدم های در حاشیه قرار گرفته: از تنهایی و خلوت یک شاعر گرفته تا رینگ بوکس یا خداحافظی زنی که برای اعدام می رود و همین طور آزادی یک زندانی سیاسی.
همین تنهایی و جدایی شاید مضمون اصلی داستان های این مجموعه باشند. تک افتادگی آدم ها و کنش عاطفی آن ها در برابر این تک افتادگی.
سفارش:0
باقی مانده:1

قصه‌های دوستی 6: روزی که مولی پرواز کرد

130,000 تومان
مولی دوست دارد به شهر بازی برود، آن‌جا همراه با دوستانش خیلی خوش می‌گذرد. با‌هم به اتاق خنده می‌روند، سوار چرخ‌وفلک می‌شوند، اسب‌سواری می‌کنند و نمایش عروسکی می‌بینند. راستی، مولی یک سکه دارد می‌تواند برای خودش و دوستانش بادکنک بخرد. چه خوب! مولی دوستان‌ زیادی دارد و باید چند‌تا... ای وای! مولی کجا رفت؟ والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان در «روزی که مولی پرواز کرد!» به بهترین و ظریف‌ترین شکلِ ممکن عشق، دوستی و نیکی کردن به دیگران را دست‌مایه‌ داستانش قرار می‌دهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ موش کوچولویی را به تصویر می‌کشد که دوست دارد با هدیه‌ای کوچک تک‌تک دوستانش را خوشحال کند. گورباچف در داستانِ تصویری «روزی که مولی پرواز کرد!» به مخاطب کودک می‌آموزد که گاهی ممکن است دوستی و نیکی کردن به دیگران مسیر همواری نداشته باشد، اما بدون شک پایانِ درخشان و روشنی دارد. درست مثل تصمیم مولی برای خوشحال کردن دوستانش و ماجراهای هیجان‌انگیزی که در امتداد این تصمیم برای او رقم می‌خورد! والری گورباچف کتاب‌های زیادی را برای بچه‌ها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش می‌گوید: «از وقتی یادم می‌آید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم می‌خواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سال‌هاست در نیویورک زندگی می‌کند.  

ته‌جدولی‌ها 8/ راز سیرک آتش

148,000 تومان
معرفی کوتاه

ته جدولی ها 8: راز سیرک آتش

چیزی نمانده که تعطیلات عالی هفته‌ ی آخر سال به فاجعه‌ ای تمام‌عیار تبدیل شود. اینکه همه‌ چیز به روال طبیعی خود برگردد، به عشق‌فوتبال‌ها بستگی دارد. قرار بود تعطیلاتِ فراموش‌نشدنی‌ ای باشد. قرار بود آخرین مسابقه‌ ی فوتبال سال را برگزار کنند: مسابقه‌ ی بچه‌ها با پدر و مادرها. بعدش هم قرار بود با هم به ورزشگاه اتلتیکو مادرید بروند تا فینال جام‌حذفی را تماشا کنند. این‌ ها به کنار، سیرک بزرگ آتش هم به سویالاچیکا آمده تا برنامه‌ های جذاب و هیجان‌انگیزی ترتیب دهد، اما با شروع آتش‌سوزی‌ های مرموز در شهر، همه‌ چیز به هم ریخته است. عشق‌فوتبال‌ ها که پیمان بسته‌ اند تا همیشه کنار هم باشند، این بار در جلد هشتم از مجموعه‌ ی ته‌جدولی‌ها باید دست‌به‌کار شوند و مقصر آن خراب‌کاری‌ ها را پیدا کنند.
سفارش:0
باقی مانده:1

گرمازده

8,500 تومان

در بخشی از کتاب گرمازده می‌خوانیم

نزدیک دو نیمه‌شب بود که تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشتم و با صدایی که تلاش می‌کردم خواب‌آلود به‌نظر نیاید سلام کردم. از توی گوشی صدایی نمی‌آمد. چند لحظه بعد، در فاصله‌ی قورت دادن آب دهانم، صدایی مثل موج‌های کم‌رمق دریا، که از دور به گوش برسد، می‌شنیدم که با قطع‌و‌وصل شدن یک دستگاه دیجیتال خودکار درمی‌آمیخت و مرا مطمئن می‌کرد برای منتقل شدن صدایم باید بیشتر صبور باشم. «الو؟! الو! صدای منو می‌شنوی؟» مادرم پشت تلفن بود. هنوز عادت نکرده بود برای رسیدن صدایش منتظر بماند، با وجود این‌که چند‌بار برایش توضیح داده بودم که صدای او از میان نوارهای کابل زمینی تلفن باید به ماهواره‌ای که در هوا پرسه می‌زند برسد و از آن‌جا به ماهواره‌ی دیگری که هزاران کیلومتر دورتر در آسمان شهر خودمان سرگردان است مخابره شود و از آن‌جا دوباره بیاید روی زمین و در این مرحله صدایش بار دیگر باید از امواج دیجیتالی به پیامی مغناطیسی تبدیل شود، وارد جعبه‌ی تقسیم عظیمی بشود که تلفن‌های دریافتی را تفکیک می‌کند و صداها را هُل می‌دهد توی سیم‌های نازک و تازه از این‌جا به بعد است که انگار صدایش از شهر خودمان به گوش پسرش می‌رسد، انگار که فاصله همان دو خیابان بی‌مقدار همیشگی است. وقتی باید منتظر می‌ماند من جوابش را بدهم سؤال بعدی را می‌پرسید و مضطرب می‌شد که صدایش به گوش ما نمی‌رسد. به هر ترتیب پاسخش را دادم و از این‌که او در این نیمه‌شب بارانی و دم‌کرده به چیزی که بارها به او آموزش داده بودم اهمیت نمی‌داد ناراحت نبودم.

لذتي که حرفش بود

210,000 تومان

در بخشی از کتاب لذتی که حرفش بود می‌خوانیم

بالاخره جوان دست از سر موبایل برداشت و همان بالا، روی بار، رو‌ به‌ آسمان دراز کشید. صمیمیت‌شان از همان فاصله‌ی دور هم حس می‌شد. آن یکی موبایل را گرفت. چند‌ باری موبایل بین‌شان رد‌ و‌ بدل شد، تا که فهمیدم یکی می‌خواهد از دیگری عکس بگیرد. جوان بلند شد و رفت سمت مبل استیل و روی آن لم داد. پیانو همچنان پخش می‌شد و او پشت به خورشید نارنجی تهران، غرق در صدای بوق ماشین‌ها و صدای خنده‌ای که شنیده نمی‌شد، مرتب روی آن مبل عجیب حالت عوض می‌کرد. به عنوان یک عکاس اگر جای آن مرد موبایل‌ به‌ دست بودم، حتمن جوری قاب را می‌بستم که کل ترافیک، بار کامیون، مرد افغان و مبل استیل را با‌هم داشته باشم. ولی موبایل آن جوان نمی‌توانست چنین لنز بازی داشته باشد. همانطور که به صدای پیانو گوش می‌دادم عکسی را که در موبایل ذخیره می‌شد تصور می‌کردم. عکسی که اگر او برای خانواده‌اش بفرستد، که بعید هم نیست، کاملن با چیزی که می‌دیدم در تضاد بود. بهترین حالتش را شرح می‌دهم؛ چرا که آن عکس بی‌تردید چیز دیگری بوده، چیزی که فعلا درباره‌ی آن سکوت می‌کنم. مرد افغان سوژه‌ی اصلی بود، مبل ممکن نبود حذف شود و مهم‌تر از همه، خورشید بود. آن مرد امکان نداشت که از خیرِ خورشیدی به آن زیبایی بگذرد. کل عکس او پُر می‌شد از این سه و باقی حذف می‌شد. مردم عاشق زوم کردن هستند. حق هم دارند، کار لذت‌بخشی‌ست. دورها نزدیک می‌شوند، غیر‌ قابل‌ دسترس را دسترس می‌کند. ولی در‌ عین‌ حال، حین عکاسی درست مثل بچه‌ها می‌شوند، همه‌چیز را دو قسمت می‌کنند؛ خوب‌ها و بد‌ها، و از بدها عکس نمی‌گیرند.
سفارش:0
باقی مانده:2