زندگی‌ من‌

8,500 تومان

در رمان‌ زندگی‌ من‌ رئالیسم‌ خاص‌ چخوف‌ جلوه‌گر است‌ و زندگی‌ آن‌گونه‌ که‌ در روستاهای‌ روسیه‌ می‌گذشته‌، یعنی‌ آکنده‌ از زشتی‌، وحشیگری‌ و بی‌عاطفگی‌، ارائه‌ می‌شود. انتشار این‌ رمان‌ خشم‌ سنت‌گرایان‌ و نیز نوگرایان‌ را برانگیخت‌ چرا که‌ تاب‌ نگاه‌ عینی‌ چخوف‌ را نداشتند. هیئت‌ سانسور تهدید کرد که‌ چنانچه‌ چخوف‌ صحنه‌ای‌ را که‌ در آن‌ مقامات‌ را مسئول‌ بی‌سوادی‌ روستاییان‌ می‌داند و به‌ نظرِ روستاییان‌ نسبت‌ به‌ مذهب‌ اشاره‌ دارد حذف‌ نکند دستگیر می‌شود. با این‌ همه‌، چخوف‌ به‌ جنبه‌های‌ لطیف‌ترِ زندگیِ زن‌ها و مردها و به‌خصوص‌ مناظر دلپذیر روستا نیز می‌پردازد؛ گویی‌ می‌خواهد نشان‌ دهد که‌ زندگی‌ انسان‌ چه‌ اندازه‌ می‌تواند از زیبایی‌ برخوردار باشد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

زندگی‌ من‌

نویسنده
آنتوان چخوف
مترجم
احمد گلشیری‌
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ١٩٢
نوع جلد شومیز
قطع
پالتویی
سال نشر ١٣٩٣
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان های روسی قرن 19
نوع کاغذ ——
وزن 176 گرم
شابک
9789649021713
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.176 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زندگی‌ من‌”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

رنسانسِ ایتالیا‏

12,000 تومان
مردم به رنسانس که فکر می‌کنند، به یاد نمازخانه سیستین میکلانژ (میکلانجو)، مونالیزای لئوناردو داوینچی، و تعداد زیادی نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و ساختمان‌های عظیم دیگری می‌افتند که در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم در ایتالیا آفریده شد. گرچه این هنرمندان بزرگ و آثارشان به راستی مظهر اوج این عصرند، اما رنسانس صرفاً انقلاب هنری نبود. در طول چندین قرن (تقریباً از ١٣٧٥ تا ١٦٢٥) در تمام وجوه زندگی انسان در اروپا تغییرات چشمگیری صورت گرفت. مردان و زنان عصر رنسانس شاهد بودند که در همه عصرها، از روش کسب و کار مردم گرفته تا شیوه سیاست‌ورزی و اسلوب بنای خانه‌هایشان، نو دارد به سرعت جانشین کهنه می‌شود. تمایل به ایجاد تغییرات در ایتالیا آغار شد و به مدت حدود یک قرن (تقریباً از ١٣٧٥ تا ١٤٧٥) پدیده‌ای کاملاً ایتالیایی بود. از آنجا که ایتالیا در محل تلاقی اروپای شمالی، آفریقا، و آسیا واقع شده بود، به دیگِ در هم جوشِ عقاید و آرای فرهنگ‌های بسیار متفاوت تبدیل شد. ایتالیایی‌ها از اروپای شمالی، به ویژه فرانسه، سبک‌های ادبی و موسیقایی را به وام گرفتند که آن‌ها را با ذوق و سلیقه‌ی خود سازگار کردند.‏

گام های اصلی در نشر کتاب(ویراست دوم)

32,000 تومان
به اعتقاد نویسنده که نامش بی‌گمان برای علاقه‌مندان به صنعت نشر آشناست، این کتاب در وهله نخست برای کسانی نوشته شده که می‌خواهند پیشه اصلی‌شان نشر کتاب باشد یا کسانی که درصددند خود ناشر باشند و آثار خود را خود منتشر کنند. همچنین دانشجویانی که دوره‌های نشر، ویرایش و شاخه‌های تولیدی در نشر را می‌گذرانند، می‌توانند از این کتاب به عنوان متن درسی یا کمک درسی استفاده کنند. نشر، پل ارتباطی و پیوندگاه میان پدیدآورندگان و خوانندگان کتاب است. اثری که آفریده و فقط بر یک نسخه ظاهر می‌شود، به کمک دانش، تخصص، مهارت، ذوق و هنر و… مخاطره‌جویی ناشر به صدها، هزارها و گاه هزاران نسخه تبدیل و در اختیار جامعه بشری گذاشته می‌شود. این کتاب به گونه‌ای تدوین شده که برای خودآموزی و آشنا شدن دوستداران نشر کتاب با مفاهیم پایه و مراحل اساسی نشر، راههای اصلی را نشان می‌دهد.

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.

من‌ مجردم‌ خانوم

4,500 تومان
درِ یکی‌ از اتاِها بسته‌ بود. آن‌ را باز کرد و بی‌آن‌ که‌ تو برود گردن‌ کشید و داخلش‌ را دید. در را بست‌ و به‌ آن‌ یکی‌ رفت‌. چشمش‌ به‌ تشک‌ و متکای‌ دونفره‌ای‌ که‌ روی‌ زمین‌ پهن‌ بود افتاد. گودیِ به‌ جا مانده‌ از دونفری‌ که‌ تویش‌ خوابیده‌ بودند هنوز دست‌ نخورده‌ مانده‌ بود. مینا نزدیک‌ درِ اتاِ آمد و گفت‌: «باید ببخشین‌ که‌ یه‌کم‌ به‌ هم‌ ریخته‌ است‌. می‌خواستم‌ روتشکی‌ها رو بشورم‌ که‌...»

همۀ تابستان بدون فیسبوک

42,000 تومان
آگاتا بسیار چاق است و عاشق دونات شکلاتی. هرجا باشد، بعداً می‌شود از تکه‌های شکلاتی که روی زمین ریخته ردّش را زد. سر ماشین اداره هم که زیر پایش است، چنین بلایی آورده؛ هرجا سر و کله‌ دونات‌های شکلاتی عظیمی که روی سقف ماشین کار کرده‌اند پیدا شود، یعنی آگاتا دارد می‌آید... این‌ها شاید برای یک آدم عادی مشکلی درست نکند، اما کارآگاه پلیسی که راحت بشود تعقیبش کرد قطعاً درکارش به مشکل می‌خورد. شاید همین مشکلاتی که به نظر او پیش‌پا‌افتاده است، باعث شده او را از اداره پلیس نیویورک به نیویورکِ جدید تبعید کنند؛ شهری که فقط یک خیابان است و هیچ جرمی در آن اتفاق نمی‌افتد، در این شهر حتی نمی‌شود به اینترنت هم دسترسی داشت. به همین دلیل کارآگاه آگاتا باشگاه کتابخوانی راه می‌اندازد و سعی می‌کند از کارمندان کتاب‌نخوان اداره پلیس عشق‌کتاب بسازد. یکی از همین روزهای ساکتِ کسالت‌بارِ بی‌اینترنتِ گرمِ تابستان، حین بحث درباره اهمیت ادبیات کلاسیک با کارمندی که پشت میز پذیرش اداره پلیس مشغول مانیکور کردن ناخن‌هاش بود، بالاخره قتلی اتفاق می‌افتد... رومن پوئرتولاس این بار با کارآگاهی که عاشق کتاب است، سراغ ادبیات پلیسی رفته و سعی دارد با چاشنی طنز همیشگی‌اش این بار نوک انتقادش را سمت کتاب‌نخوان‌های بی‌دغدغه ببرد. انتشارات ققنوس همه تابستان بدون فیسبوک را هم مثل آثار دیگر پوئرتولاس با اجازه ناشر و نویسنده منتشر کرده است.

مه مانی

15,000 تومان
لباس های پیرمرد رنگ و رورفته و پوسیده به نظر می رسید . انگار نور تند و مستقیم سالیان تارو پودش را به نیش كشیده باشد ، كافی بود دست بهشان بزنی تا از هم وا بروند. پیرمرد سرش را خاراند و دستش را توی بقچه كرد و نان خشكی بیرون آورد و سق زد. چق چق جویدن نان خشك در فضای خالی و سوت و كور میدانگاه پیچید و در دل شیری كور مه فرو رفت.