زنی با چکمه ساق بلند سبز

1,400 تومان

داستان‌های این مجموعه نگاهی تازه به مسائل و اتفاقاتی دارند که در زندگی روزمره ما رخ داده یا می‌دهند. در داستان اول این مجموعه نگارنده از جنگ می‌گوید: گزارشگر یک روزنامه که نزدیک به بیست سال در اروپای غربی زندگی کرده، حالا به ایران برگشته است، چرا که مادرش در حال احتضار است. بعد از درگذشت مادر، او قصد دارد به اروپا برگردد اما یک روز که از سر بی حوصلگی در خیابان‌های تهران قدم می‌زند با دیدن یک کتاب با نام “گیرنده: منقطه جنگی” که به طور تصادفی به دستش می‌افتد با نامه‌هایی روبرو می‌شود که دانش‌‌آموزان از شهرای مختلف برای رزمندگان جبهه‌های جنگ تحمیلی نوشته‌اند. او آنها را می‌خواند و یکی از نامه‌ها تأثیر عجیبی بر روی او می‌گذارد. حالا به او سرنوشت نویسنده یکی از نامه‌ها علاقه‌مند شده است.

سال‌ها از پایان جنگ گذشته است و او ناخواسته به سوی شهری می‌رود که دختری از آنجا، سال‌ها پیش، برای رزمنده‌ای نامه نوشته است و… دیگر داستان‌های این مجموعه عبارتند از: تالاب، روسان دارند از آب بالا می‌آیند، اتاق طبقه دوازدهم، سینمای مخفی و چند داستان دیگر.‏ مرتضی کربلایی لو متولد ١٣٥٦ نویسنده جوانی است که در داستان‌هایش باید منتظر وقوع حادثه‌ای بود که در آخرین لحظه‌ها رخ می‌دهد. “من مجردم خانوم” و “خیالات” کتاب‌هایی هستند که پیش‌تر از او منتشر شده است. کتاب “من مجردم خانوم” در بیست و دومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی (بهمن ٨٣) مورد تشویق قرار گرفت.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

زنی با چکمه ساق بلند سبز

نویسنده
مرتضی کربلایی لو
مترجم
——-
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ١٠٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٠
سال چاپ اول ١٣٨٥
جایزه‌
برنده‌ی جایزه‌ی روزی روزگاری -برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب
نوع کاغذ تحریر
وزن ۱۴۴ گرم
شابک
9789643116330
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.144 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زنی با چکمه ساق بلند سبز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خیالات

1,200 تومان
پژوی مشکی رنگ از مقابلش گذشت وجلوتر توقف کرد ،بعد بلافاصله دنده عقب گرفت وجلو شهلا ایستاد. راننده شیشه را پائین داد. بلند گفت :(( بیایید بالا می رسونمتون.)) شهلا هنوز راننده راندیده بود. بی اعتنا گفت :(( خیلی ممنون منتظرم تاکسی بیاد. شما بفرمایین.)) دور نیست ، اتفاقی غریبب نیست. خیالات درهمین نزدیکی است . روزمره ای است که آرام آرام مسخ می کند. می رود، می آید وعادی جلوه می کند.

زمستان با طعم آلبالو

120,000 تومان
زنی که همسرش او را درک نمی‌کند به ناچار خیال می‌بافد : « نمی‌دانم از آن زمستان آخر چند روز گذشته ، همان زمستانی که برای اولین و آخرین‌بار دست سردم را گرفتی تا گرمای دستت که یک جور متفاوتی بود ، چیزی شبیه معجزه و فرق می‌کرد با هر گرمای دیگری ، از دستم به تمام جانم منتقل شود . و باز هم زمستان است . باز هم هوا سرد شده و دست‌های من هم ، و چقدر خوب است این سرما . نمی‌دانم باید باورم بشود که بالاخره این زمستان می‌آیی یا نه ؟ من دلم می‌خواهد باور کنم . تا زودتر روزهای مانده تا آمدنت بگذرند این روزهای بیهوده بی توی من ، که همه‌شان منحنی و ناراست می‌گذرند . خودت که خوب می‌دانی چه می‌گویم . می‌دانی که این روزهایم چقدر بد می‌گذرند و حتی شب‌هامان . » « زمستان با طعم آلبالو » روایت دلواپسی‌های زنی است که در خیال خود به دنبال گمشده‌اش می‌گردد تا حضور او را در تنهایی‌های خود رقم زند .
سفارش:0
باقی مانده:1

امپراتوری‌ آشور

130,000 تومان
تا نیمه‌ی قرن‌ نوزدهم‌، از فرهنگ‌ و تمدن‌ بین‌النهرین‌ باستان‌ جز افسانه‌ای‌ بیش‌ نمانده‌ بود. تا این‌ که‌ در دهه‌ی ۱۸۴۰پرده‌برداری‌ از حجاب‌ رازآلودی‌ که‌ آشور و فرهنگ‌های‌ همتایش‌ را پوشانده‌ بود آغاز شد و کاخ‌ها و شهرهای‌ باستانی‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ از زیر خاک‌ به‌ درآمدند. یک‌ قرن‌ و نیم‌ کاوشگری‌، به‌ همراه‌ ترجمه‌ی بسیاری‌ از متون‌ بین‌النهرینی‌، آشکار ساخته‌ است‌ که‌ آشوریان‌ صرفاً ویرانگرانی‌ سنگدل‌ نبودند، بلکه‌ سازندگانی‌ شگفت‌انگیز، کشاورزانی‌ سختکوش‌، بازرگانانی‌ کوشا، هنرمندانی‌ ماهر نیز بودند. با این‌ حال‌، آشوریان‌ بیش‌ از هر قوم‌ باستانی‌ دیگری‌، از راه‌ یورش‌های‌ نظامی‌ تجاوزکارانه‌، لشکرکشی‌ و جنگ‌، و غارت‌ و چپاول‌ زندگی‌ می‌کردند. خشونت‌ و ستمگری‌ آن‌ها نسبت‌ به‌ اقوامی‌ که‌ بر آن‌ها چیره‌ می‌شدند در تاریخ‌ ثبت‌ شده‌ انسان‌ تقریباً بی‌همانند است‌. کتاب‌ حاضر، از «مجموعه‌ی تاریخ‌ جهان‌»، به‌ بررسی‌ تاریخ‌، فرهنگ‌، و تمدن‌ امپراتوری‌ آشور و علل‌ سقوط‌ آن‌ از اوج‌ قدرت‌ به‌ ژرفای‌ تیرگی‌ و گمنامی‌ می‌پردازد.

یک حکومت کوتاه و رعب‌‌آور

7,000 تومان
در مرکز کشور هورنر خارجی، کشوری کوچک قرار دارد به نام هورنر داخلی؛ کشوری با جمعیتی کمتر از ده نفر که مساحتش جوابگوی این تعداد هم نیست و ساکنانش مجبورند در هورنر خارجی بایستند و به نوبت به کشورشان بروند. پس از چند سال، روزی یکی از اهالی هورنر خارجی پیشنهاد می‌دهد که هموطنانش از اهالی هورنر داخلی مالیات بگیرند و این، ابتدای یک حکومت کوتاه و رعب‌آور است. جورج ساندرز نویسنده ٥٧ ساله آمریکایی، مدرس نویسندگی خلاق و خالق کتاب پاستورالیا، که به فهرست هزار و یک کتابی که پیش از مرگ باید خواند راه یافته است. کتاب‌های دیگر او نیز جوایز بسیاری چون جایزه اُ. هنری و پن همینگوی را برایش به ارمغان آورده است. ساندرز پنج سال زمان صرف نوشتن یک حکومت کوتاه و رعب‌آور کرده است که با تحسین منتقدان مواجه شد. ساندرز اگر محبوب‌ترین نویسنده داستان کوتاه در ایالات متحده نباشد، یکی از محبوب‌ترین هاست و هر آنچه به قلم او آراسته باشد با نقد و بررسی معتبرترین منتقدان کتاب در سرتاسر ایالات متحده و دیگر کشورها مواجه می‌شود.

سارای همه

4,500 تومان
"کتاب حاضر، مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «هاله»، «هیولا»، «مونتاژ»، «سفید»، «بازی»، «سارای همه»، «تاریک، روشن» و... . در خلاصه داستان «سارای همه» آمده است: «امیر» جوان موفق در کار، با همسرش «شهرزاد» زندگی می‌کند. شهرزاد موقع عصبانیت لال می‌شود. شهرزاد برای گریز و مبارزه با ملال زندگی، اقدام به بازی و خلق نقش «سارا سیامک» می‌کند. او مدتی امیر را با سارا سیامک رها می‌کند. امّا زمانی که بازی نقش جدی می‌گیرد و امیر به ظاهر سارا را انتخاب می‌کند، شهرزاد برای همیشه، بازی را کنار می‌گذارد و علاوه بر کنار رفتن سارا، مرد مورد نظر شهرزاد ،سیامک، نیز نابود می‌شود و امیر و شهرزاد دوباره به زندگی عاشقانه خود باز می‌گردند."

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.