

زن و سينما
85,000 تومان
معرفی کتاب زن و سینما
کتاب زن و سینما دربردارندهی چندین مقالهی فمینیستی است که میکوشند با دیدی انتقادی نقش زنان در سینما و بازنمایی تصویر آنان در فیلمها را بررسی کنند.
در این کتاب منتقدان و نظریهپردازان سرشناسی همچون لارا مالوِی و ای. آن کاپلان، تئوریها و ایدههایشان را در مورد سینما ارائه کردهاند. همچنین ساختارشکنی سینمای مارگریت دوراس و فیلم بیل را بکشِ کوئنتین تارانتینو مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
دربارهی کتاب زن و سینما
با آنکه سینما در اوایل قرن بیستم شکل گرفت و دنیا را تسخیر کرد، اما پذیرش زنان بهعنوان انسانهایی مستقل و دارای هویت و ارائهی تصویری واقعی از آنها، دهها سال بعدتر اتفاق افتاد. تا پیش از دههی 1970، زنان معمولاً فقط بهعنوان بازیگر در فیلمها حضور داشتند.
نقشهایی هم که به آنها محول میشد کاملاً کلیشهای بود؛ زنانی اغواگر، دخترانی معصوم یا مادرانی نگران. در بخش فنی هم اجازهی ورود به زنان داده نمیشد و تقریباً هیچ زن کارگردان یا نویسندهی سرشناسی در آن دوران وجود نداشت.
در نهایت، جنبشهای اجتماعی و انقلابهای جنسی دههی هفتاد، عمیقاً بر روی سینما تأثیر گذاشت و باعث شد تمام این کلیشهها برهم بخورد. زنانِ فیلمها به دنیای واقعی نزدیکتر شدند و هویت پیدا کردند.
همزمان تعداد قابلتوجهی کارگردان، نویسنده، تدوینگر و فیلمبردار زن آموزش دیدند و توانستند وارد سیستم فیلمسازی شوند. در نتیجه، سینما شکل دیگری به خود گرفت و توانست تصویر حقیقیتری از زنان ارائه دهد. در آن زمان نقد فمینیستی هم از حوزهی ادبیات به سینما وارد شد و منتقدین و نظریهپردازان زن، دیدگاههایشان را در مورد سینمای جدید ابراز کردند و کوشیدند آن را اصلاح کنند.
منیژه نجم عراقی، مرسده صالحپور، نسترن موسوی و مهرناز صمیمی، تعدادی از همین مقالات فمینیستی و انتقادی را در کتاب زن و سینما گردآوری کردهاند. این مقالات تصویری که فیلمها از زنان ارائه میدهند را نقد میکنند و خواهان نقشی جدیتر و جدیدتر برای زنان هستند.
در انبار موجود نمی باشد
زن و سينما
نویسنده |
مجموعه نویسندگان
|
مترجم |
منیژه نجمعراقی
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 0 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
سینما و تئاتر
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789643628086
|
وزن | 0.108 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
زندگي خصوصي درختان
معرفی کتاب زندگی خصوصی درختان
کتاب زندگی خصوصی درختان، داستانی عاشقانه و تلخ از آله خاندرو سامبرا نویسندهی جوان اهل شیلی دربارهی بحران هویت نسلهای پس از حکومت دیکتاتوری پینوشه، رنجِ انتظار و تنهاییهای عمیق آدمهاست. این رمان کوتاه شبیه به یک یادداشت بلند اما آمیخته به خاطره، واقعیت، داستان، وهم و خیالهای مردی 30ساله است که وقتی یک شب از برگشتن همسرش به خانه ناامید میشود، به مرور رویدادهای گذشتهی زندگیاش میپردازد.دربارهی کتاب زندگی خصوصی درختان
همهچیز از آن شبی شروع شد که «ورونیکا» از کلاس طراحیاش برنگشت و حس نگرانی توأم با ترسی غریب به دل «خولیان» افتاد. همزمان که برای دخترخواندهاش «دانیلا» قصهی تازهاش دربارهی دوستی دو درخت را تعریف میکرد تا خوابش ببرد، به یاد گذشته افتاد و به استقبال خیالاتش رفت. او اکنون صاحب خانواده بود، در سه دانشگاه، ادبیات تدریس میکرد، اما به دلش افتاده بود که ممکن است ورونیکا برنگردد و همهی اینها نقشبرآب شود؛ درست مثل زندگی با همسر سابقش. آله خاندرو سامبرا (Alejandro Zambra) در کتاب زندگی خصوصی درختان (به اسپانیولی: La vida privada de los árboles، به انگلیسی: The Private Lives of Trees) روایتی تلخ و عاطفی دربارهی احساس متناقض آدمها ترسیم میکند. شخصیت اصلی کتاب، خولیان است که در سرتاسر رمان، در ذهن خود، زنهای زندگیاش را به یاد میآورد و به بررسی رویدادهای عاطفی زندگیاش میپردازد. او همچنین عشقی عمیق نسبت به دختر ورونیکا در دلش حس میکند و نگرانی از آیندهی او که ممکن است بدون حضور مادرش سپری شود، دلش را میلرزاند. آلهخاندرو سامبرا با انتخاب راوی دانای کل، شدت احساسات شخصیت اصلی داستان را به زیبایی به خواننده منتقل میکند و باعث همذاتپنداری با او میشود. این رمان کوتاه که در شیلیِ پس از حکومت ژنرال پینوشه میگذرد، بحران نسلهای پس از دورهی دیکتاتوری را ترسیم میکند و بهعنوان داستانی متفاوت از نسل نویسندههای جوان آمریکای جنوبی، به توصیف حالتهای مختلف عشق یک مرد به مادر، همسر و فرزندخواندهاش میپردازد. کتاب زندگی خصوصی درختان نوشتهی آلهخاندرو سامبرا در نشر چشمه و با ترجمهی ونداد جلیلی منتشر شده است.بگذریم…
برشی از متن کتاب
قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره. از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن. توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه. گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه .... تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه. بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی. فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.سن عقل
معرفی کتاب سن عقل اثر ژان پل سارتر
اول شخص مفرد
تاریخ ماریخ مستطاب 3/ سبیل
سبیل هیتلری، سبیل چخماقی و داگلاسی، سبیل بالمگسی، سبیل دستهموتوری...
آیا تا حالا هیچیک از این سبیلها را دیدهای؟
اصلاً میدانی فرق سبیل طرفداران متفقین در جنگ جهانی با سبیل طرفداران متحدین چی بود؟
یعنی چی شد که اینها با سبیل اینجوری به جنگ آنها با سبیل آنجوری رفتند؟
سختش نکنیم، میدانستی یکوقتی همین دوروبر سبیل نشانهی وقار و بزرگی بود و حتی خانمها کمی سبیل داشتند؟
بههرحال قبل از اینکه همهچی سبیلتوسبیل شود و سبیلها همه بر باد برود، مردمی پیدا شدند که قصهی همهی سبیلها را میدانستند و مینوشتند و میگذاشتند برای ما؛ قصهی آنها که سبیل شاهان را چرب میکردند و قصهی تویی که بیسبیل داری حکایت همهی سبیلدارها را میخوانی و به سبیلشان میخندی.
در کتاب تاریخ مستطاب سبیل با همهجور سبیل آشنا خواهی شد و هرچیزی که بخواهی دربارهی سبیل بدانی، توی این کتاب پیدا میشود.
دختر خاندان گات 3/ دختر خاندان گات و لولوی بلندیهای بادگیر
در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش میخوانیم
در عین اینکه بقیه مات مانده بودند و نگاه میکردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلولها را درآورد و شلیک کرد؛ یکبار، دوبار، چهاربار، هشتبار.. با هر شلیک مرگبار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچیها از بین میرفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فروکرد و شمشیر مبارزهی دندانهداری از کمربندش بیرون کشید. «پیش بهسوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدمهای بلند روی پشتبام به طرف دودکشها رفت اما سرجایش بیحرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یکعالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکشهای یککم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکشهای دور و برش بقیه اعضای کلوب زیرشیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمتکارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانههایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکشپاککن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلدمَنِ پاتنِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش میکرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را میخواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر میپرید و شمشیرش را دیوانهوار حرکت میداد و روی پشتبام پیش میرفت. صدای خوشنواز و آرامی که کمی تهلهجه داشت به گوش رسید که میگفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.