زيرآفتاب خوش خيال

4,000 تومان

معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر

جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان می‌پردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر می‌کشد.

این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است.

مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقه‌مند می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا خانواده‌اش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمی‌دارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج می‌کند.

پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار می‌گذرد، دچار مشکل شده و رابطه‌شان به جدایی ختم می‌شود. مونا مجبور می‌شود به تنهایی زندگی ‌کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث می‌شود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند.

جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بی‌طرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری می‌کند. همین موضوع سبب می‌شود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونه‌ای بکار برده است که شما را گیج نمی‌کند.

زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر آن است که از رائه‌ی چهره‌ی سیاه یا سفید به شخصیت‌های داستان پرهیز شده است.

چهره‌ی خانواده‌ی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ‌ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند.

تمام شخصیت‌های داستان از جمله مونا و شهریار جنبه‌های مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشاره‌ای به پیش‌داوری‌های پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان می‌شود.

از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز می‌توان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانواده‌های این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانواده‌ی شهریار گرمای رابطه‌ی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونه‌ای روایت می‌شود که گویی جدایی آن‌ها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیش‌داوری‌های ذهنی از پیش رقم خورده است.

با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا می‌کند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه می‌دهد.

در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر می‌خوانیم:

شیشه ‌شور را از روی هره‌ی پنجره برمی‌دارد. دمپایی‌ها را به نوبت می‌کند و روی هره می‌رود. وزنش را روی پنجره می‌اندازد. شیشه شور را فشار می‌دهد. قطره‌های ریز آب روی شیشه پخش می‌شوند. بوی تمیزی دماغش را پر می‌کند.

روزنامه را روی سطح بی‌رنگ، محکم بالا و پایین می‌کشد. پشت قطره‌های آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربه‌ای، نه بچه‌ای. کوچه خوابیده.

یکی دو ساعت دیگر خیابان پر می‌شود از مامان‌ها که سرشان را از در ورودی آپارتمان‌ها بیرون می‌آورند و سر بچه‌ها داد می‌کشند. پسربچه‌ها که گل‌کوچیک بازی می‌کنند و دختر بچه‌ها که دم در خانه‌ی همدیگر می‌پلکند. فقط یک دختر مو‌مشکی با پسرها فوتبال بازی می‌کند.

آن‌قدر ریزه است که خودش را چابک از لا به ‌لای پسرها رد می‌کند و شوت می‌زند توی دروازه‌ی زپرتی که می‌گذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمی‌گذاشت بروند توی کوچه. می‌گفت: «لازم نکرده با این گوییم‌ها بازی کنین واسه‌ی من.»

موسی توی خانه رژه می‌رفت و می‌گفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همه‌چیز و همه‌کس مزخرف بودند.

مسئله‌های ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهی‌هایی که هر از گاهی توی حوض جان می‌دادند، روی آب بی‌حرکت بالا آمدند و چپه می‌شدند، و شلوار پاره‌اش که هرچه مامان می‌دوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر می‌خورد.

ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه می‌پرید. مخصوصاً وقت‌هایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض می‌نشست و با انگشت‌های پایش بازی می‌کرد. شصت پای چپ با راست احوال‌پرسی می‌کرد و بهش شبات شالم می‌گفت.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

زيرآفتاب خوش خيال

نویسنده
جیران گاهان
مترجم
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 144
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643625757
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زيرآفتاب خوش خيال”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مرگ ايوان ايليچ

120,000 تومان

در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ می‌خوانیم

زندگى را در خانه‌ى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنان‌که معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوق‌العاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مى‌بود دیگر نقصى در زندگى‌شان نمى‌ماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابه‌جا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلاف‌نظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بى‌جدال زیاد باهم کنار مى‌آمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفته‌رفته آشنایى‌هایى پیدا مى‌شد و عادت‌هایى پدید مى‌آمد و زندگى‌شان هر طور بود پر مى‌شد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مى‌گذرانید و براى ناهار به خانه مى‌آمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دل‌آزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمه‌اش همین خانه بود. (کوچک‌ترین لکه روى سفره یا پارچه‌ى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مى‌آورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما به‌طور کلى زندگى‌اش طورى مى‌گذشت که به عقیده‌ى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمى‌خاست، قهوه‌اش را مى‌نوشید و روزنامه‌اش را مى‌خواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مى‌کرد و به دادگاه مى‌رفت و آن‌جا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مى‌افتاد.
سفارش:0
باقی مانده:5

عاشقانه‌های چهارفصل

7,000 تومان

معرفی کتاب عاشقانه های چهار فصل اثر احسان مهتدی

شعرهای این مجموعه در چهار فصل آمده اند: «عاشقانه های بهاری»: شانه تکانی از حرف، «عاشقانه های تابستانی»: آب راه اندازی در کویرستان، «عاشقانه های پاییزی»: قرائت فراغت از فراق غضروفی و «عاشقانه های زمستانی»: تنهایی ام را پوشیده است ژاکت تو.
در مقدمه ی این اثر از قول شاعر آمده است: «این شعرهای کوتاه را عاشقانه های چهارفصل نامیدم، چرا که به سادگی عاشقانه هایی بودند دنیایی که در حاشیه ی ذهن فصل ها نوشته شدند، در فضای فصولی که در هوا شناور بودند و این کلمات بی نام ونشان را بر بال های بریده ی باد به دهان پنهان من می آوردند...
پس مفاصل این عاشقانه ها طبیعتا چهار فصل است، فصل هایی که انگار زبان گشوده خطاب به جهان و یکدیگر، یکدیگر و جهان را سروده اند، به زبانی که شاید می توانست از دهان هر پرنده یا هر مرد یا زن دل داده ای به رقص آمده باشد...
و حالا دیگر سرپرستی این عاشقانه های بی سرپرست را به وطن دست های تو می سپارم خواننده ی عزیز این سال ها، شاید که روشن کند تکلیف سکوتی را که حقیقت تاریکی ماست، ما که یکدیگرمان بودیم.»
شعری از این مجموعه: «از دور که می آمد، دور را/ با خود می آورد به نزدیک،/ و به دور که می رفت نزدیک را/ با خود به دور می برد/ و هیچ کس ندانست/ در آمدنش برگشتنی بود/ که غمگین می کرد جانوران را/ و در رفتنش آمدنی بود/ که جهان را به زوزه وا می داشت»

مادمازل کتی و چند داستان دیگر

10,500 تومان

معرفی کتاب مادمازل کتی و چند داستان دیگر اثر میترا الیاتی

مادمازل کتی و چند داستان دیگر نوشته ی میترا الیاتی مجموعه داستانی است با محوریت مهاجرت، مهاجرت از خانه، از شهر و یا از کشور.

داستان ها نثری جذاب، روان و شاعرانه ای دارند و در مجموع مینمالیستی به نظر می رسند. نویسنده به طور هنرمندانه ای و با دوری از زیاده گویی، در خلال دیالوگ ها و توصیفات محدود، شخصیت ها را به خوبی پرداخت کرده است به گونه ای که خواننده به راحتی با آنها همذات پنداری می کند.

در هر داستان خواننده با انواع مختلف مهاجرت همراه می شود و به صورت خاص آنرا احساس و درک می کند. با اینکه داستان ها کوتاه اند اما نویسنده با ایجازی دقیق و توصیفاتی کامل و به اندازه فضای منحصر به فرد هر داستان را خلق کرده است.

این کتاب شامل هفت داستان است که عبارتند از مادمازل کتی، ماه منیر، پناهنده، شمعدانیها، مثل همیشه، می مانیم توی تاریکی، یوسف پلنگ کش.

تفاوتی که خانم الیاتی با سایر نویسندگان زن ایرانی معاصر دارد این است که اکثر نویسنده های زن ایرانی به طبع زندگی در ایران و مشکلات موجود، بیشتر سراغ سوژه هایی رفته اند که در ارتباط با مشکلات زنان و از دید فمینیستی بوده است اما خانم الیاتی با توجه به زندگی شخصی اش، به موضوعی جهان شمول پرداخته و فارغ از جنسیت است.

این کتاب در سال 1380 جایزه ی بهترین مجموعه داستان نویسندگان کتاب اولی را از خانه داستان دریافت کرده و همچنین نایل به دریافت جایزه هوشنگ گلشیری نیز شده است.

سفرنامه‌ی حاجی مهندس: سفرنامه‌ی فرش

35,000 تومان
  این کتاب سفرنامه‌ای متعارف نیست. در آن از سنت‌های بافندگی در ایران، بخش مهمی از هنرهای ایران، رسم‌ها، آداب و رسوم و گاه ریشه‏ی تاریخی برخی از پدیده‌ها و حوادث سخن رفته است. همچنین از اتفاقاتی که در حین گردآوری اطلاعات اساسی در مورد فرش ایران برای نویسنده رخ داده یا به گوشش خورده از بار فرهنگی یا تاریخی خالی نیست. در این سفرنامه نویسنده به برخی از هنرهای کاربردی، ابزارها و فنون و گاه ریشه‏ی تاریخی آن‌ها یا نسبت آن‌ها با شهرها و مناطق کشور پرداخته است.

عشق غريبه ها

420,000 تومان

در بخشی از کتاب عشق غریبه‌ها می‌خوانیم:

آموختن زبان ضروریْ و بنیادِ تمام آموزش‌هاست. این دو مسلمان که علاوه‌بر فارسیِ مادری، زبان فاضلانه‌ی عربی را نیز آموخته بودند، این را خوب می‌دانستند. آن‌ها از ایران سرمشق مهمی آورده بودند: اهمیت تسلط به زبان مادری در کنار یک زبان کلاسیک. از روی همین سر‌مشق بود که آن‌ها یازده‌ ماه در کرویدن هم انگلیسی بخوانند هم لاتین. تلاش‌های متناظر دانشوران آکسفورد، و چنان که بعد خواهیم دید، دانشوران کمبریج برای فراگیری عربی و تا حد کم‌تری فارسی، حاکی از دوسویگی روند آموزش در این دانشگاه بود. از دورانی که همه‌ی کلاس‌های دانشگاه به لاتین بودند مدت‌ها گذشته بود اما آکسفوردی که میرزا صالح و میرزا جعفر در پی ورود به آن بودند، همچنان بر زبان‌های خارجی به‌ویژه زبان‌های «کلاسیکِ» کم‌وبیش مُرده تأکید بسیار داشت. در خاطرات روزانه‌ی میرزا صالح، تلاش‌های او را برای واداشتن خودش به آموختن لاتین علاوه‌بر انگلیسی و فرانسوی می‌بینیم. دانستن چند زبان، به عنوان پیش‌نیاز، برای کسی با سوابق او چندان غیرعادی نمی‌نمود؛ از جوانانی همچون او، که دست سرنوشتْ به کار دیوانی در دربار گماشته بود، انتظار می‌رفت به حد اعلا فارسی و عربیِ ادبی را بیاموزند. محل کارش هم تبریز در غرب ایران بود، پس چه‌بسا ترکی هم می‌دانست. می‌دانیم که او با زبان اردوی «هندوستانی» هم، شاید به واسطه‌ی حضور تجار هندی در زادگاهش شیراز، آشنایی داشت. این زبان‌ها بزرگ‌ترین سرمایه‌های او و میرزا جعفر، و برگ‌های برنده‌ی آنان بودند.

دفترچه خاطرات جغد 3/ عروسی در سرزمین درختی

105,000 تومان
زندگی هوهویی اِوا بال‌قلنبه واقعاً هوهویی است. او همه‌ی همه‌چیز را برای دفترچه‌خاطراتش تعریف می‌کند. اگر می‌خواهید همه‌ی بال‌بالی‌های زندگی هوهویی‌اش را بخوانید، دفترچه‌خاطراتش را کش بروید!
توی این داستان دوشیزه‌پشت‌پرپری قرار است با آقاجغد خوش‌تیپ ازدواج کند. ولی اتفاق بدی افتاده و او به کمک نیاز دارد. اوا بال‌قلنبه و دوستانش می‌خواهند به خانم معلمشان کمک کنند.
مراسم عروسی دوشیزه پشت پرپری در راه است اما او به تنهایی نمی‌تواند همه کارها را انجام دهد. بچه جغدها برای کمک به دوشیزه پشت پرپری یک انجمن مخفی برنامه‌ریزی عروسی تشکیل می‌دهند.
چه بدشانسی گنده‌ای! وقتی رفتیم مدرسه، دوشیزه پشت پرپری خیلی خیلی ناراحت بود. «بچه‌ها! من یک خبر بد دارم. گردنبند عزیزم، همان گردنبند قدیمی که برای روز عروسی در نظر گرفته بودم…گم شده!» انجمن مخفی برنامه ریزی عروسی، بعد از مدرسه، در لانه درختی ما یک جلسه‌ی فوری برگزار کرد. حالا ما کارآگاهان مخفی برنامه‌ریزی عروسی بودیم.
سفارش:0
باقی مانده:2