زیرزمین کوستوریتسا در بوته نقد سیاسی (با مقاله‌هایی از آلن فینکل کراوات اسلاوی ژیژک و دینا یوردانووا)

135,000 تومان

زيرزمين را براي اولين‌بار که ديديم، همه شيفته‌اش شديم و کسي به معناهاي سياسي و ايدئولوژيک فيلم فکر نکرد. پرداخت سينمايي فوق‌العاده‌ي فيلم، بازي پرشورِ بازيگرانش و مهم‌تر از همه ترکيب غريب موسيقي و قصه در آن مسحورکننده بود ــ و هنوز هست. پرداخت کارتون‌وار حوادثِ في‌الواقع تلخ، يادآور فليني است و به هم ‌آميختگي گاه‌گاهي رويدادهاي فراواقع با واقع‌گرايي، رئاليسم جادويي را به ذهن مي‌آورد. فيلم در نخستين سکانس خود که آميزه‌اي است از موسيقي پرشور سازهاي بادي و سرمستي فاسد بعد از يک چپاول موفق و سپس بمباران و جنگ، ميخ خود را مي‌کوبد و تا پايان بدون اين‌که نفس کم بياورد، سه ساعت مي‌تازد.

چرا به ذهن ما آدم‌هاي «معصوم» سينمادوست و انسان‌دوست خطور نمي‌کرد که سازنده‌ي فيلم به نژادپرستي و دفاع از کشتارهاي جمعي متهم شود؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642135202 دسته: , ,
توضیحات

زیرزمین کوستوریتسا در بوته نقد سیاسی (با مقاله‌هایی از آلن فینکل کراوات اسلاوی ژیژک و دینا یوردانووا)

نویسنده روبرت صافاریان
مترجم روبرت صافاریان
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 286
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1401
شابک 9789642135202
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.278 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زیرزمین کوستوریتسا در بوته نقد سیاسی (با مقاله‌هایی از آلن فینکل کراوات اسلاوی ژیژک و دینا یوردانووا)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

جستاری در باب اصول اخلاقی

165,000 تومان
جستاری در باب اصول اخلاقی نویسنده دیوید هیوم مترجم مجید داودی نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 240 قطع و نوع

ماگ استارباکس

140,000 تومان
امروزه ماگ‌ها تبدیل به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی روزمره ما شده‌اند. ماگ (Starbucks) دارای یک درپوش سیلیکونی است. این درپوش با
انتخاب گزینه ها این محصول دارای انواع مختلفی می باشد. گزینه ها ممکن است در صفحه محصول انتخاب شوند

کتاب نفت خام و سراب آبادانی

150,000 تومان
کتاب "نفت خام و سراب آبادانی: تجربه نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران" توسط "رویا خوشنویس" نوشته و توسط انتشارات "شیرازه" منتشر شده است. این کتاب به نقد و تحلیل نقش نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران می‌پردازد و ادعا می‌کند که ادبیات می‌تواند به عنوان پلی برای ارتباط میان مفهوم مدرنیته و عوامل نفتی که تاریخ معاصر ایران را تحت تأثیر قرار داده‌اند عمل کند.نویسنده این کتاب به تأثیرات نفت بر تاریخنگاری معاصر ایران اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که نفت به عنوان یک عامل مهم در اتفاقات تاریخی ایران حضور داشته و ادبیات نیز تأثیر مستقیم از این تجربه‌ها برده است. نفت به عنوان یک سمبل مدرنیته و تحولات اقتصادی و اجتماعی به عنوان یک موضوع مهم در داستان‌ها و رمان‌های مدرن ایران ظاهر می‌شود.نویسنده همچنین بر این باور است که نفت و ورود مدرنیته نفتی تأثیراتی گسترده بر زبان و ادبیات ایران داشته‌اند. او به لکنت زبانی که نشان‌دهنده‌ی مقاومت در برابر شکست تجربه مدرنیته نفتی است، اشاره می‌کند. این لکنت زبانی در تفکرات فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز مشهود است.کتاب "نفت خام و سراب آبادانی" تلاشی است برای درک عمیق‌تر نقش نفت در تاریخ و ادبیات ایران و تأثیرات آن بر زبان و فرهنگ ملی. این کتاب می‌تواند برای افرادی که به موضوعات ادبی و تاریخی علاقه‌مند هستند، منبعی ارزشمند باشد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

چهار گوهر گزیده شعر شاعران حوزه ادبی عراق

144,000 تومان
کتاب چهار گوهر منتخبی از اشعار چهار گوهر شعر فارسی است که در عراق و خراسان می زیسته اند و از پایه گذاران شعر عراقی محسوب می شوند. انوری ابیوردی اگرچه به پیامبر ستایشگران معروف است اما در تغییر سبک شعر فارسی تأثیر بسزایی داشته است و در استفاده از زبان محاوره گاه سخن را به درجه ای از سادگی می رساند که گویی قسمت هایی از محاورات معمول و عادی را در شعر خود گنجانیده است. جمال الدین اصفهانی از دیگر قصیده سرایانی است که اشعارش سرشار از مضامین اخلاقی و حکمی و در عین حال روان و ساده و خالی از تکلف است.  ظهیر الدین فاریابی نیز از قصیده سرایان و غزل گویان معروف قرن ششم  است که شعر او مانند اشعار انوری، روان و پر از معانی دقیق و بدیع است. کمال الدین اصفهانی معروف به «خلاق المعانی»، در آوردن معانی دقیق استاد بود. او شاعری باریک اندیش و خلاق معانی است و در آوردن التزامات دشوار و به کار بردن ردیف های مشکل شهرت دارد. شاعران نام برده همچون بسیاری از شعرای فارسی با وجود اینکه توجه خاصی به مدح و مدیحه سرایی داشته اند، همگی به علوم زمان خود چون فلسفه، حکمت، طب، نجوم، لغت و کلام آگاه بوده اند. خوشبختانه در برنامه جدید درسی رشته زبان و ادبیات فارسی به این چهار گوهر ارزنده شعر فارسی توجه شده است و این منتخب برای سرفصل جدید با عنوان «گزیده اشعار شاعران حوزه عراق» جهت استفاده دانشجویان عزیز تدوین گردیده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

مانولیتو به سفر می رود

36,000 تومان
تابستان امسال اتفاق خارق‌العاده‌ای افتاد: پدرم تصمیم گرفت مرا با کامیونش به سفر ببرد. در جاده پدرم حق نداشت حوصله‌اش سر برود یا پشت فرمان بخوابد! پس برایش ماجراهایی را که در طول هفتۀ ژاپن در فروشگاه پیش آمده بود تعریف کردم. پدرم مرا با آلیسای زیبا و مارسیال خطرناک آشنا کرد. ولی یک شب، ناپدید شد. آن وقت، با احتیاط تمام، با پیژامه، برای تحقیق و جستجو بیرون رفتم ... سفری فراموش نشدنی!