زیرزمین کوستوریتسا در بوته نقد سیاسی (با مقالههایی از آلن فینکل کراوات اسلاوی ژیژک و دینا یوردانووا)
135,000 تومان
زيرزمين را براي اولينبار که ديديم، همه شيفتهاش شديم و کسي به معناهاي سياسي و ايدئولوژيک فيلم فکر نکرد. پرداخت سينمايي فوقالعادهي فيلم، بازي پرشورِ بازيگرانش و مهمتر از همه ترکيب غريب موسيقي و قصه در آن مسحورکننده بود ــ و هنوز هست. پرداخت کارتونوار حوادثِ فيالواقع تلخ، يادآور فليني است و به هم آميختگي گاهگاهي رويدادهاي فراواقع با واقعگرايي، رئاليسم جادويي را به ذهن ميآورد. فيلم در نخستين سکانس خود که آميزهاي است از موسيقي پرشور سازهاي بادي و سرمستي فاسد بعد از يک چپاول موفق و سپس بمباران و جنگ، ميخ خود را ميکوبد و تا پايان بدون اينکه نفس کم بياورد، سه ساعت ميتازد.
چرا به ذهن ما آدمهاي «معصوم» سينمادوست و انساندوست خطور نميکرد که سازندهي فيلم به نژادپرستي و دفاع از کشتارهاي جمعي متهم شود؟
فقط 1 عدد در انبار موجود است
زیرزمین کوستوریتسا در بوته نقد سیاسی (با مقالههایی از آلن فینکل کراوات اسلاوی ژیژک و دینا یوردانووا)
نویسنده | روبرت صافاریان |
مترجم | روبرت صافاریان |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 286 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1401 |
شابک | 9789642135202 |
وزن | 0.278 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.ژاپن امروز
کتاب مجموعه اشعار نصرت رحمانی
شاهکارهای ادبی مصور 5… موبی دیک
گزارش یک مرگ
دکارت
معرفی کتاب دکارت
دکارت - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.