سازمانهای بین المللی

14,500 تومان

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786000201647 دسته: , برچسب: ,
توضیحات

سازمانهای بین المللی

نویسنده دکتر محمد غفوری
مترجم —————
ناشر انتشارات سمت
تعداد صفحات 448
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1398
نوبت چاپ 8
چاپ اول ———-
موضوع علوم سیاسی
نوع کاغذ —–
وزن 614گرم
شابک 9786000201647
توضیحات تکمیلی
وزن 0.614 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سازمانهای بین المللی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سلام نابغه 4/ خرسی تشکر می‌کند

70,000 تومان

کتاب خرسی تشکر می کند

کتاب خرسی تشکر می کند (سلام نابغه 4) چهارمین جلد از مجموعه پر طرفدار سلام نابغه است که کودکان را تشویق به مودبانه صحبت کردن و استفاده از کلمه «ممنون» می کند. خرسی از مادرش چیز های زیادی می خواهد و از او تشکر می کند. او فکر خوبی در سرش دارد و می خواهد مادرش را خوشحال کند. ادبیات لطیف و شعر های زیبای خانم زهرا موسوی در این کتاب به راحتی می تواند کودکان و حتی بزرسالان را با لبخندی همراه خود کند. این کتاب یکی از بهترین کتاب ها برای آموزش مودبانه صحبت کردن برای کودکان زیر 6 سال است. زیرا نقاشی هایش ساده و هنرمندانه است. شعر هایش اصولی، بامزه، زیبا و کمی رنگ طنز دارد و هم چنین محتوایش با نیاز و ذهن کودکان آن سن مطابق است. گذشته از محتوای مناسب، خواندن شعر ها برای کودکان گروه سنی الف برای رشد شناختی و تقویت حافظه آن ها، هم چنین افزایش هوش کلامی زبانی آن ها بسیار موثراست. کتاب خرسی تشکر می کند (سلام نابغه 4) را با هم کمی میخوانیم: «خرسی می گه یه چیزی که خیلی لازم تره مهم تر از هر چیزی معلومه خب مادره دوستت دارم مامان جون از این جا تا آسمون تا دور دور های دنیا نه خیلی بیشتر از اون مامان میگه که من هم دوستت دارم همیشه هزار تا بیشتر از تو که باورت نمیشه»
سفارش:0
باقی مانده:1

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

یوحنا؛ پاپ مونث

690,000 تومان
بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ٨١٤ پس از میلاد مسیح ، قابله‌ای به نام « هروترود » با بورانی از برف و طوفان روبرو می‌شود . شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده وزیدن گرفت و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ‌ها و وصله‌های قبای پشمی نازکش گذشت . کوره راه جنگلی پوشیده از توده‌های برف بود و او در هر گامی که بر می‌داشت تا زانو در برف فرو می‌رفت . قشری از یخ روی ابروان و پلک‌هایش نشسته بود . هروترود هر چند لحظه یک‌بار دستی به صورتش می‌کشید و برف‌ها را پاک می‌کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد . دست‌ها و پاهایش ، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود ، از شدت سرما درد می‌کرد . چند قدم آن طرف‌تر لکه سیاه و مبهمی روی برف‌ها پدیدار شد . این لکه سیاه ، لاشه کلاغ یخ‌زده‌ای بود . حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی‌نهایت سرد می‌مُردند . یعنی از گرسنگی می‌مردند ، چون لاشه جانوران چنان یخ می‌زد که حتی کلاغ‌ها هم نمی‌توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند . تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می‌لرزید و بر سرعت گام‌هایش می‌افزود . درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود . هروترود با تلخی بسیار با خود گفت : این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است ! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده‌اند . « یوحنا ، پاپ مونث » ، داستان مهیجی از « یوهانا » است که بعدها کشیش می‌شود . این کتاب در ٨٣٢ صفحه راهی بازار نشر شده است .

کتاب بچه های جینگیلی 3 (خروسه آواز می خونه یه وقت کسی خواب نمونه)

25,000 تومان
رانه های شاد و تصاویر خیال انگیز مجموعه کتاب های «بچه های جینگیلی» خلاقیت کودکان را افزایش می دهند. در هر صفحه از کتاب ها یکی از بچه ها، با لباس عروسکی مخصوص، نقش جدیدی را بازی می کند. در واقع فعالیت هایی چون آموزش حیوانات، میوه ها، شغل ها و… به تجربه ای متفاوت و لذت بخش تبدیل می شوند.

روان‌شناسی تربیتی (روان‌شناسی آموزش و یادگیری)

270,000 تومان
روان‌شناسی تربیتی (روان‌شناسی آموزش و یادگیری) نویسنده اسماعیل سعدی‌پور مترجم نوبت چاپ 11 تعداد صفحات 520 قطع و نوع جلد

کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا)

525,000 تومان
معرفی کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا) برگزیده و شرح غزلیات مولانا با عنوان “انسانم آرزوست” اثری است از “بهاءالدین خرمشاهی” که در آن چهارصد غزل از بهترین های کلیات شمس تبریزی انتخاب شده و و توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. اشعار دل انگیز مولانا جلال الدین محمد بلخی، چیزی بیش از هفت قرن است که فارسی زبانان ادب دوست در ایران و کشورهای همسایه اش، نظیر افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان را به هم پیوند داده و آن ها را از این شهد شیرین عرفانی بهره مند ساخته است. علاوه بر آن بیش از یک دهه است که آثار مولانا به صورت جدی، در غرب گسترش پیدا کرده و عرفان و جهانی بینی او، حتی پس از عبور از فیلتر ترجمه و بازگردانی، مخاطبین زیادی را به خود جلب کرده است. اینک کتاب “انسانم آرزوست” به کوشش “بهاءالدین خرمشاهی” ، شرحی از چهارصد غزل برگزیده از کلیات شمس را که به دستان مولوی پژوه برجسته و پرکار، “دکتر توفیق ه. سبحانی” انتخاب شده اند، در اختیار خوانندگان قرار داده است که انتخاب این تعداد غزل از میان بیش از سه هزار غزل روح نواز، همچون نوشیدن جرعه ای از تنگ شرابی عرفانی است. “بهاءالدین خرمشاهی” در “انسانم آرزوست” ابتدا یک معرفی کوتاه از مولوی و خواجه شمس الدین محمد تبریزی ملقب به شمس ارائه می دهد و برخی از خصایص غزل های انتخابی را بر می شمرد. او همچنین درباره ی ساختار این گزینش و معیارهایی که در انتخاب غزل ها به کار رفته نیز صحبت می کند و مختصری از آشنایی شمس و مولانا و تاثیر آن بر زندگی هر دو طرف نیز ارائه می دهد. “انسانم آرزوست” در چیزی نزدیک به هزار صفحه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. .