سرگشتگی نشانه‌ها، نمونه‌هایی از نقد پسامدرن

125,600 تومان

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سرگشتگی نشانه‌ها، نمونه‌هایی از نقد پسامدرن

نویسنده بودریار
مترجم مانی حقیقی، لیلی گلستان، نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، صفیه روحی، ترانه یلدا، بابک احمدی، مهران مهاجر، مهدی سحابی
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 376
قطع و نوع جلد رقعی (شومیز)
سال انتشار 1374
شابک 9789643051204
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سرگشتگی نشانه‌ها، نمونه‌هایی از نقد پسامدرن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کوچ‌ نشینان و شبانان

12,375 تومان
نویسنده گزاویه دوپلانول مترجم دکتر محمد حسین پاپلی یزدی نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 360 نوع جلد شومیز قطع وزیری

دستور زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی گروه‌های خودگردان در دستور وابستگی

125,000 تومان
دستور زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی گروه‌های خودگردان در دستور وابستگی نویسنده امید طبیب‌زاده مترجم نوبت چاپ 1 تعداد صفحات

کتاب جنبش پرومته

100,000 تومان
معرفی کتاب جنبش پرومته پس از فروپاشی امپراتوری تزاری در پی انقلاب ۱۹۱۷، فعالان سیاسی غیرروس در خلا قدرت پدیدآمده به دنبال دست یابی به خودمختاری و سپس استقلال برای جوامع خود برآمدند. به این ترتیب، جمهوری های سه گانه جنوب قفقاز یکی پس از دیگری استقلال خود را در سال ۱۹۱۸ به دست آوردند، اما دیری نپایید که ارتش سرخ به عمر این جمهوری ها پایان داد و رهبران آن ها را مجبور به مهاجرت کرد. این مهاجران سیاسی مبارزه خود را در قالب فعالیت های مطبوعاتی در تبعید پی گرفتند. نشریه پرومته که جنبش ضدکمونیستی ای به همین نام با حمایت دولت لهستان در سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۴۰ در پاریس منتشر می کرد از مهم ترین نمونه ها بود.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

رمزاندیشی و هنر قدسی

160,000 تومان
رمزاندیشی و هنر قدسی نویسنده جلال ستاری مترجم نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 128 قطع و نوع جلد رقعی (شومیز)

فرمین موش کتاب خوان

165,000 تومان
کتاب فرمین موش کتاب خوان نوشته سم سوج ترجمه پوپه میثاقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است. اولش کتاب‌ها را براساس طعمشان فقط می‌خوردم؛ خوشحال گاز می‌زدم و می‌جویدم. اما خیلی زود شروع کردم به پراکنده خوانـدن دوروبر لبه‌هـای غذاهایم. و با گـذشت زمان، بیش‌تر خوانـدم و کم‌تر جویـدم، تا این‌کـه در نهـایت کمـابیش تمـام ساعت‌های بیداری‌ام را صرف خواندن می‌کردم و فقط حاشیه‌ها را می‌جویدم.