سریال چهار سابقه‌دار، قسمت 9/ گرگ بد گنده

140,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

معرفی کتاب سریال چهار سابقه دار، قسمت 9 اثر آرون بلیبی

سلام به همه. بله، من دکتر مارمالادم!
من از صبح داشتم تو این کک دونی چیزهای قشنگ قشنگ پچ پچ می کردم و گرگ هم ثابت کرد که خیلی خیلی پسر حرف گوش کن و معرکه ای تشریف داره.
اما آقای مار این مهمونی منه.
متاسفانه باید ازت بخوام جمع و جور کنی بری پی کارت.
آسمان سیاه می‌شود.

شهر به لرزه درمی‌آید.

از هر سو صدای جیغ به گوش می‌رسد.

گرگ، محبوب دل‌های عالم، باید چیزهای زیادی را توضیح دهد.

چیزهای مهم؟ بله!

چیزهای بد؟ قطعاً!

چیزهایی که نمی‌شود از آن‌ها گذشت؟ بلللللللله!

اما جدی‌جدی کسی نیست جلوی این سه بچه‌خوک جیغ‌ویغو را بگیرد که هی نگویند «ما که به شما گفته بودیم»؟

حالا بروید یک گوشه‌ای، زیرِ میزی، جایی پناه بگیرید!

این هم از قسمت نهمِ سریالِ چهار سابقه‌دار!

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سریال چهار سابقه‌دار، قسمت 8/ خفن‌ترین سابقه‌دار

نویسنده
 آرون بلیبی
مترجم
سیدنوید سیدعلی‌اکبر
نوبت چاپ
تعداد صفحات 148
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041915
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سریال چهار سابقه‌دار، قسمت 9/ گرگ بد گنده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پسرکی با پیژامه‌ی راه‌راه

13,000 تومان
رمان «پسرکی با پیژامه‌ی راه‌راه» نوشته‌ی جان بوین به روزگار سیاه تاریخ می‌پردازد و درباره انسان‌هایی حرف می‌زند که باید بین قربانی و ظالم بودن یکی را انتخاب کنند. حد وسط و راه نجاتی وجود ندارد. برنو‌نه ساله به خاطر شغل پدرش مجبور می‌شود همراه اعضا خانواده خانه‌شان را در برلین رها کنند و به جایی دورافتاده بروند. در طرف دیگر، پسری با پیژامه‌ی راه راه در اردوگاه نازی در لهستان زندانی شده. از خانواده‌اش جدا شده و غذایی برای خوردن ندارد. دو کودک در دو جای متفاوت فکر می‌کنند بدبخت‌ترین انسان‌های روی زمین هستند. اما زندگی آن‌ها را در موقعیت دشوار «انتخاب» قرار می‌دهد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «آرام راهش را گرفت و از پله‌ها بالا رفت، یک دستش به نرده بود، و از خود می‌پرسید آیا خانه‌ی جدید در جا و مکان جدید، آن‌جا که کار جدید باید آغاز می‌شد، چنین نرده‌ی خوبی خواهد داشت که مثل همین یکی بشود ازش سُر خورد. چون نرده‌های این خانه از همان طبقه‌ی بالا تا کف زیرزمین کشیده می‌شد. همان اتاق بالایی که اگر روی نوک پاهایش بلند می‌شد و قاب پنجره را سفت می‌چسبید می‌توانست سراسر برلین را ببیند و برونو هیچ‌چیز را بیشتر از این دوست نداشت که در طبقه‌ی بالا سوار آن نرده شود و تا آن سر خانه سُر بخورد و توی راه صدای ویژویژ از خود دربیاورد. از طبقه‌ی بالا سُر می‌خورد تا طبقهٔ بعدی، همان جا که اتاق پدر و مادرش و حمام بزرگ قرار داشت تا جایی که به هر صورت قرار نبود او در آن‌جا باشد. سُر می‌خورد تا طبقهٔ دیگری که اتاق خود و همچنین گرتل قرار داشت با آن حمام کوچک‌تر، حمامی که قرار بود بیشتر از آن‌که باید از آن استفاده کند.»

فلسفه مشاء: با تکیه بر اهم آراء ابن سینا

41,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته فلسفه غرب در مقطع کارشناسی ارشد به عنوان منبع اصلی درس «فلسفه مشاء» به ارزش 2 واحد تدوین شده و برای دانشجویان فلسفه اسلامی نیز قابل استفاده است.

فهرست:

پیشگفتار درباره ابن سینا تقسیم‌بندی علوم موضوع فلسفه بخش اول: الهیات بالمعنی الاعم درآمدی بر وجود و ماهیت در فلسفه ابن سینا کلی و جزئی معنای وجود تمایز وجود و ماهیت احکام وجود اشتراک معنوی وجود اصالت وجود تشکیک در وجود اقسام وجود تقسیم موجود به بالذات و بالعرض اثبات صورت نوعیه دیدگاه شیخ اشراق در باره جسم نفس از دیدگاه ابن سینا عقل در فلسفه مشاء بخش دوم: الهیات بالمعنی الاخص پیشگفتار براهین اثبات واجبالوجود برهان صدیقین اشکالات برهان صدیقین ابن سینا برهان حرکت برهان وسط و طرف صفات واجب‌الوجود اتحاد مصداقی و مفهومی صفات توحید واجب‌الوجود علم الهی دیدگاه ابن سینا در باره علم الهی عنایت الهی عنایت الهی از دیدگاه ابن سینا قدرت الهی منابع

سعادت زناشويي

150,000 تومان

معرفی کتاب سعادت زناشویی اثر لئو تولستوی

سعادت زناشویی رمانی با عنوانی طعنه آمیز از لئو تولستوی نویسنده ی بزرگ روس است. سعادت زناشویی داستان دختر جوان هفده ساله ای است که با مردی بسیار مسن ازدواج می کند.
ماشا و سونیا دو خواهر هستند که مادر خود را از دست داده اند بنابراین یکی از دوستان پدرانشان به نام سرگی برای سامان دهی به اوضاع این دو خواهر به خانه ی آنها می آید. ماشا و سرگی با آنکه تفاوت سنی بسیار زیادی دارند به هم علاقه مند می شوند و با هم ازدواج می کنند.
در ابتدا همه چیز بین آنها خوب است و زندگی زناشویی آنها سرشار از عشق و علاقه است اما دختر جوان -ماشا - وقتی پی می برد که درک ساده و بی تکلفش از ازدواج به اندازه کافی او را برای پیچیدگی های زندگی جدیدش آماده نکرده است مضطرب می شود و در بیهودگی های تظاهرآمیز جامعه ی سن پترزبورگ به تدریج غرق می شود.
سعادت زناشویی پرتره روانشناختی کاملا واقع گرایانه ای است از تحول عاطفی یک زن جوان. داستان آن از زبان ماشا روایت می شود. سعادت زناشویی یک داستان نسبتا کوتاه است که مانند دیگر آثار تولستوی سرشار از توصیفاتی دقیق و پر از جزئیات است. این کتاب در سال 1859 منتشر شد.
سفارش:1
باقی مانده:2

پاي بند هاي انساني

43,000 تومان

درباره‌ی کتاب

کتاب با مرگ مادر شخصيت اصلي داستان(«فيليپ کاري») شروع مي‌شود. پدر او نيز درگذشته و «فيليپ» ناچار به نزد عمه‌ و عمويش(که کشيش يک دهکده است) مي‌رود. داستان با شيوه‌اي زندگي‌نامه‌اي ادامه مي‌يابد و سير زندگي «فيليپ» را در برهه‌هاي مختلف روايت مي‌کند. «موام» تاکيد دارد که اين کتاب يک رمان است، نه يک اتوبيوگرافي و بخش عمده‌ي آن از تخيل نشات گرفته‌است. منتقدان اين کتاب را شاهکار وي مي‌دانند. نام کتاب برگرفته از يکي از مقالات «اسپينوزا»ست.

مردگان جزيره موريس

12,000 تومان
در بخشی از کتاب مردگان جزیره‌ی موریس می‌خوانید: رضا پشت به مرد چماق‌ به‌ دست می‌رفت و هراسان به درها و نیم‌دری‌های بسته و دیوارهای گلی نگاه می‌کرد و منتظر بود تا مرگ از درها و نیم‌دری‌ها بیرون بزند و راه بر او ببندد. بوی مردار نفسش را بند می‌آورد. در بوی مردار، میان کوچه‌ی دایی ابوالقاسم بیگ ایستاد. نگاه دختر و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار آمد جلو چشمانش. نگاه دختر انگار شماتتش می‌کرد که هنوز زنده است و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار می‌گفت: «می‌ترسم.» از تنهایی‌اش میان کوچه هراسی به دلش افتاد. دوروبرش را نگاه کرد و تند‌تر قدم برداشت و گفت: «اگر دایی‌ ابوالقاسم بیگ زنده نباشد؟» تصور مرگ دایی ابوالقاسم بیگ، نگاه عجیب دختر، جسد احمدخان، یاور اصغربیگ، ارابه‌ی مردگان و چهره‌ی هراسان مختار را جلو چشمانش آورد. بغض گلویش را گرفت. گفت: «دایی!» پشت در چوبی ترک‌ خورده‌ی خانه‌ی دایی‌ ابوالقاسم‌بیگ ایستاد. کوبه‌ی زنگ‌ زده‌ی در را میان پنجه‌ها گرفت و چند‌ بار به در کوبید. چند لحظه‌ی بعد صدای دایی‌ ابوالقاسم بیگ را شنید: «آمدم!» با ‌خوشحالی گفت: «دایی!» در باز شد و ابوالقاسم بیگ رضا را در آغوش گرفت. رضا گفت: «دایی‌... همه جا مرده و بوی مردار است.» ابوالقاسم بیگ در را بست و گفت: «الحمدالله که سالمی. نگران بودم مبادا مریض باشی... خواهرم تو را سپرده به من... من فقط همین یک خواهر را دارم. لباس بپوشم، برویم پیش میرپنج کاظم خان.»

شاگرد قصاب

120,000 تومان

در بخشی از کتاب شاگرد قصاب می‌خوانیم

باران ناجوری می‌آمد. یک گوشه‌ی خیابان ایستادم و تابلویی را تماشا کردم. یک مرد کچل که با چراغ نئون درست کرده بودند. وقتی چراغ خاموش بود کچل بود، ولی وقتی روشن می‌شد مو درمی‌آورد. عالی بود. چرا کچل شوید؟ با انواع‌و‌اقسام رنگ‌ها این را می‌نوشت. تا آخر عمرم می‌توانستم بایستم و تماشا کنم. صدای آواز یک دختر شنیدم. از کلیسا می‌آمد، رفتم تو. لباس سفید تن‌اش بود و آهنگی راجع‌به باغ‌و‌بستان می‌خواند. به عمرم همچین آوازی نشنیده بودم. نت‌های پیانو به شفافیت آب چشمه بودند که از صخره می‌ریزد پایین و مرا یاد جو انداختند. اولین‌بار در کوچه‌ی پشت خانه‌مان دیدمش. چهار پنج سال‌مان بیشتر نبود. کنار یک چاله بغل مرغدانی نشسته بود. چند هفته یخ‌بندان بود و او هم داشت با یک تکه چوب می‌زد روی یخ. یک‌کم نگاهش کردم و بعد بهش گفتم اگه صد میلیون میلیارد تریلیون دلار ببری چه‌کار می‌کنی؟ نگاهم نکرد، به زدن روی یخ ادامه داد. بعد بهم گفت چه‌کار می‌کند و همین سرمان را مدت زیادی گرم کرد. این اولین‌باری بود که جو پرسل را دیدم. آن روز یک گل نرگس برفی توی راه‌آب بود، یادم مانده چون فقط همان یکی بود. یکی از آن روزهایی بود که تقریباً می‌توانستی صدای همه‌چیز را به شفافیت صدای این دختر بشنوی. بهترینِ روزها بود، آن روزها با جو. بهترین روزهای عمرم، قبل از بابا و نوجنت و شروع این‌ها. یک مدت طولانی آن‌جا نشستم، نمی‌دانم چه‌قدر. بعد خادم کلیسا آمد پیانو را هل داد و برد. وقتی دوباره نگاه کردم دختر لباس‌سفید رفته بود. ولی اگر با ‌دقت گوش می‌کردی هنوز موسیقی را می‌شنیدی. اسم آهنگ بود در باغ‌های سالی. می‌خواستم این‌قدر بنشینم که تمام رد آهنگ پاک شود. انگار توی نور رنگی خورشید عصر که از پنجره به داخل می‌ریخت شناور بودم.
سفارش:0
باقی مانده:3