


سنگ و سایه
8,500 تومان
داستان سنگ و سایه گونهای یارکشی پیش از بازی بود که از هر بازیای زیباتر مینمود و کودک میخواست که بازی هرگز آغاز نشود، همچنان ایستاده باشند پشت به مهتاب، چشم به سایهها که بر زمین افتاده بودند. چنین نمیشد. سردستهها سنگ به سایۀ دلخواه خود میانداختند و یارگیری آغاز میشد. گاه پیش میآمد که سنگ بر سایۀ کودک میماند اما او از جا تکان نمیخورد. دلش میکشید سنگ پیوسته در راه باشد و سایه در خنکای خاک مهتاب گرفته، بماند.
شیوۀ دیگر برای یارگیری، «چُرچُر، دست پُر» بود. بدین گونه که سردستهها در کنار هم میماندند و بچهها دست به گردن هم انداخته دور میشدند و با هم میخواندند که یکی ماه باشد و دیگری ستاره، یا یکی آسمان باشد و دیگری آفتاب.
پس از اینکه «واخواندن» انجام میگرفت، دوتایی به سردستهها نزدیک میشدند، میگفتند: «چُرچُر» سردستهها میگفتند: «دست پُر!» میگفتند: «کی میخواهد ماه؟ کی میخواهد ستاره؟». (ازمقدمۀ کتاب )
نشر ققنوس از محمدرضا صفدری پیش از این کتاب «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» را منتشر کرد که برندۀ رمان برگزیده سال 81 منتقدان و نویسندگان مطبوعات و
در انبار موجود نمی باشد
سنگ و سایه
نویسنده |
محمدرضا صفدری
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | ٣ |
تعداد صفحات | ١٤٤ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٢ |
جایزه |
تقدیرشده در بخش رمان ادبیات پایداری-آذر٨٣
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٧١ گرم |
شابک |
9789643119331
|
وزن | 0.171 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
هخامنشیان
این تنهایی لعنتی
حالم خوب نیست
١٤ داستان مجموعه حالم خوب نیست داستانهای کوتاهی است از زندگی آدمهای امروزی که اتفاقات داستانها در فضای شهر میگذرد. آدمهایی که هر کدام قصه خودشان را دارند هر چند از بیرون درگیر زندگی روزمرهاند. در اینجا آدمها فقط آدمند. اسم ندارند. گاهی حتی روی جنسیت آنها تاکید نمیشود. فقط وقتی جنسیت پر رنگ میشود که نقطه تمرکز داستان قرار میگیرد.
داستانهای این مجموعه آنقدر کوتاهند که زندگی شهری طبقه متوسط تاب و تحمل زمان گذاشتن روی آنها را داشته باشد. داستانهای خاک خیس، کافی شاپ، کفشهای نهچندان تمیز، حالم خوب نیست، نیمکت، وصیتنامه و ... نام برخی داستانهای این مجموعهاند:
«دستمال کوچکی بر میدارم و گردوخاک کتابخانه را با آن پاک میکنم. با دستمال کوچک دیگری اشکهایم را. اما گردوخاک دلم را با کدام دستمال پاک کنم؟...»
گزارش هفتخان رستم(بربنیاد داستانی ازشاهنامه فردوسی)
یه کار تر و تمیز
بیست و یک داستان کوتاه تشکیل دهنده این کتاب است. گویش محلی شیرازی در اولین داستان- راشه- به چشم میآید: «شب عروسی برایش چای دو رنگ بردم. کوچکه یه بیست تومنی نو گذاشت کنار سینی و استکان رو برداشت و لاجرعه هورت کشید. اما راشه لبتر نکرد. مواظبش بودم همهاش به اندازه «ها» که بگه لباش از هم فاصله داشت... میگفتن لوله رنگو وقتی رفته بوده اشکلک دید وکوچکه رو مجبور کرده یکی برایش بخره.
کوچکه گفت از بی گوشتی مردیم بریم؟ گفتم بریم. برف تا کمرمون میرسید. ابر از زمین تا آسمونو پر کرده بود. شول همی طوره آدم یا بالای ابره یا قاطی ابره. هنوزم که هنوزه قصابی نداره سالی به دوازده ماه بوی گوشت سرسیخ حسرت رو دله. همی شد که یکی یه حسن موسی رو کول انداختیم و دست به کمر، خم، از شیب تند جیر محله راه افتادیم رو به بالا...»
داستانهای دیگر این مجموعه «آقای دوست داشتنی»، «چارهای نیس»، «باید خودم را جا بگذارم»، «خندهها و پنجره خاکستری»، «خواهر مرگ»، «درویش و بانو»، «رنگ تلخ»، «دوشنبهها» و ... هستند که مهناز کریمی از سال ها پیش برای انتشار آن را آماده کرده بود اما به دلایلی منتشر نشدند.
«مهناز کریمی» نویسنده شیرازی مقیم آمریکا پیش از این رمان «سنج و صنوبر» را منتشر کرده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.