



سه قصه
7,500 تومان
ناگاه دو کبوتر سفید در آسمان مهتابی شب بالکوبان و چرخزنان بر بالای جمعیت شدند و بر شانهی کودکی بنشستند.
جمعیت آشفته از این پرواز پراکنده شدند. کودک لبخندی زد و دست بر پَرِ سفید کبوتران کشید.
سوار بلند به صدا درآمد «ببینید، آرزوی او برآورده شد، آرزوی داشتن دو کبوتر سفید.»
زنی آهکشان گفت «راست میگوید. بچهام آرزوی دو کبوتر سفید داشت.»
جمعیت در ازدحام شد، به دور کودک گرد آمدند.
در انبار موجود نمی باشد
سه قصه
نویسنده |
ایرج طهماسب
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 96 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | پالتویی |
سال نشر | 1396 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 100 گرم |
شابک |
9786002297365
|
وزن | 0.100 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مرگ و چند داستان
در بخشی از کتاب مرگ و چند داستان دیگر میخوانیم:
برف میبارید. باد کم مانده بود دانههای برف را فرو کند توی چشمها و پلکهاتان را بههم بچسباند. دکتر برای پیدا کردنِ کاراوان کلی دردسر کشید. سیرک آماده میشد جاده را از سر بگیرد. نمایش تازه تمام شده بود، اما آدمهای سیرک و سوارکاران قزاقش به همین زودی شروع کرده بودند به شلیک سمتِ طنابهای چادرِ بزرگ، با اینکه هنوز صدای تشویق و آخرین آکوردِ گروه ارکستر از داخل به گوش میرسید. یکی از آکروباتکارها که نقشِ بندبازِ سیرک را داشت، چتری انداخته بود روی شانهاش و راهش را از بین گودالهای برفِ آبشده پیدا میکرد. دلقکی که پشت فرمان فولکسواگنش نشسته بود، ماسک دماغ و کلاهگیسش را برمیداشت. رامکنندهی حیوانات با لباسِ فُرم بزرگ و قرمزی که سینهاش پُر بود از مدال و نشان، چتری باز گرفته بود دستش و اینطرف و آنطرف میدوید و فریاد میزد: «سزار! سزار!» مربی یکی از شیرهاش را توی تاریکی گم کرده بود و این ماجرا به دکتر حس عجیبی میداد. کاراوان کمی دورتر بود، زیر یک درخت؛ روی درش کارت ویزیتی زده بودند: «ایگناتس ماهلِر، هنرپیشهی تئاتر.» دکتر از سهتا پله رفت بالا و در زد. صدای زمخت و گرفتهای داد کشید: «بیاین تو!» دکتر در را هُل داد. کاراوان خیلی خوب مبله شده بود: یک کاناپهی تختخوابشو داشت، یک مبل، یک میز با گلدانی از گل و دو ماهی قرمز توی تنگ، پردههایی از پارچهی مارکِ جوی که نقشهاش آدم را یادِ صحنهی تئاترهای قدیمی میانداخت. چراغی روی پاتختی روشن بود و مردی روی کاناپه، بین کوسنها دراز کشیده بود.در آغاز رنج بود
معرفی کتاب در آغاز رنج بود
امیر نصری با نگارش کتاب در آغاز رنج بود، درونمایه و ساختار یکی از آثار بهیادماندنی داستایوفسکی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. همچنین از این طریق، میکوشد جهانبینی و دیدگاه این نویسندهی روس را نسبت به دو نیمهی روشن و تاریک زندگی شرح بدهد. عنصر رنج و حضور دیرپای آن در رمان برادران کارامازوف، موضوع محوری این کتاب حوزهی نقد هنری برشمرده میشود.دربارهی کتاب در آغاز رنج بود
رمان «برادران کارامازوف» آخرین اثر داستایوفسکی و یکی از درخشانترین آثار ادبیات روسیه محسوب میشود. این داستان که چهار ماه پیش از درگذشت نویسندهاش منتشر شده، جلوههایی از جهانبینی داستایوفسکی را در سالهای پایانی زندگیاش نشان میدهد. ماجرای آن در مورد ملّاک بدنامی است به نام «فئودور پاولوویچ» که در روسیه سکونت دارد. همسرش را از دست داده و سه پسر دارد که هر کدام راه متفاوتی را برای گذران زندگی انتخاب کردهاند. بعدها دو تا از پسران فئودور دلبستهی دختری با نام «گروشنکا» میشوند و رفتهرفته خانواده را با بحرانی جدی مواجه میکنند! داستایوفسکی در این رمان جنایی، کوشیده تا به لایههای روانی و ذهنی شخصیتها نفوذ کند. از سوی دیگر، دیدگاه خود را نیز نسبت به پیچیدگیهای زندگی، در لابهلای جملات این داستان مطرح کرده. خواندن این رمان بهخودیخود لذتبخش خواهد بود اما اگر قصد داشته باشید زوایای گوناگون آن را مورد نقد و بررسی قرار بدهید، مطالعهی کتاب در آغاز رنج بود را به شما پیشنهاد میکنیم. امیر نصری تلاش کرده تا ردپای «رنج» را در این شاهکار ادبیات کلاسیک به مخاطبان خود نشان بدهد.کارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 2/ راز استخر سرخ
هارپر و ارکستر دیوانه 3/ جنگل شب
با هارپر، دوستانش و رهبر ارکستر دیوانه به جایی که قصههای شاه پریان از آنجا شروع میشود، سفر کنید تا ببینید راز پرندهی یخی چیست.
جستارهایی در قصهشناسی
معرفی کتاب جستارهایی در قصه شناسی
کتاب جستارهایی در قصه شناسی نوشته محمد پارسانسب، مجموعهای از بیست مقاله بلند و کوتاه است که به قصههای سنتی، بهخصوص حکایات مثنوی و رمانهای معاصر فارسی پرداخته و آثار این حوزه را تحلیل و بررسی میکند.درباره کتاب جستارهایی در قصه شناسی:
قصهها را میتوان به عنوان همزادی برای انسان به شمار آورد و همراه او از درون غارها تا عرصه فضاهای مجازی گذر کرد، داستانها فرهنگ و تمدن قومهای مختلف ایرانی را در بر میگیرند و احساسات و عواطف بشر را تجلی میبخشند. در بسیاری اوقات وسیلهای برای سرگرمی و فراغت آدمی و گاهی همانند قصههای شهرزاد ابزاری برای کنترل سرکشیها و تندخوییهای انسان بودهاند. قصهها اغلب از فرهنگ شفاهی جوامع تأثیر پذیرفته و به شکل منثور روایت شدهاند و بیانگر تفکرات، خواستهها و احوالات طبقات متفاوت جامعه، بهویژه طبقه ضعیف هستند. از این رو گاهی میتوانند بستری برای اندیشهورزی و ادراک بشر باشند و تفکرات نیکی را درون انسانها پرورش دهند، یا زمانی دیگر بازگوکننده سلطه تفکر جبری و حذف اندیشه از عرصه زندگی ایرانی هستند و بستری برای ارائه ایدئولوژی فراهم میآورند و در زمانی دیگر تصاویری زیبا از ارتباط انسان با خداوند را در قالب داستانهای عرفانی به نمایش میگذارند. بخشی دیگر از قصهها نیازهای عاطفی انسان را به تصویر میکشند و داستانهای عاشقانه میآفرینند و در نهایت برخی دیگر نشاندهنده فرهنگ عامه و بینش مردم کوچه و بازار هستند. نویسنده نام کتاب جستارهایی در قصه شناسی (Essays in Storytelling) را با توجه به روح غالب نوشتهها و بیشتر بودن مقالههای مربوط به داستان و قصه انتخاب کرده است. برخی از این نوشتهها از وجهی نظری برخوردارند و برخی دیگر جنبه عملی دارند که در آنها با رویکردی خاص به نقد و تحلیل متنی روایی پرداخته شده است. مطالعه قصههای سنتی بهخصوص داستانهای درخشان مثنوی، بخش زیادی از حجم کتاب را در بر میگیرند و همچنین چندین مقاله هم به آثار داستانی معاصر بهخصوص رمان فارسی اختصاص یافتهاند.مثل عکسی سیاه و سفید: 100 نامهی فرانسوآ تروفو
در بخشی از کتاب مثل عکسی سیاه و سفید میخوانیم
روبر عزیزم؛ از هسدن که برگشتم هر دوتا نامهات به دستم رسید. برسون را دیدم. آدم فوقالعادهای است. دیروز، یعنی یکشنبه شب، با ژاکلین رفتیم تماشای فیلمِ وارث در سینمای اگریکولتور. بعد هم رفتیم به خانهاش و باهم شام خوردیم. پدر و مادرش رفتهاند به سفری یکهفتهای و ما هم تقریباً هر شب داریم باهم شام میخوریم. تا ساعت یکِ صبح داشتیم بحث میکردیم و بعد هم خسته و دربوداغان به خانه برگشتم. ژانین خاطراتِ یک فریب را بهش قرض داده. باور کن خیلی گرفتار شدهام ولی حواسم به کارهای تو هم هست و حتماً روزنامهها و مجلهها را برایت میفرستم؛ دلم میخواهد بخوانمشان. هرجورشده باید این مجلهها را بخرم و البته برای تو هم بفرستم. صد فرانک هم میگذارم کنارِ نامهی بعدی که به دستت میرسد. ژرالد هم دیگر حاضر نیست پا توی خانهات بگذارد؛ چون ساسها خانه را گذاشتهاند روی سرشان. اگر یکذره عقل توی کلهات پیدا میشد باید به همهی فرشها و روزنامهها گوگردی چیزی میزدی و هر هفته هم کفِ اتاق را درستوحسابی ضدعفونی میکردی. اگر این کارها را کرده بودی الان میشد آنجا زندگی کرد. بههرحال هر کاری که خودت صلاح میدانی بکن. کارم اینقدر زیاد شده که رسماً دارم خُل میشوم. دیروز ناهار را با آریان پاته و میشل مور خوردم. باید مقالهای دربارهاش بنویسم؛ چهار پنج مقالهی دیگر هم هست: دربارهی کشیش روستا و عکس و تلفن و مقالهای دربارهی مور و یک قرار ملاقات و بحث و سخنرانی در فوبورگ، و تازه بعدِ همهی اینها باید گزارشی هم برای اِل بنویسم. راستش خودم هم نمیدانم با اینهمه کار باید چه کنم. تازه باید جواب نامهی شُنیل را هم بدهم. نامهای هم باید به آندره بازَن بنویسم. بهنظرم دو روزی با ل. برویم پیشِ بازَن. خانهاش پانزدهکیلومتری پاریس است.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.