سوروسات در سوراخ موش

36,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش می‌خوانیم:

امروز اخبار تلویزیون می‌گفت: ببرها در باغ‌وحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خورده‌اند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بوده‌اند. من هیچ‌وقت باغ‌وحش گوآدالاخارا نرفته‌ام.

یک‌بار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آن‌که ببرد حیوان‌های بیش‌تری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمی‌توانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است.

زنِ خورده‌شده، سرنگهبان باغ‌وحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بین‌المللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. می‌گویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچ‌وقت توی قفس ببر نمی‌رفته است.

ما هیچ‌وقت از ببرهای‌مان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمی‌کنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخ‌های گلوله‌ها قتل‌ها را انجام می‌دهند. نمی‌دانم ما چه‌طور خودکُشی می‌کنیم، ولی به‌هرحال از ببر استفاده نمی‌کنیم.

از ببرها برای خوردن جنازه‌ها استفاده می‌کنیم. از شیرمان هم استفاده می‌کنیم. ولی بیش‌تر از آن‌ها برای تماشا کردن‌شان استفاده می‌کنیم، به خاطر این‌که حیوان‌های قوی و واقعاً خوش‌هیکلی هستند و تماشای‌شان خیلی کیف می‌دهد.

من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شب‌ها انجام می‌دهند. ولی فکر می‌کنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینه‌ی کشف کارهای مخفی.

آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر می‌رسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه.

چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویده‌جویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط می‌توانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپاله‌ی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش می‌شود.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786220106920 دسته: , , , , برچسب: ,
توضیحات

سوروسات در سوراخ موش

نویسنده
خوآن پابلو ویالوبوس
مترجم
 محمدرضا فرزاد
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 106
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220106920
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سوروسات در سوراخ موش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شب زمين

98,000 تومان

معرفی کتاب شب زمین اثر آلبر کامو

این میل نوشتن به یکدیگر و خطاب قرار دادن آن که با او قرابتی وجود دارد، از دیرباز بخشی از سنت نویسندگی و آداب زندگی نویسندگان بزرگ بوده است. نامه‌نگاری چنان فرم شگفتی‌ست و توانایی شگرفی در حمل ایده‌های نویسنده همراه با صمیمیت و شخصی شدگی دارد که حتی منتقدان هنری و ادبی هم بارها و بارها از آن برای نوشتن نقدهایشان استفاده کرده‌اند.
در این میان، نامه‌نگاری‌های حقیقی نویسندگان، شاعران و فیلسوفان، خطاب به معشوق، همسر، دیگر اعضای خانواده یا دوستان‌شان، به شکل عجیبی خواندنی، دوست‌داشتنی و راهگشا هستند؛ راهگشا برای فهم ذهن و زبان و زیست آن‌ها و همین‌طور راهگشا برای فهم بهتر مای خواننده نسبت به جهان، آن هم از مسیر جمله‌ها و تعابیر عموما شخصی آن انسان‌های بزرگ با اذهان درخشان.
نامه‌های گوستاون فلوبر و ژرژ ساند، ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی، ژرژ باتای و موریس بلانشو، ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو و در نزدیک‌تر ما، محمود درویش و ادوارد سعید یا احمد شاملو و غامحسین ساعدی و ... همگی دریچه‌هایی عظیم رو به ما گشوده می‌کنند که خواندن تک‌تک‌شان چیزی کم از خواندن آثار ادبی بزرگ ندارد.
آلبر کامو و رنه شار نیز به همین سیاق در حد فاصل سال‌های 1946 تا 1959، نامه‌‌های بسیاری برای یکدیگر نوشتند و از هنر، ادبیات، سیاست، جامعه و زندگی‌شان حرف‌هایی به میان آوردند که همین امروز در هزاره‌ی سوم، به شکل عجیبی روشنگر و برانگیزاننده‌اند.
کتاب «شب زمین» مجموعه‌ای از این نامه‌هاست که در میان نوشته‌های این دو یافت شده و کنار هم قرار گرفته‌‎اند تا پس از هفت هشت دهه، ژرف‌‌اندیشی نویسنده‌هایی را بر ما روشن کنند که بر مقاومت، عصیان و لزوم فریاد برآوردن، تأکید داشتند.
اهمیت شب زمین نه فقط در ایده‌های بزرگ کامو و شار درباره‌ی جهان و انسان است، بلکه در بسیاری از نامه‌ها شور دوستی و احساس همدلی و مراقبتی از میان سطورشان متبلور می‌شود که نشانی تام و تمام است بر اهمیت دوستی در لحظه‌لحظه‌ی زیست روزمره.

ملک گرسنه

150,000 تومان

معرفی کتاب ملک گرسنه اثر نهال تجدد

"ملک گرسنه" نوشته ی "نهال تجدد"، اثری ست که در واقع "تقویم شمس تبریزی" به شمار می آید. یکی از سوالاتی که ذهن بسیاری از دوست داران شعر و ادب فارسی را به خود مشغول کرده است، رابطه ی عمیق میان شمس و مولانا و تاثیر ایشان بر احوالات یکدیگر است.
در این راستا آثار بسیاری منتشر شده است اما کتاب "ملک گرسنه" از "نهال تجدد" یکی از قابل استنادترین و در عین حال دلنشین ترین آثار نوشته شده درباره ی زندگی شمس تبریزی و علاوه بر آن ارتباط برجسته ی او با مولانا جلال الدین بلخی است. "نهال تجدد" به دلیل تسلطی که بر دیگر آثار مربوط به این دو چهره ی بزرگ عرفانی داشته، موفق شده تا این کتاب را با دقتی مثال زدنی به رشته ی تحریر درآورد.
محتوا و شیوه ی روایت او در این اثر به دو بخش کلی تقسیم می شود که یک بخش حاصل قلم "نهال تجدد" و بخش دیگر منتخبی از متون دیگری است که با ارجاع درون متنی در کتاب مشخص شده اند. در کل، کتاب از سه قسمت اساسی تشکیل شده که مسیر اصلی آن ها، زندگی شمس است. نخست به اتفاقات دوران کودکی تا زمانی که وی خانواده ی خویش را ترک گفت پرداخته شده است.
پس از آن آشنایی شمس با عارفان مختلف و معاشرت با آنان که مهم ترین شان معاشرتش با مولاناست قرار گرفته و نهایتا قصه ی حسد ورزیدن مریدان مولوی است که سبب جدایی اجباری این دو از یکدیگر می شود.
از دیگر امتیازات رمان "ملک گرسنه" که نظیر آن در رمان های تاریخی کمتر مشاهده شده، می توان به تعلیقات مناسب آن و اطلاعات مفیدی درباره ی زندگی فلاسفه، عارفان، معنای عبارات دشوار و مشخص شدن نام شهرهای ذکر شده در نقشه ی آسیای صغیر در پایان کتاب اشاره کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1

چهل‌سالگی

98,000 تومان

معرفی کتاب چهل سالگی اثر ناهید طباطبایی

این کتاب درباره موضوعاتی مانند عشق، جوانی، خانواده و موسیقی است و داستانی جذاب راجع به حسرت‌ها و تراژدی‌های زندگی یک زن چهل ساله روایت می‌کند. داستان در مورد زنی به نام آلاله است که در آستانه چهل سالگی قرار دارد و تحت تأثیر تغییرات زندگی قرار می‌گیرد. او با همسری منطقی و دختری خوشبخت زندگی می‌کند و شغل مورد علاقه‌اش را دارد.
آلاله در تالاری بزرگ به عنوان یک کنسرت‌گذار فعالیت می‌کند و در یکی از کنسرت‌ها با عشق دوران جوانی خود مواجه می‌شود.
او دچار شک و تردید می‌شود و خاطرات عاشقانه گذشته به ذهنش بازمی‌گردد. او در مورد نحوه برخورد با این عشق قدیمی خود در حالت بزرگسالی گیج می‌شود. همچنین، آلاله دیگر جوان نیست و نزدیک شدن به سن پیری او را نگران می‌کند. "چهل سالگی" یک رمان زیبا و شاعرانه است که به خواننده عاشقانه‌ها و حسرت‌های زنی چهل ساله را معرفی می‌کند و در مورد تحولات تلخ زندگی متأهل گفتگو می‌کند. داستان زنده شدن خاطراتی دلپسند را که در مواجهه با واقعیت حال به کابوس‌های زندگی تبدیل می‌شوند، روایت می‌کند.
مشکلات اجتماعی آلاله در زمان حاضر با داستان عشق گذشته‌اش تداخل دارد. ناهید طباطبایی با زبانی زیبا و باهوشانه ترس‌ها، سرخوردگی‌ها و روند طبیعی زندگی زنی در امروز را به تصویر کشیده است.
توصیفات زیبا از وضعیت شخصیت اصلی داستان، شخصیت‌پردازی عمیق افراد مختلف داستان و اشاره‌ها به شرایط اجتماعی دهه ی هفتاد نکات قوت این اثر هستند.
سفارش:0
باقی مانده:1

طناب کشی

7,000 تومان

طناب کشي

در بخشی از کتاب طناب کشی می‌خوانیم

با بی‌بی راهی خانه‌ی «او» می‌شویم. چهارراه عاملی مینی‌بوس‌ها منتظر مسافرند. سربازان همه‌جا هستند، همین‌طور لباس‌شخصی‌ها. من نمی‌بینم‌شان. به چشمم نمی‌آیند، با فهد شیطنت می‌کنیم. به سبیل راننده‌ها و سربازها می‌خندیم. تمام مردانی که بیرون خانه می‌بینیم مثل هم‌اند. انگار همه یک پدر دارند: «او». عکس‌ها و نقاشی‌های دیواری و مردان سبیلو یکی‌اند. این‌ها را بعدها می‌فهمم. بزرگ‌تر که می‌شوم، می‌فهمم «آن‌ها» همه‌جا هستند. حتا کنار چرخ طوافی سبزی‌فروشی‌ها. وقتی توی بازارچه بی‌جهت سرم را برمی‌گردانم عقب، می‌فهمم که ترسیده‌ام. از چی، نمی‌دانم! می‌فهمم که باید از کسی یا چیزی بترسم. آن‌ها نیستند، ولی حضورشان حس می‌شود. من و فهد، برای دیدار با زنی می‌رویم که می‌گویند مادر ماست، ولی دور از ماست. بی‌بی اصرار دارد که هر چند وقت یک‌بار ما را ببرد به دیدار «او». انگار بره‌ای را به آشنایی سینه‌ی میشی می‌برد. اگر او مادر ماست چرا ما پیش جدود و بی‌بی زندگی کنیم؟ مگر هر زنی بیوه می‌شود باید دیگران بچه‌هایش را بزرگ کنند؟ این فکر همیشه با من بود. می‌خواهیم برویم نجف اشرف، شارع شیخ خطیب، در سوم. با لباس نو. بی‌بی کلی خرید کرده. همه سفارش «او» است. پولش را قبلاً خودش داده. قبل از این‌که از ده راه بیفتیم بی‌بی تلفن می‌زند به شهر، به نجف، به خانه‌ی دخترش. بی‌بی گوشی تلفن را می‌آورد نزدیک گوشم، فکر می‌کنم می‌خواهد گوشی را بدهد من صحبت کنم. تا دست دراز می‌کنم طرف گوشی با دست دیگرش می‌زند پشت دستم. می‌خواهد فقط گوش کنم. گوشم را نزدیک می‌کنم به گوش بی‌بی تا بشنوم صدای آن‌طرف خط چه می‌گوید.

سگ سفید

98,000 تومان

در بخشی از کتاب سگ سفید می‌خوانیم

به دفتر جک رفتم اما کسی آن‌جا نبود. جک در استودیو مشغول نظارت بر بازی بوزینه‌اش بود که برای خود ستاره‌ای بود و در فیلم بوزینه‌ایِ رومئو و ژولیت که برای تلویزیون تهیه می‌شد بازی می‌کرد. به خانه برگشتم. همسرم به جلسه‌ای رفته بود. جلسه‌ی Urben Leag بود و کارش آماده کردن سیاهان بی‌کار شده بود، تا بتوانند باز کاری پیدا کنند. میان بی‌کارماندگان سیاه بی‌کارِ واقعی نسبتاً کم است. علت بی‌کاری‌شان این است که به آن‌ها کار نمی‌دهند. همین! سندیکاهای تبهکاری همه‌ی درها را بر آن‌ها می‌بندند. لیبرال‌های متعهد که علیه تبعیض نژادی مبارزه می‌کنند بعدازظهر در منزل یک استاد هنرهای نمایشی جلسه‌ای داشتند و من البته از شرکت در آن خودداری کردم. به آن‌ها توضیح داده بودم که با زحمتِ زیاد توانسته‌ام خود را از شر ویتنام و بیافرا و کشتار سرخ‌پوستان در آمازون و سیل‌های برزیل و سرنوشت روشنفکران در شوروی خلاص کنم. آدم باید بتواند جلوِ خودش را بگیرد. در هر کار باید اندازه نگه داشت. الفانتیازیس پوست می‌دانید چیست؟ وقتی است که پوست‌تان روی بدن دیگران درد می‌گیرد. گفتم برای من دیگر کافی است. دیگر نمی‌خواهم به شیوه‌ی امریکایی هم رنج بکشم. این را هم باید اعتراف کنم که از این آقای استادی که جلسه‌ی هم‌بستگی با مبارزان سیاه در خانه‌اش تشکیل می‌شد بسیار بیزار بودم. او یک phoney نمونه‌ی کالیفرنیایی بود، یعنی یک متظاهرِ متقلب. یکی از «مترقی‌نمایانی» که جامعه‌ی مصرف ما را محکوم می‌کنند اما از شما پول قرض می‌گیرند تا در خریدوفروش زمین و مستغلات سودی به جیب بزنند. من از کسانی که اعتقادشان به آزادی نه حاصل تعمق در جامعه، بلکه نتیجه‌ی شکاف پنهان روانی‌شان است متنفرم. اگر جوان‌ها به بعضی پیروان فروید که می‌کوشند افراد را با جامعه‌ای بیمار سازگار کنند بحق خرده می‌گیرند، عمل عکس، یعنی کوشش در سازگار کردن جامعه با روان بیمارِ خود هم مشکلی را حل نمی‌کند.

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 6/ جناب تام گوگولی می‌شود

18,000 تومان

برشی از متن کتاب

آنجلا ثراگمورتن خیلی جناب تام را دوست داشت، ولی همیشه فکر می کرد او می تواند بهتر و تو دل بروتر از چیزی که هست باشد. برای همین وقتی جناب تام کمی بزرگتر شد، آنجلا هدیه ای بهش داد. این هدیه یک کتاب بود: کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه. آنجلا خیلی خوشحال شد وقتی دید جناب تام کتابی را که هدیه گرفته بود، از اول تا آخر خواند. چند روز بیشتر از خواندن کتاب نگذشته بود که آنجلا متوجه تغییری در جناب تام شد. بعد از آن جناب تام همیشه توی حمام بود... آب بازی می کرد، خودش را خشک می کرد و موهایش را برس می‌کشید. آنجلا از پشت در سرو صدایش را می شنید که داشت سشوار می‌کشید، آب نمک قرقره می‌کرد، موهایش را شانه می زد و خودش را تر و تمیز می کرد. جناب تام از رسیدگی به سر و وضعش خیلی خوشش آمده بود. آنجلا با خودش می گفت: کاش همیشه همینطوری بماند! جناب تام دلش می خواست قیافه ی به روز و شیکی داشته باشد و کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه خیلی به کارش می آمد. مدل سیخ سیخی جان می داد برای خرید، و مدل گلوله ای هم... برای دورهمی با دوستان آنجلا حرف نداشت. اما فقط سر و وضع تام نبود که داشت عوض می شد. بعد از آن جناب تام به قدری سرش شلوغ شده بود که آنجلا مجبور شد برای دیدنش تلفنی وقت بگیرد. جناب تام اصلا وقت نداشت توی کارهای خانه کمک کند. یک عالمه کرم زیبایی بود که باید می مالید به صورتش... و چند ساعتی هم باید دراز می کشید توی وان شیر توت فرنگی تا پوسته حساسش نرم و لطیف شود. آنجلا داشت وسوسه می‌شد کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه را از او پس بگیرد. احساس می کرد... این کتاب حسابی جناب تام را از کار و زندگی انداخته است. آنجلا ثراگمورتن با خودش می‌گفت: شاید چند وقت دیگر از سرش بیفتد. ولی هر روز که می گذشت جناب تام را کمتر و کمتر می دید... یک روز وقتی از خرید برمی‌گشت، اتفاقی چشمش به جناب تام افتاد. یک بار هم او را توی سالن زیبایی دید. یک دفعه دیگر هم توی اتوبوس همدیگر را دیدند، ولی جناب تام محلش نگذاشت. جناب تام دوستان دیگری برای خودش پیدا کرده بود و همه وقتش را با آن ها می گذراند. لباس های شیک می پوشید، به اپرا می‌رفت و همراه خواننده های روی صحنه آواز می‌خواند. هرجا مهمانی و جشنی بود، سر و کله ی جناب تام هم فوری پیدا می‌شد. هیچ وقت منتظر نمی ماند تا دعوتش کنند. وقتی هم می‌آمد خانه، طوری رفتار می کرد انگار توی هتل است. البته جناب تام فقط برای غذا خوردن، استراحت کردن، نگاه کردن به قرار ملاقات ها و مرور کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه، می آمد خانه. آنجلا با خودش فکر می‌کرد: کاش جناب تام آن قسمت کتاب را هم که درباره ی ادب و نزاکت است، بخواند. آنجلا دلش برای جناب تام قدیمی اش تنگ شده بود. آن روزها فقط دلش به این خوش بود که وقتی جناب تام چرت می زد یواشکی نگاهش کند، یا عکس او را توی روزنامه ها ببینند...