سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش

340,000 تومان

سفارش:3
باقی مانده:1

« سوکورو به خودش آمد و دید به این فکر می‌کند که شاید سرنوشتم این است که همیشه تنها بمانم.

آدم‌ها سراغش می‌آمدند ولی همیشه آخرش می‌رفتند. به جست‌وجوی چیزی می‌آمدند ولی یا پیدایش نمی‌کردند یا چیزی که پیدا می‌کردند خوشحال‌شان نمی‌کرد (شاید هم توی ذوق‌شان می‌خورد یا حرص‌شان می‌گرفت) و بعد می‌گذاشتند و می‌رفتند.

یک روز، بی‌این‌که خبر بدهند، گم‌وگور می‌شدند – بی‌هیچ توضیحی، بی‌خداحافظی. انگار تبری بی‌صدا پیوندشان را ببُرد، پیوندی که هنوز میانش خون گرم جاری بود و نبضش هنوز می‌زد – آرام‌آرام.

حتما چیزی درونش بود، چیزی بنیادی، که توی ذوق آدم‌ها می‌زد. بلندبلند گفت: «سوکورو تازاکیِ بی‌رنگ.» من کلا هیچ‌چیزی ندارم که به بقیه بدهم. فکرش را که می‌کنم حتی به خودم هم چیزی ندارم بدهم.»

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش

نویسنده
هاروکی موراکامی
مترجم
 امیرمهدی حقیقت
نوبت چاپ 29
تعداد صفحات 302
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002294340
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ماه غمگین، ماه سرخ

78,000 تومان

در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ می‌خوانیم:

قوام اخم می‌کند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز می‌گذارد، لبخند می‌زند و می‌گوید «هیچ‌کس نمی‌تواند به‌تنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آن‌ها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیم‌زاده. دیکتاتورِ تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او می‌خواهد پیرزنی کهن‌سال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعه‌ای از فنجانش می‌نوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربه‌های قبلی مرگ‌بار است. شما و همکاران‌تان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دن‌کیشوت به هر چه پیشِ روی‌تان بود حمله‌ور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده می‌نگرد. بعد می‌گوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمی‌شود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. می‌خواستید یک‌شبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی می‌کشد و سرش را بالا می‌برد و چشم‌هایش را می‌بندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز می‌کند. «جناب عشقی، حکم شما را می‌ستایم: خلق جمهوری‌طلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» می‌خندد.
سفارش:0
باقی مانده:2

سومين پليس

280,000 تومان
در بخشی از کتاب سومین پلیس می‌خوانیم: اتاقی که در آن بودم با لایه‌ی ضخیمی از گردوخاک پوشیده شده بود و بوی نا می‌داد و هیچ اسباب‌واثاثیه‌ای هم نداشت. عنکبوت‌ها تارهای عظیمی جلو شومینه تنیده بودند. سریع رفتم داخل راهرو و درِ اتاقی را که جعبه در آن قرار داشت باز کردم و در آستانه‌ی در ایستادم. صبحِ تاریکی بود و رطوبت چنان پنجره‌ها را با ردهای خاکستری پوشانده بود که قوی‌ترین اشعه‌های آن نور ضعیف هم توان ورود نداشتند. گوشه‌ی تهِ اتاق در سایه گم شده بود. ناگهان این نیاز در من جوشید که کارم را سریع تمام کنم و دیگر هرگز به آن خانه بازنگردم. روی تخته‌های لخت پیش رفتم، گوشه‌ی اتاق زانو زدم و دست‌هایم را به جست‌وجوی تخته‌ی لق روی زمین کشیدم. در کمال تعجب راحت پیدایش کردم. حدود یک متر طولش بود و زیر دستم تکان می‌خورد و از صدایش معلوم بود که زیرش خالی است. تخته را برداشتم و گذاشتمش کنار و یک کبریت روشن کردم. جعبه‌ی پول سیاه‌رنگ را دیدم که در ظلمت سوراخ جای گرفته بود. دستم را پایین بردم و انگشتم را به دستگیره‌ی خوابیده‌ی جعبه قلاب کردم، ولی ناگهان کبریت پِرپِر کرد و خاموش شد و جعبه که چهارپنج سانتی بالا آمده بود از دستم سُر خورد و به سنگینی افتاد. این‌بار بدون نور کبریت دستم را در حفره فرو بردم و درست در لحظه‌ای که قاعدتاً باید به جعبه می‌رسید اتفاقی افتاد. امیدی ندارم که بتوانم اتفاقی را که افتاد درست شرح دهم. تغییراتی در من یا اتاق پیش آمد، نامحسوس ولی با این حال بسیار غریب و وصف‌ناشدنی. انگار نور روز با فوریتی غیرطبیعی دگرگون شد، انگار دمای هوا ناگهان تغییر کرد، انگار در چشم‌به‌هم‌زدنی هوا دو برابر رقیق‌تر یا دو برابر متراکم‌تر شد؛ شاید هم تمام این‌ها به همراه چیزهای دیگر باهم پیش آمد. نمی‌دانم. چون تمام حواسم چنان سردرگم شده بود که دیگر توانی برای ارائه‌ی توضیح به من نداشت. انگشتان دست راستم که داخل سوراخ بودند بی‌اراده بسته شدند، ولی چیزی نیافتند و خالی بیرون آمدند. جعبه‌ای در کار نبود.

شلتاق

34,000 تومان
 

شعری از کتاب شلتاق

بعد از تو این مسافر بی‌مقصد از جای خود نخورده تکان حتا در آینه به صورت برعکسش عکس تو را نداده نشان حتا بعد از تو درد مزمن مرموزی مانند درد کهنهٔ یک سرپر بی‌وقفه تیر می‌کشد از قلبش اما نمی‌شود نگران حتا ذهنی که تا همین دو سه ماه قبل در حیرت حقیقت هستی بود در بند واقعیت محتومش وقعی نمی‌نهد به جهان حتا او که قرار بود فلک را نیز با دست روی خاک فرود آرد کز کرده کنج خانه‌ای و اکنون دستش نمی‌رسد به دهان حتا او که قرار بود رجزخوان فتح هزارخوان جهان باشد عمری دریده است گلویش را اما نگشته مرثیه خوان حتا او که برای سبز شدن در باغ امیدوار باغ بهاری بود از ریشه خشک گشته و دیگر نیست در انتظار باد خزان حتا بعد از تو مرد خانهٔ متروکت پوسیده است مثل خود خانه اما نکرده است عیان حتا اما نکرده است بیان حتا
سفارش:2
باقی مانده:1

دست از این مسخره‌بازی بردار، اوستا

14,000 تومان

معرفی کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا

کافکا این بار از سرزمین چین برمی‌خیزد! مو یان از چهره‌های شاخص ادبیات چین و برنده جایزه نوبل در سال 2012 در کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا قصه‌هایی تاریخی و عامیانه را با رئالیسم وهمی که سبک قالب نوشته‌های خودش است در چند داستان کوتاه یا برش‌هایی از رمان‌هایش در هم می‌آمیزد.

درباره کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا:

مو یان از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات چین است. او کودکی بسیار سختی را گذراند به طوری که در یازده سالگی مجبور شد مدرسه را رها کند و به کارهای دیگری برای گذران زندگی روی آورد. اما هنگامی که با ادبیات و آثار مختلفی از نویسندگانی همچون همینگوی، فاکنر، مارکز و... آشنا شد، ادبیات و نوشتن، تبدیل به یک مأمن برای او شد و مسیر تازه‌ای را در زندگی یافت. نوشته‌های مو یان از تشبیهات فراوان، نشانه‌ها، عناصر بومی و اصیل و زیبایی‌های ادبی سرشار است و عشق عمیق و پایدار او به همنوعش را به تصویر می‌کشد، به همین دلیل برگرداندن آثارش از زبان چینی به دیگر زبان‌ها نیازمند دقت و مهارت فراوان است. مهم‌ترین ویژگی نثر او درهم‌آمیختن فانتزی و خیال با واقعیت است. در مجموعه داستان دست از این مسخره بازی بردار، اوستا (Shifu: You'll Do Anything for a Laugh) مو یان می‌کوشد داستان‌هایی را که برگرفته از تاریخ و واقعیت هستند همراه با سبک رئالیسم وهم‌گونه بیامیزد و چیره‌دستی خود را به رخ بکشد. حس و حال داستان‌های این کتاب از غمگین تا کمیک متغیر است. البته نباید فراموش کرد که اغلب طنز با سایه‌ای از اندوه همراه می‌شود. «دست از این مسخره بازی بردار، اوستا» نام یکی از داستان‌های گنجانده‌ شده در این مجموعه داستانی است که زندگی یک استادکار ماهر در کارخانه تجهیزات کشاورزی را به تصویر می‌کشد. او در میان همکاران و کارفرمایان خود از احترام بالایی برخوردار است، اما درست یک ماه مانده به پایان کارش اخراج می‌شود. او تصمیم دارد دست به اعتراض بزند برای این کار ابتدا به نظرش می‌رسد خود را آتش بزند، اما نظرش عوض می‌شود. پس از مدتی یک اتوبوس متروکه را می‌یابد آن را مرتب، تمیز و مجهز می‌کند و از آن برای اجاره دادن به جوانان استفاده می‌کند.

هنر و ادراک بصری : روان شناسی چشم خلاق

355,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته هنر، گرایش نقاشی، در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «مبانی هنرهای تجسمی 2» ترجمه شده و نیز در گرایشهای سینما – ارتباط تصویری، مجسمه‌سازی و تصویرسازی قابل استفاده است.

فهرست:

دیباچه ویراست جدید مقدمه فصل اول: تعادل فصل دوم: شکل فصل سوم: فُرم فصل چهارم: رشد فصل پنجم: فضا فصل ششم: نور فصل هفتم: رنگ فصل هشتم: حرکت فصل نهم: پویایی‌شناسی فصل دهم: بیان یادداشتها کتابشناسی واژه‌نامه نمایه

جویندگان مقبره 3/ دره‌ی پادشاهان

28,000 تومان

بخشی از رمان

عبد ناگهان به خودش آمد. او با شیطان معامله کرده بود! می‌دانست که باید از دستورش سرپیچی کند، که باید فرار کند. ولی صدای رعدآسای مرد توی سرش پیچید و برخلاف میلش عمل کرد. با چشمانی که از وحشت گشاد شده بود، دست خودش را تماشا کرد که جلو رفت و چفت در را باز کرد. در روی لولایش غژ‌غژ کرد و صداهایی جدید توی گوشش پیچید. هم‌نوایی زمزمه‌هایی شیطانی دور‌و‌برش چرخید و بدن گرمش سرد شد. خیانت در صحرا به انتظار نشسته ... اگر الکس و رن بخواهند فراریان مرگ را متوقف کنند باید طلسم‌های قدرتمند گمشده را پیدا کنند. پس راهیِ دره‌ی پادشاهان می‌شوند ... به مصر می‌روند. مصر را در چنگال آشوبی دیوانه‌وار می‌بینند. صداهایی در هوا رازهایی تاریک زمزمه می‌کنند و پرتوهای نور آسمانِ شب را می‌شکافند و مثل روز روشن می‌کنند. در راه جست‌وجوی طلسم‌ها یک نفر خرابکاری می‌کند. هر قدمی که برمی‌دارند، سازمان تعقیبشان می‌کنند. نه راه فراری ا‌ست نه جایی برای مخفی‌شدن‌. چه کسی به آن‌ها خیانت می‌کند؟ آیا می‌توانند به کسی اعتماد کنند؟
سفارش:0
باقی مانده:4