

سياست چيست؟
115,000 تومان
کتاب سياست چيست؟دو مبحث عمدهی کتاب دربارهی هدف ویژه و وسیلهی ویژهی امر سیاسی است که در پی آن تعریفی از سیاست به دست داده میشود: “سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگرایی عقیدهها و منافع ناشی میشوند، میخواهد به یاری زور که اغلب بر حقوق متکی است امنیت بیرونی و تفاهم درونی واحد سیاسی ویژهای را تامین کند…”. نگارنده در پایان خاطرنشان میکند: “از صد سال پیش به این سو، پیوسته زوال دولت و پایان سیاست را اعلام میدارند و میگویند دلیل چنین افولی اقتضای فلسفهی تاریخ است. اما نه تنها شاهد پایندگی فعالیت سیاسی هستیم، بلکه سرنوشت این جهانی ما بیش از همیشه به تصمیم نا به هنگام ارادهی سیاسی بستگی دارد
فقط 2 عدد در انبار موجود است
سياست چيست؟
نویسنده |
|
|
مترجم |
|
|
نوبت چاپ | ——- | |
تعداد صفحات | 248 | |
نوع جلد |
شوميز
|
|
قطع |
|
|
سال نشر | 1385 | |
سال چاپ اول | ——- | |
موضوع |
تاریخ
|
|
نوع کاغذ | ——- | |
وزن |
280گرم
|
|
شابک |
9789643291198
|
وزن | 0.280 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Atta.Afroozeh
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تعبیر خواب
زیبابنویسیم جلد 2 – آموزش خط دوم دبستان
کتابهای نارنجی جلد 48، کوله پشتی آقا غوله و 6قصه ی دیگر
نغمهی شبانه
کتاب نغمهی شبانه: پنجمین اثر داستانیِ کریستوفر اَبانی (۱۹۶۶ـ )، نویسنده و شاعر زادهی نیجریه و مقیم آمریکا، است که جایزهی «پِن» سال ۲۰۰۸ را نصیباش کرد. در گرماگرم جنگی داخلی در نیجریه، پسربچهای از همرزمانِ خود جا مانده و در پیِ آنها میگردد. او در این جستوجو ما را به سفری در دل یادها و رؤیاهای خود و اسطورههای بیکران کشورش میبرد. نغمهی شبانه سرشار از خیالها و نمادهایی است که رنجهای یک ملت را به تصویر میکشند.
اگر ما بیگناهانِ این جنگایم، پس اینهمه شرارت را از کجا یاد گرفتیم؟ چهکسی به من یاد داد تا از کشتن لذت ببرم، لذت یگانهای که برایم مانند اوجِ کامجویی است؟ فرقی نمیکند که چگونه مرگی باشد… لذتاش یکسان است و کافی است که دقیقاً روی همان لحظه، دقیقاً روی همان عمل، تمرکز کنم.
هرگز پسربچه نبودهام. این را از من دزدیدهاند و هرگز هم مرد نخواهم بود. من شاید هیولایی افسانهای باشم که تنها معاشقهی وحشتآورِ کشتار را میشناسد.
نقاشی های تاتی، رنگ های قاتی پاتی (جلد 7)- پرنده ها
آنی شرلی جلد 7، دره رنگین کمان
محصولات مشابه
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.