

سياست چيست؟
115,000 تومان
کتاب سياست چيست؟دو مبحث عمدهی کتاب دربارهی هدف ویژه و وسیلهی ویژهی امر سیاسی است که در پی آن تعریفی از سیاست به دست داده میشود: “سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگرایی عقیدهها و منافع ناشی میشوند، میخواهد به یاری زور که اغلب بر حقوق متکی است امنیت بیرونی و تفاهم درونی واحد سیاسی ویژهای را تامین کند…”. نگارنده در پایان خاطرنشان میکند: “از صد سال پیش به این سو، پیوسته زوال دولت و پایان سیاست را اعلام میدارند و میگویند دلیل چنین افولی اقتضای فلسفهی تاریخ است. اما نه تنها شاهد پایندگی فعالیت سیاسی هستیم، بلکه سرنوشت این جهانی ما بیش از همیشه به تصمیم نا به هنگام ارادهی سیاسی بستگی دارد
فقط 2 عدد در انبار موجود است
سياست چيست؟
نویسنده |
|
|
مترجم |
|
|
نوبت چاپ | ——- | |
تعداد صفحات | 248 | |
نوع جلد |
شوميز
|
|
قطع |
|
|
سال نشر | 1385 | |
سال چاپ اول | ——- | |
موضوع |
تاریخ
|
|
نوع کاغذ | ——- | |
وزن |
280گرم
|
|
شابک |
9789643291198
|
وزن | 0.280 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Atta.Afroozeh
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ماجراهای نارنیا جلد 4، شاهزاده کاسپین
دانستنی های علمی جلد 12، آزمایشهای علمی با آهنربا
قصه های شب جلد 5، کلاغ غیبگو
«دهقانك» تنها دهقان روستا بود كه حتي يك گاو هم نداشت. دهقانهاي ديگر نه تنها به دهقانك كمك نميكردند، بلكه او را اذيت هم ميكردند. روزي دهقانك يك گوساله چوبي تهيه كرد و آن را به چوپان دهكده سپرد...
ماجراي «كلاغ غيبگو»، اولين داستان كتاب، اين طور شروع ميشود.
«انتقام كلاغها»، «يك روز عجيب» و «هفت كلاغ»، هم از ديگر داستانهاي اين كتاب است.
پیامبران (جلد 13) – ایوب (ع)
احساس های تو (جلد 1) – من ترسویم
کتابهای نارنجی جلد 22، باد فوت فوتی و 6قصه ی دیگر
محصولات مشابه
مانيفست پس از 150 سال
بازگشت پوپوليسمها
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.