سپیده‌دم، افسانه‌ای از سرزمین هند

35,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

شکوفه‌های انبه

سپیده دم روز اول ماه، شاه جوان از جای برخاست و از معبد بیرون آمد و به کنار آبگیر شد.

در آن جا نگاهش به لاله‌های سرخ آبی افتاد که گفتی چشم به راه جلوه‌های معشوق خود خورشید آسمان بودند تا چون بدمد رخ از حجاب به درآرند و پیکر زیبای خویشتن در معرض تماشای وی بگذارند و او را خوشامد گویند.

صفحه ۲۷

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سپیده‌دم، افسانه‌ای از سرزمین هند

نویسنده
محمود دولت‌آبادی
مترجم
—-
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 84
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220109921
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سپیده‌دم، افسانه‌ای از سرزمین هند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دلاويز ترين جیبی

360,000 تومان

معرفی کتاب دلاویزترین اثر فریدون مشیری

"کتاب حاضر، نخستین دفتر از دفاتر شش گانه ای است که حاوی گزیده شعرهای فریدون مشیری (1379-1305) است.
هر دفتر به آن دسته از شعرهای شاعر که مضمونی شبیه به هم دارند، اختصاص یافته و به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.
دفتر حاضر با عنوان «دلاویزترین» حاوی شعرهایی با مضمون طبیعت است. پاره ای از عنوان های این سروده ها عبارت اند از: آسمان؛ خورشید؛ غروب غم افزا؛ در آغوش مهتاب؛ گل های کبود؛ یک گل بهار نیست؛ دلاویزترین؛ زمین و آدمی؛ برگ ریزان؛ نوروز می رسد؛ شب های کارون؛ هم آوای برف؛ و جهان شگفتی."
فریدون مشیری در تاریخ سی ام شهریور ماه 1305 در شهر تهران و خیابان ایران متولد شد.
از آن جایی که جد پدری فریدون، به خاطر یک ماموریت اداری به شهر همدان مهاجرت کرده بود، پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال 1275 هجری شمسی در شهر همدان به دنیا آمد اما در دوران جوانی اش به تهران آمد و در سال 1298 بود که در وزارت پست مشغول به کار شد. مادرش نیز اعظم السلطنه نام داشت ولی به او لقب خورشید را داده بودند.
مادر فریدون بسیار به شعر و ادبیات علاقه داشته و حتی گاهی شعر می سروده است.فریدون از همان سال ها به دنیای...

راهنمای نور پردازی

45,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته هنر (فیلمبرداری) در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «نورپردازی 1» به ارزش 2 واحد ترجمه شده است.

فهرست:

پیشگفتار مقدمه مترجم 1. شناخت فیلم 2. فیلم خام 3. دامنه نوردهی 4. دامنه پذیرش نوردهی 5. دامنه روشنایی (درخشش) 6. ظهور افزوده (پوشینگ) 7. نور دادن امولسیون در لابراتوار 8. نوردهی‌سنجها 9. نسبت نوردهی 10. لنزها 11. کاربرد فیلترها 12. فیلترهای تبدیل‌کننده 13. فیلترهای متوازن‌کننده نور (LB) 14. فیلترهای جبران‌کننده رنگ (CC) 15. جلوه‌های ویژه نورپردازی با نورهای رنگی 16. فیلترهای غبار و پولاریزه 17. حبابهای چراغ 18. چراغهای نورپردازی 19. طراحی نور 20. نسبت نوری 21. حالت نوری فیلمبرداری در استودیو 22. نمای باز 23. نمای متوسط 24. نمای نزدیک (بسته) 25. اصول طراحی نور 26. نورپردازی زاویه باز 27. نورپردازی زاویه بسته 28. نورپردازی از روبه‌رو 29. نورپردازی جانبی 30. نورپردازی انگیزشی فیلمبرداری خارج از استودیو 31. فضای خارجی ـ نماهای باز 32. فضای خارجی ـ نماهای بسته 33. فضای داخلی ـ توازن تنگستن 34. فضای داخلی ـ توازن نور روز 35. فضای داخلی ـ روشنایی لامپ فلوئورسنت 36. فضای خارجی ـ فیلمبرداری شب برای شب روش نورپردازی دستورالعمل محاسبه شدت نور اصلی در برابر نور پرکننده ضمیمه 1: واژه‌نامه ضمیمه 2: فهرست متخصصان گروه فیلمبرداری و مسئولیتهایشان ضمیمه 3: فهرست فشرده واژگان حوزه نورپردازی

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

قیمت اصلی: 45,000 تومان بود.قیمت فعلی: 22,000 تومان.

معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

جوردی سییرا‌ ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر می‌کشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زده‌اند. به این معنا که دیگر هیچ‌کدام از وظایف پدری و مادری‌شان را انجام نمی‌دهند. متعجب شده‌اید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...

درباره‌ی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشته‌ی جوردی سییرا‌ ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعه‌ای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالش‌های او با خانواده، دوستان و مدرسه‌اش روایت می‌شود. پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شده‌اند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک می‌کند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی می‌کند. هر سال در درس‌هایش تجدید می‌آورد و با همه‌ی این‌ها سربه‌هوا و بی‌مسئولیت هم هست! داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز می‌شود که پدر و مادر فلیپه تصمیم می‌گیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تخت‌خواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر... راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. این‌که چرا فلیپه از فرصت‌هایش استفاده نمی‌کند، چرا نمی‌فهمد که اگر همین‌طوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت می‌شود. که باید درس بخواند، که فرصت‌ها را از دست ندهد، که همه‌ی کارها را نگذارد برای لحظه‌ی آخر، که تابستان در یک چشم به‌ هم زدن تمام می‌شود و از این‌جور حرف‌ها. حرف‌هایی که هر سال می‌زدند، اما امسال به خاطر دو‌تا تجدید شدَّتَش بیش‌تر بود. اما همان‌طور که احتمالاً خودتان حدس می‌زنید، گوش فلیپه به این حرف‌ها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمی‌خواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسه‌اش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!... به‌ هر ‌روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. می‌پرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما می‌گوییم. اعتصاب یعنی این ‌که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همه‌ی ساعت‌های روزت را از دست می‌دهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم می‌دهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر می‌برد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمی‌رسید اهمیتی به این موضوع بدهد. البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان می‌کرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بی‌تفاوت رفتار می‌کند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث می‌کرد، تعهد می‌داد که سر‌وقت برمی‌گردد، قسم می‌خورد که خوب رفتار می‌کند، که خودش را توی دردسر نمی‌اندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد می‌شود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بی‌محلی می‌کردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، ‌کم‌کم متوجه شد که قضیه‌ی پیش‌آمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آن‌هایی که اعتصاب می‌کنند، اول تحت فشار قرار می‌دهند تا بتوانند حقوق‌شان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره می‌کنند،‌ اما به نظر نمی‌رسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی می‌رسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود... بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعه‌ی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جد‌غریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعه‌ی داستان‌های ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنی‌ست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.

اينجا باران صدا ندارد

12,000 تومان
کتاب «این‌جا باران صدا ندارد» نوشته‌ی کامران محمدی، داستان دو مرد به اسم اسماعیل و هومن را روایت می‌کند که به دلایل بیهوده‌ای به همسران خود شک دارند و دو فاجعه‌ی متقاطع در سه روز متوالی بارانی در تهران شکل می‌گیرد. حسادت و تعصب مردانه، عنصر محوی این داستان است. در روز اول یک اتفاق غیر منتظره رخ می‌دهد که باعث یادآوری حادثه‌ی دردناکی در گذشته می‌گردد و در روزهای دوم و سوم یادآوری خاطرات آن اتفاق و اثر روانشناختی آن بر شخصیت‌های داستان را شاهد هستید. فراموشی پس‌زمینه‌‌ی فکری در لایه‌های زیرین این داستان محسوب می‌شود و پیرامون روابط دو زوج و یک فرد تنهاست که روایتی از سال‌های جنگ نیز در آن بازگو می‌شود و نویسنده به گونه‌ای به فعالیت‌های گروهک‌ها در کردستان در اوایل دهه‌‌ی 60 اشاره می‌کند. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «اسماعیل به گوشی‌اش نگاه کرد. چرا شیرین این‌ همه به این ماجرا علاقه‌مند است؟ چرا در حالی‌ که می‌دانست به بیمارستان رفته، تماس گرفته است؟ چرا هومن این حوالی بوده و ... نمی‌توانست از تصور وجود رابطه میان تماس مرد غریبه و ماجرای هومن فرار کند. اما آنچه آشفته‌اش می‌کرد چیزی فراتر از این‌ها بود؛ کرد بودن مرد و گلوی بریده‌ی هومن؛ دو واقعیت هم‌زمان که انگار از گذشته، از زیر خروارها برف ناگهان بیرون پریده بودند تا دوباره او را به عقب برانند. باید با مردی که هومن را آورده بود تماس می‌گرفت. باید با هومن حرف می‌زد.»

غرامت مضاعف

64,000 تومان

«والتر»، راوی اول‌شخص داستان، کارمند باسابقه و کاربلد یک شرکت بیمه در کالیفرنیا است. او روایتش را با این جملات آغاز می‌کند:

«با ماشین رفتم گلِندل تا سه‌تا راننده‌ی کامیونِ تازه به بیمه‌نامه‌ی یه شرکت آبجوسازی اضافه کنم که مورد تمدیدیه‌ی هالیوودلند یادم اومد. گفتم اون‌جا هم برم.

این جوری شد که پا گذاشتم تو اون «خونه‌ی مرگ»، درباره‌ش تو روزنامه‌ها خونده‌ین. وقتی من دیدمش اصلا شبیه «خونه‌ی مرگ» نبود. صرفاً یه خونه به سبک اسپانیایی بود، شبیه باقی‌شون تو کالیفرنیا، دیوارهای سفید، سقفِ سفالی قرمز، یه طرفش حیاط.»

این جملات آغازین، با ضرب‌آهنگ مناسبی که دارد بدون شک خواننده‌ی علاقمند را سریعاً به داخل داستان می‌کشاند و البته حاوی چند نکته‌ی مهم نیز هست. اول اینکه شخصیت اصلی همانگونه که در حال انجام امور متداول و روزمره‌ی خود است؛ همچون ته‌سیگاری که در جوی کنار خیابان روی آب حرکت می‌کند، ناگهان داخل گردابی می‌شود که سرنوشت او را تغییر می‌دهد.

این نوع وارد شدن به ماجرا یا به عبارتی تخطی از محدوده‌های حرفه‌ای یا قانونی یا اخلاقی را در عمده‌ی آثار این سبک می‌بینیم، مثلاً در رمان قبلی همین نویسنده یعنی «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند». در آنجا هم شخصیت اصلی ناخواسته و اتفاقی وارد مکانی می‌شود که به قول خودش بتواند غذای مجانی گیر بیاورد اما در واقع وارد مسیری می‌شود که او را به یک قاتل تبدیل می‌کند.

نکته دوم مکمل نکته اول است! اگر در اولی ما با شخصیت‌هایی روبرو هستیم که قبل از ماجرا شبیه آدم‌های معمول دیگر هستند (گانگستر و جانی بالفطره نیستند) در دومی با مکان‌هایی روبرو می‌شویم که با مکان‌های مشابه دیگر تفاوتی ندارند.

در اینجا خانه‌ی مرگ با آن توصیفاتی که در روزنامه‌ها به آن پرداخته شده کاملاً همان است که در مناطق مشابه وجود دارد و این‌طور نیست که یک محیط به‌صورت مستقل بتواند جرم و جنایت بزایاند.

حال اگر آدم همین آدمِ معمول است و محیط هم همان، چه چیز یا چیزهایی موجبات وقوع «قتل» را فراهم می‌کند!؟ در ادامه به این داستان بیشتر خواهم پرداخت.

پیش از آن همانند کتاب «پستچی...» لازم است بگویم کار نویسنده حداقل در این دو کتاب به‌گونه‌ایست که انگار هیچ چیز اضافه‌ای وجود ندارد؛ نثری بدون حشو و زواید و کاری فاقد گوشه‌های تیز که خواننده را اذیت کند. لذا این کتاب را به علاقمندان داستان‌های جنایی توصیه می‌کنم.

در واقع اگر بخواهیم در مقابل این پرسش که «سبک نوآر چیست؟» خودمان را به دردسر نیاندازیم، یک راه‌حل این است که بگوییم همین دو کتاب را بخوانید تا با مختصات این سبک آشنا شوید! شخصیتی تنها که قهرمان نیست، به خاطر جاه‌طلبی و اعتماد به نفس بالا در مقابل محرک‌هایی نظیر طمع و اغواگری، از محدوده‌های اخلاقی و قانونی خارج شده و در جهنمی خودساخته فرو می‌رود و رویای آمریکایی به تراژدی آمریکایی تبدیل می‌شود.

سفارش:0
باقی مانده:2