سیگار و سیاست

150,000 تومان

داستان کتاب سیگار و سیاست ساده به نظر می رسد: علم بر اعتیاد و سود پیروز شد. با این حال، واقعیت پیچیده تر و سیاسی تر است.

از نظر تاریخی فقط عادات بد نبودند، بلکه دولت بود که صنعت تنباکو را ارتقا داد. دولت ها از طریق اشاعه فرهنگ سیگار کشیدن در محصولات فرهنگی خود این عمل را در مردم درونی کردند.

نویسنده این کتاب سارا میلوف، استادیار تاریخ در دانشگاه ویرجینیا است. او که یکی از اعضای سابق بنیاد علوم انسانی ویرجینیا بود، در مورد صنعت تنباکو، ظهور سیگارهای الکترونیکی و مبارزه مردمی برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی نوشته است.

تحقیقات او به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه گروه‌های ذینفع سازمان‌یافته و آمریکایی‌های روزمره بر سیاست‌های دولت تأثیر می‌گذارند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سیگار و سیاست

نویسنده
سارا میلاو
مترجم
کیانوش امیری
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 463
نوع جلد زرکوب
قطع وزیری
سال انتشار 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
علمی
نوع کاغذ ———
وزن 695 گرم
شابک
9786222671525

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.695 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سیگار و سیاست”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شخصیت معاصر … بنیتو موسولینی

32,000 تومان
دیکتاتور فاشیست ایتالیا ایتالیایی‌ها از موسولینی نفرت داشتند یا به او عشق می‌ورزیدند؟ موسولینی دیکتاتور بی‌رحم و بی‌اعتنا به کسانی که بر آن‌ها حکومت می‌کرد، در ٢٨ آوریل ١٩٤٥ به دست هموطنانش اعدام شد. یکی از زنان بسیاری که عاشق او بود همراه او مرد. این زن که تحت تأثیر قدرت یا جذبه‌ی موسولینی بدون او نمی‌توانست به زندگی تن در دهد در کنار او اعدام شد. جسد موسولینی را همراه معشوقه‌اش و دوازده تن از رهبران بی‌آبروی ایتالیا را که اعدام شده بودند، به میلان بردند و در آنجا در میدان شهر آویزان کردند. مرگ این رهبر دیکتاتور فاشیست به اندازه زندگی‌اش خشونت‌آمیز بود. او از جایگاهی بسیار معمولی به قدرت رسیده بود. موسولینی که از جوانی آشفته بود، از سن کم با زندگی دست و پنجه نرم کرد ولی هیچگاه بر سر عقیده‌ای محکم نایستاد. او هر جا که به نفعش بود نظرات و عقاید خود را عوض می‌کرد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

ما اينجا داريم مي ميريم

42,000 تومان

جملاتی از کتاب ما این‌جا داریم می‌میریم

خوشبختی‌ها را گم کرده‌ایم، همه‌شان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همه‌چیز گم می‌شود توی های و هوی شهر.
طلاپری می‌داند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال می‌بینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره می‌ایستند و هیچ‌وقت پری‌های جنگل را صدا نمی‌زنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستاره‌های‌شان می‌گردند.
مادرش همیشه می‌گفت هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. بعد هم غش‌غش می‌خندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمی‌فهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم می‌آید.
آدمیزادها هیچ‌وقت صدایی را که نمی‌بینند، نمی‌شنوند. حتی گاهی خوشبختی‌های کوچک‌شان را هم نمی‌بینند.

قصه های شب (جلد 9) – راز کلبه جنگلی

4,000 تومان
كتاب قصه های شب (جلد 9) - راز کلبه جنگلی شامل سيزده داستان زيبا و شيرين براي كودكان است. «غول و خياط پررو»، «امتحان عدس»، «مرد چكمه‌پوش» و ... از قصه‌هاي اين كتاب است. در قصه «راز كلبه جنگلي»، ماجراي دختري را مي‌خوانيد كه براي رساندن غذاي پدرش راهي جنگل مي‌شود. اما او راهش را گم مي‌كند و به كلبه كوچكي مي‌رسد كه يك پيرمرد، يك گاو خال‌خالي، يك مرغ و يك خروس در آن زندگي مي‌كنند. اين كلبه همان جايي است كه دو خواهر بزرگ‌تر دخترك در آن اسير شده‌اند.

کتاب جوان خام

520,000 تومان
معرفی کتاب جوان خام «جوان خوام»(به روسی: Podrostok)، که همچنین با دو نام دیگر(نوجوان) و (خانواده تصادفی) نیز منتشر شده است، رمانی است از فئودور داستایوفسکی نویسنده بزرگ روسی. اولین انتشار این کتاب به صورت قسمت به قسمت و ماهانه در سال 1875 در انتشارات یادداشت های وطن چاپ شد. کتاب، سرگذشت جوان روشنفکر 19 ساله ای را به اسم آرکادی دولگروکی روایت می کند. آرکادی فرزند نامشروع زمین داری پرحاشیه و زنباره است. عمده تمرکز داستان به بحث ها و تضاد فکری مستمر بین این پدر و پسر می گذرد، که در اصل بیان کننده ی بحث های ایدیولوژیک بین دو ایده ی سنتی تفکر در دهه ی 1940 و نگاه جدید نهلیستی دهه 1960 روسیه است. این در حالیست که جوان های زمان آرکادی تفکرات بیسیار منفی فرهنگ روسی را که در تضاد با فرهنگ اروپایی آن دوران بود پذیرفته بودند. یکی دیگر از موضوعات اصلی کتاب پرورش و چگونگی یه کار گیری تفکر آرکادی در زندگیش است که با سر باز زدن از رفتن به دانشگاه ودرآمد زایی و تشکیل زندگی مستقل که شکلی از شورش علیه جامعه را به تصویر می کشد، نشان می دهد. کتاب از سه بخش تشکیل شده است که هر بخش واقایعی از سه روز را روایت می کنند. زندگی داستایوفسکی به عنوان نویسنده حول موضوع مهمی به نام آزادی چرخیده است. نویسنده به این نتیجه رسیده است که آزادی از با ارزش ترین دارایی هاست، اما سوء استفاده از آزادی مانند انتخاب آگاهانه شر منجر به آشوب می شود. در کتاب ابله ((the idiot داساتایوفسکی نشان می دهد که چگونه مشروعیت به دست آمده با پول می تواند منجر به تجزیه خانواده و جامعه شود. اما تنها در جوان خام است که پادهر چنین آشوبی را در بازگشت به باورهای مسیحی شرح و بسط داده است. . . .

کتاب چشمهایش

275,000 تومان
معرفی کتاب چشمهایش کتاب چشم هایش، رمانی نوشته ی بزرگ علوی است که اولین بار در سال 1952 به چاپ رسید. این رمان جاودان و ارزشمند، داستان دختری از طبقه ی مرفه جامعه ی ایران به نام فرنگیس را روایت می کند که زندگی پُر ناز و نعمتش، باعث شده که او مهارت خاصی برای درآوردن پول نداشته باشد. او با ناامیدی در یک دانشکده ی هنری در پاریس حضور می یابد و متوجه می شود که نقص ها و اشکالات زیادی در کار او به عنوان یک نقاش وجود دارد. او به ایران باز می گردد تا در فعالیت های سیاسی استاد ماکان، برجسته ترین نقاش ایران، مشارکتی داشته باشد. کتاب چشم هایش که محبوب ترین رمان بزرگ علوی به شمار می آید، تصویری واقع گرایانه و ملموس از ایران در دوره ای پرتلاطم از نوگرایی های تحمیل شده را ارائه می کند. .