شاهنامه‌ی فردوسی کتاب اول: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون

145,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی – جلد 1: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون می‌خوانیم

پادشاهى ضحّاک از هزار سال یک روز کم بود

بدین‌ترتیب ضحّاک هزار سال پادشاه بى‌قید و شرط شد و روزگار بروفق مرادش بود.

در روزگار او آیین فرزانگى از بین رفت و زمانه به کام دل اهریمنان شد. هنر، خوار شد و فن جادوگرى عزّت یافت و زشتى و پلیدى جاى پاکى و درستى را گرفت.

جمشید دو دختر به نام‌هاى شهرناز و ارنواز داشت که هر دو را اسیر کرده و به حرمسراى ضحّاک آوردند. ضحّاک آن‌ها را با بدخویى و پلشتى پرورش داد و فنون جادوگرى به آن‌ها آموخت.

جهان چون مومى در دست ضحّاک بود؛ او کارى جز کُشتن و غارت و سوزاندن نمى‌دانست. هر شب دو جوان را سر مى‌بریدند و خوراک مارهاى دوشش مى‌کردند؛ امّا این درد درمان نمى‌شد.

هر جوانى منتظر بود تا نوبت او برسد. وضع بر همین منوال بود تا این‌که دو نفر از پارسامردان به نام‌هاى ارمایل و کرمایل چاره‌اى اندیشیدند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
کیومرث
هوشنگ
طهمورث
جمشید
ضحاک
فریدون

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب اول: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون

نویسنده
 ابوالقاسم فردوسی
مترجم
علی شاهری
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 112
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786227776324
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاهنامه‌ی فردوسی کتاب اول: از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شاخ

30,000 تومان

در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته می‌خوانیم

دورتادورمان پر شده بود از پوست‌تخمه. با پوتین کمی پخش‌شان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسه‌شن‌ها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابه‌جا می‌کرد و دنبال چیزی می‌گشت. خروسه از چاله‌ی جلو تانکر آب می‌خورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفت‌هشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدم‌زنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. ‌رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بال‌بالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه می‌کرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز می‌کرد. خروسه همان‌طور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک می‌زد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. با‌هم جابه‌جا شدند. خروسه پس‌ِ گردنش را گرفته بود و ول نمی‌کرد. باز جابه‌جا شدند. خروسه سوار بود. تکان‌تکانی داد و پسِ ‌گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همان‌جا ایستاده بود و نگاه می‌کرد؛ درست مثل بچه‌پرروها. پوست‌تخمه‌ای که مزه‌اش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمه‌ی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمی‌دانستم چه‌قدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نم‌نم اذیت می‌کرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر می‌آمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یک‌راست رفت و سوار ماشین شد. اَن‌آقا باز پر‌رو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش می‌گرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی به‌دست آمد بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:1

دعا براي ربوده شدگان

170,000 تومان

معرفی کتاب دعا برای ربوده شدگان اثر جنیفر کلمنت

لادیدی گارسیا مارتینز، تندخو، بامزه و باهوش است.
او در دنیایی متولد می شود که در آن، دختر بودن خطرات زیادی دارد. زن ها در کوه های گوئرروی مکزیک باید خودشان گلیمشان را از آب بیرون بکشند چرا که مردانشان برای یافتن فرصت های شغلی بهتر، به جاهای دیگری عزیمت کرده اند.
در گوئررو، رئیسان باندهای مواد مخدر پادشاهی می کنند و مادرها، دخترانشان را به شکل پسر درمی آورند یا سعی می کنند که آن ها را با کوتاه کردن موها و سیاه کردن دندان ها زشت کنند- و یا هرکاری که دخترها را چنگال باندهای مواد مخدر حفظ کند. در حالی که مادر لادیدی انتظار بازگشت شوهرش را می کشد، او و دوستانش رویای آینده ای روشن تر و بهتر را در سر می پرورانند و در این دنیای پرآشوب، سعی می کنند از زندگی لذت ببرند.
زمانی که لادیدی با پیشنهاد کار پرستاری بچه برای یک خانواده ی ثروتمند اهل آکاپولکو مواجه می شود، این فرصت را غنیمت شمرده و طعم اولین عشق زندگی اش را در آن خانه می چشد.
اما وقتی یکی از دوستان او در ارتکاب قتلی محلی و مرتبط با یک باند مواد مخدر گرفتار می شود، آینده ی لادیدی به تیرگی می گراید. برخلاف شرایط سخت و خطرناک زندگی لادیدی، مقاومت و عزم این دختر جوان، امیدبخش زندگی تیره و تار او می شود.
سفارش:1
باقی مانده:1

پیراهن‌‌های همیشه (مردان فوتبال:تک‌نگاری‌ها)

280,000 تومان
متن پشت جلد: پیراهن‌های همیشه توپ به جست‌وجویش آمده، به رویش لبخند زده، بر پایش نشسته. توپ به بازیکن نیاز داشته و بازیکن به توپ. آن‌ها رقص‌کنان جلو رفته‌اند و جلو... زمان سپری شده و توپ بی‌وفا، دل از بازیکن کنده و بازیکن را تنهاترین تنهای دنیا کرده. بازیکن کفش‌ها را درآورده، آب دهانش را قورت داده و گوش‌هایش را گرفته تا نفرین «تمام شده‌ای، تمام» را نشود... پیراهن‌های همیشه تک‌نگاری‌های شاعرانه‌ی حمیدرضا صدر درباره‌ی بزرگان دنیای فوتبال از جوزپه مئاتزا تا فرانتس بکن‏بائر است، از پله تا دیگو مارادونا، از روبرتو باجو تا الیور کان، از اریک کانتونا تا آلساندرو دل پیرو، از تیری آنری تا زین‌الدین زیدان، از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی... همه این‌جا هستند؛ چشم‌در‌چشمِ عاشقانِ سینه‌چاکی که گاهی دعای خیر سر داده‌اند و گاهی نفرین کرده‌اند؛ هم رفیق بوده‌اند و هم جلاد.
سفارش:0
باقی مانده:1

ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!

125,000 تومان
درباره نویسنده کتاب
الیزلبت دمی (Elisabetta Dami) (1958- ) نویسنده ایتالیایی ادبیات کودک است که به دلیل نگارش سری کتاب‌هایجرونیمو استیلتن مشهور است.
درباره ناشر کتاب
هوپا ناشر کتاب‌های کودک، نوجوان و جوان و بازی‌های فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است. فعالیت هوپا با ارائه‌ی نسل جدیدی از بازی‌های فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل مقایسه با محصولات بین‌المللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازی‌های فکری، از سال 1394 برنامه‌ریزی آن برای انتشار کتاب‌های مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نخستین کتاب‌های هوپا به بازار عرضه شد.

ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!

تا حالا اسم دستیار من، پینکی پیک، به گوشِتان خورده؟ پینکی فقط چهارده‌ سالش است، ولی یکی از باهوش‌ترین موش‌هایی است که تا حالا دیده‌ام.
حتماً دوست دارید بدانید پینکی چطور توی روزنامه‌ی من، جریده‌ی جوندگان، مشغول‌به‌کار شده. پس بهتر است این کتاب را بخوانید. داستان خیلی دراااازی دارد... پُر از خنده، ماجراجویی، هیجان و البته اتفاقات خجالت‌آوری که برای شخصِ شخیص جرونیمو استیلتنِ خودتان افتاده.
   
سفارش:0
باقی مانده:2

مسافران زمان 2/ ماجرای خانواده‌ی بالبوئنا و آخرین شوالیه

350,000 تومان

معرفی کتاب مسافران زمان 2 اثر روبرتو سانتیاگو

نویسنده و تصویرگر روبرتو سانتیاگو کتاب جدیدی را در مجموعه کتاب مسافران زمان 2 (ماجرای خانواده ی بالبوئنا و آخرین شوالیه) ارائه کرده است. در این کتاب قرار است داستانی راجع به جنگلی نفرین شده بخوانیم.. اژدهایان خفته و شوالیه های مقتدر. من اهل موراتالاز هستم ، محله ای از مادرید ، و در آن کمانداران قاتل ، قلعه ، جنگل های نفرین شده و هیچ نوع اژدهایی نداریم. اما اکنون با خانه فاصله زیادی دارم. من با برادرانم ، همسایگانم و پدرم در زمان و مکان سفر کرده ایم. اکنون ما در قرون وسطی هستیم. ماجراجویی جدیدی تازه آغاز شده است.... روبرتو سانتیاگو در سال 1968 در مادرید متولد شد. وی در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه کامپلوتنس مادرید و آفرینش ادبی در دانشکده ادبیات مادرید در رشته تصویر و صدا تحصیل کرد. در سال های اخیر او به یکی از پرفروش ترین نویسنده های مجموعه های ادبیات کودک در کشور های مختلف تبدیل شده است.آثار او به چندین زبان ترجمه شده اند.
ده‌ها تیر سیاه به درخت فرومی‌روند. قایم شده‌ایم و منتظر لحظه‌ی فراریم. ولی یک پسر یازده‌ساله، جلوی بیش از صد یاغیِ آدم‌کش چه‌کار می‌کند؟
برای جواب‌دادن به این سؤال، باید کمی درباره‌ی قلعه‌ی بارلوبِنتو و جنگل نفرین‌شده و انجمن سلطنتی شوالیه‌ها و اژدهاهای خفته توضیح بدهم. نه، نه. فکر نکنید دیوانه‌ام. من اهل موراتالاسم، محله‌ای در شهر مادرید. آنجا نه خبری از شورشی‌های آدم‌کش هست، نه قلعه، نه جنگل نفرین‌شده و نه هیچ‌جور اژدهایی. ولی الان خیلی از خانه دورم. الان آمده‌ام توی... قرون‌وسطا.
سفارش:0
باقی مانده:1

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

قیمت اصلی: 45,000 تومان بود.قیمت فعلی: 22,000 تومان.

معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

جوردی سییرا‌ ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر می‌کشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زده‌اند. به این معنا که دیگر هیچ‌کدام از وظایف پدری و مادری‌شان را انجام نمی‌دهند. متعجب شده‌اید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...

درباره‌ی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشته‌ی جوردی سییرا‌ ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعه‌ای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالش‌های او با خانواده، دوستان و مدرسه‌اش روایت می‌شود. پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شده‌اند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک می‌کند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی می‌کند. هر سال در درس‌هایش تجدید می‌آورد و با همه‌ی این‌ها سربه‌هوا و بی‌مسئولیت هم هست! داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز می‌شود که پدر و مادر فلیپه تصمیم می‌گیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تخت‌خواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر... راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. این‌که چرا فلیپه از فرصت‌هایش استفاده نمی‌کند، چرا نمی‌فهمد که اگر همین‌طوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت می‌شود. که باید درس بخواند، که فرصت‌ها را از دست ندهد، که همه‌ی کارها را نگذارد برای لحظه‌ی آخر، که تابستان در یک چشم به‌ هم زدن تمام می‌شود و از این‌جور حرف‌ها. حرف‌هایی که هر سال می‌زدند، اما امسال به خاطر دو‌تا تجدید شدَّتَش بیش‌تر بود. اما همان‌طور که احتمالاً خودتان حدس می‌زنید، گوش فلیپه به این حرف‌ها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمی‌خواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسه‌اش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!... به‌ هر ‌روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. می‌پرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما می‌گوییم. اعتصاب یعنی این ‌که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همه‌ی ساعت‌های روزت را از دست می‌دهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم می‌دهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر می‌برد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمی‌رسید اهمیتی به این موضوع بدهد. البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان می‌کرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بی‌تفاوت رفتار می‌کند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث می‌کرد، تعهد می‌داد که سر‌وقت برمی‌گردد، قسم می‌خورد که خوب رفتار می‌کند، که خودش را توی دردسر نمی‌اندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد می‌شود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بی‌محلی می‌کردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، ‌کم‌کم متوجه شد که قضیه‌ی پیش‌آمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آن‌هایی که اعتصاب می‌کنند، اول تحت فشار قرار می‌دهند تا بتوانند حقوق‌شان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره می‌کنند،‌ اما به نظر نمی‌رسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی می‌رسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود... بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعه‌ی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جد‌غریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعه‌ی داستان‌های ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنی‌ست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.