شاهنامهی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر
110,000 تومان
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی – جلد 2: پادشاهی منوچهر میخوانیم
عاشقشدن زال بر رودابه
بگوید بدین بر یکى داستان / سپهدار تازى سر راستان
خم چرخ گردان نهفت من است / که تا زندهام چرمه جفت من است
بهنزد خردمند رسوا شوم / عروسم نباید که رعنا شوم
زال پیوسته در فکر دستیافتن بر دختر مهراب بود و از این اندیشه خستهدل و افسرده شده بود.
همیشه دلش در گفتوگوى او بود و از اینکه بر سر این کار آبرو بگذارد، باک نداشت. چندى گذشت؛ امّا دل زال همچنان آکنده از مهر او بود.
روزى صبح زود مهراب به بارگاه زال رفت و برگشت.
در دل بر مردى و پهلوانى و یال و کوپال زال آفرین مىگفت. مهراب به شبستان خود رفت و در باغ قدم مىزد. در سراى او دو خورشیدروى بهنامهاى سیندخت و رودابه بودند.
سیندخت همسر و رودابه دختر او بود که مهراب همیشه از دیدن آنها روحش تازه مىشد. آنها خود را همچون باغ بهار آراسته بودند. هرکس رودابه را مىدید در شگفت مىماند و بىاختیار نام پروردگار را بر زبان مىراند.
او قامتى چون سرو داشت، صورتش چون قرص ماه و تاجى از عنبر بر فراز سرش نشانده بود.
با دیبا و گوهر خود را مانند بهشتى پُرنعمت آراسته بود.
فهرست مطالب کتاب
منوچهر
زال و رودابه
زادین رستم
فقط 2 عدد در انبار موجود است
شاهنامهی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر
نویسنده |
ابوالقاسم فردوسی
|
مترجم |
علی شاهری
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 116 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786227776348
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
گرمازده
در بخشی از کتاب گرمازده میخوانیم
نزدیک دو نیمهشب بود که تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشتم و با صدایی که تلاش میکردم خوابآلود بهنظر نیاید سلام کردم. از توی گوشی صدایی نمیآمد. چند لحظه بعد، در فاصلهی قورت دادن آب دهانم، صدایی مثل موجهای کمرمق دریا، که از دور به گوش برسد، میشنیدم که با قطعووصل شدن یک دستگاه دیجیتال خودکار درمیآمیخت و مرا مطمئن میکرد برای منتقل شدن صدایم باید بیشتر صبور باشم. «الو؟! الو! صدای منو میشنوی؟» مادرم پشت تلفن بود. هنوز عادت نکرده بود برای رسیدن صدایش منتظر بماند، با وجود اینکه چندبار برایش توضیح داده بودم که صدای او از میان نوارهای کابل زمینی تلفن باید به ماهوارهای که در هوا پرسه میزند برسد و از آنجا به ماهوارهی دیگری که هزاران کیلومتر دورتر در آسمان شهر خودمان سرگردان است مخابره شود و از آنجا دوباره بیاید روی زمین و در این مرحله صدایش بار دیگر باید از امواج دیجیتالی به پیامی مغناطیسی تبدیل شود، وارد جعبهی تقسیم عظیمی بشود که تلفنهای دریافتی را تفکیک میکند و صداها را هُل میدهد توی سیمهای نازک و تازه از اینجا به بعد است که انگار صدایش از شهر خودمان به گوش پسرش میرسد، انگار که فاصله همان دو خیابان بیمقدار همیشگی است. وقتی باید منتظر میماند من جوابش را بدهم سؤال بعدی را میپرسید و مضطرب میشد که صدایش به گوش ما نمیرسد. به هر ترتیب پاسخش را دادم و از اینکه او در این نیمهشب بارانی و دمکرده به چیزی که بارها به او آموزش داده بودم اهمیت نمیداد ناراحت نبودم.مارادونا
در بخشی از کتاب مارادونا میخوانیم
در نوزدهسالگی، مدتها قبل از اینکه به تعبیر ادواردو گالیانو به «خدای کثیف و گناهکار» تبدیل شود، قهرمان جام جهانی جوانان زیر بیست سال در ژاپن شد. تا آن زمان، وانت راستروخِرو دیگر به تاریخ پیوسته بود. مارادونا حالا خودش ماشینباز قهاری شده بود که هر ماشین برایش در حکم یک کارت ویزیت بود؛ خصلتی آرژانتینی که تا آخر عمر در وجودش ماند. هواداران برای تشکر از ال پِلوسا تصمیم گرفتند به پاس لحظات خوشی که به آنها هدیه کرده بود، با جمع کردن پول برایش ماشین بخرند: یک مرسدس بنز شیک قرمزِ 500 اسالسی با قدرت 237 اسب بخار؛ هدیهای دیگر به نشانهی قدرشناسی. برای هدیهی کریسمس با پسانداز حقوقش یک فیات اروپایی 128 سیالاس کارراهانداز خرید؛ ماشین بدشکل و زمختی که انگار یک بچه طراحیاش کرده بود. یک کلکسیونر در نزدیکی بوئنوسآیرس هنوز این ماشین را دارد و در برابر پیشنهادهای موزههای ایتالیایی مقاومت میکند. اگر مانند مارادونای بیستساله یک ستاره به معنای واقعی باشید، نمیتوانید سوار فیات اروپایی شوید، پس اولین ماشین اسپورتش را از پورشهی آلمان خرید؛ یک پورشهی 924 نوکمدادی با صندلیهای چرمی قهوهای. این اولین دارایی قیمتیاش بود و پیش از جدایی از بوکا جونیورز و پیوستن به بارسلونا آن را فروخت. سی سال بعد، زمانی که در مقام مربی تیم ملیْ جام جهانی دلسردکنندهای را پشتسر میگذاشت، روی آن ماشین نیممیلیون دلار قیمت گذاشته بودند. اما پس از دو سال، قیمت ماشین درست مانند اعتبارش در جایگاه مربی سقوط کرد و به 77.500 دلار رسید. قرارداد مارادونا با بارسلونا شامل یک ماشین گلف قرمز هم میشد که یک روز عصر در سال 1983 با آن وارد محوطهی نیوکمپ شد. درِ ورودی برای تمرین بسته بود. «دیدی دیهگو! درسته که میگن سحرخیز باش تا کامروا باشی، ولی حالا که یکبار هم خودت رو زود رسوندهای در بسته بود.»خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون همه ماهی (جلد4)
معرفی کتاب خداحافظ برای همیشه و ممنون بابت اون همه ماهی اثر داگلاس آدامز
تاریخ هنر ایران در دوره اسلامی: نگارگری
توضیحات:
فهرست:
زيبا شناسي عکاسي
معرفی کتاب زیباشناسی عکاسی اثر فرانسوا سولاژ
درس نامهء علم النفس فلسفی
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.